عمده ترین مسئولیت هر دولت ملی، صیانت از حقوق فردی و دفاع از آزادیهای اجتماعی است، چنانچه پیش از آن ابزار لازم و کافی برای دفاع از امنیت ملی در قبال خطر های خارجی با استفاده از حد اکثر امکانات تمهید شده باشد. در این روزها که طبل جنگ بر سر ادامه و یا ترک برنامه های اتمی ایران بلند تر از پیش به گوش میرسد، آگاهی از تدارک ظرفیتهای دفاعی کشور حق مردم و تبیین توان حفظ امنیت ملی وظیفه دولت حاکم است.
شاید بدلیل قبول ضمنی همین ضرورت است که طی روزهای اخیر فرماندهان نظامی ایران- منجمله نجار،وزیر دفاع و جعفری، فرمانده سپاه پاسداران- با اشاره به جدی بودن خطر هجوم خارجی، مطالبی را پیرامون عواقب جنگ برای مهاجمان احتمالی عنوان کرده اند. اعلام خبر مبادرت به حفر 320.000 گور دسته جمعی برای دفن مهاجمان خارجی در تمامی استانهای مرزی ایران توسط فردی بنام سردار باقری، در مجموعه اطلاع رسانی های سرداران سپاه شاید بیش از بقیه آنها حاوی جزئیات تدارکاتی بنظر میرسد! از محتوای اظهارات ایشان اینطور بنظر میرسد که هجوم احتمالی خارجی به ایران از راه زمینی صورت گرفته و طی آن نیروهای مهاجم از تمامی مرزهای شمال، جنوب، شرق و غرب ایران عبور خواهند کرد. به این دلیل ایشان بعنوان یک اقدام بازدارنده دفاعی، حفر 15 تا 20 هزار قبر در تمامی استانهای مرزی را تدارک دیده اند! با تکیه بر این پیش فرض که نیروهای مهاجم عموما پیاده نظام دشمن نبوده و طبعا با وسایلی خود را به مرزهای ایران خواهند رساند،هلاک کردن 320.000 تن از نیروهای مهاجم، به غنیمت گرفتن هزاران نفربر، ادوات زرهی و توپخانه را نیز اجتناب ناپذیر خواهد ساخت! از این لحاظ یقینا سردار یادشده، همزمان کارخانجات ذوب فلزات کشور راهم از احتمال انتقال صد ها هزار تن اهن الات اسقاطی از جبهه ها ی ظفرمند جنگ مطلع ساخته اند!
بی اعتنا به اینگونه اظهارات فتحعلی شاه گونه پاره ای از سرداران سپاه، نظیر آقای باقرزاده، حفظ حدود ملی و دفاع از امنیت مرزها مسئولیتی است کاملا جدی و نیازمند بهره گرفتن از برنامه ای جامع، دقیق و بلند مدت همراه با بسیج تمامی امکانات کشور. تنها متکی بر تدارکی این چنین، ملتها قادر به مقابله با مخاطرات خارجی شده و در درون مرزها ی خود از امنیت کافی برخوردار میگردند. پرداختن به این وظیفه ملی عمده ترین مسئولیت هر دولت و بی توجهی به آن فراتر از قصور عادی و برابر خیانت است.
تدارکات دفاعی هر کشور موکول به ایجاد دو نیرو است:
1- قدرت مقابله و دفاع در مقابل مهاجمان و یا دشمنان احتمالی
2- ایجاد نیروی باز دارنده با هدف پیشگیری از جنگ
در بخش اول پس از تدوین دکترین دفاع ملی، میباید استراتژی دفاعی کشور طرح و بر مبنای آن، دشمن و یا دشمنان بالقوه تعریف، سپس حرکت در جهت ایجاد ظرفیتهای نظامی لازم در جهت مقابله با آنها صورت گیرد. استراتژی دفاعی کشور میباید با توجه به تغییر ابعاد قدرت و یا سیاستها در کشورهای همسایه و یا در سطح منطقه با هدف حفظ توازن قوا همواره در مسیر اصلاح قرار داشته و به روز شود. وظیفه شورای امنیت ملی تدوین این استراتژی و اصلاح مستمر آن است. این بخش از دفاع ملی بخش رویاروئی، مقابله و جنگ است. این بخش را در مقایسه با فرمول پیشگیری و درمان میتوان به بخش درمانی نسبت داد. در بخش پیشگیری و بمنظور پرهیز از بر خورد نظامی و درگیر شدن در جنگ، دولتها ی ملی ابتدا با تکیه بر ظرفیتهای سیاسی سعی در توسعه روابط خارجی خود داشته و از راه تنش زدایی در مرزها و رفع اختلافات به تشکیل اتحادیه های منطقه ای مبادرت میورزند. همزمان و با هدف پیشگیری از درگیری به ایجاد ظرفیتهایی مبادرت میورزند که دشمن را از اندیشه هجوم بازدارد. این ظرفیتها معمولا ظرفیت تلافی و وارد کردن ضربه متقابل است. در اختیار گرفتن سلاحهای کشتار جمعی بخصوص سلاحهای اتمی، در بخش ایجاد قدرت بازدارنده، طی سالهای پس از جنگ جهانی دوم برای پاره ای از کشورها ( منجمله اسرائیل و پاکستان) در قالب استراتژی امنیت ملی آنها و در تقابل با دشمن تعریف شده، بصورت یک هدف دفاعی در آمده است.
(در مورد ایران و جنگ هشت ساله با عراق، چنانچه ظرفیت بازدارنده کارآمدی در اختیار نیروهای مسلح قرار داشت، بروز جنگ در آن زمان نا محتمل مینمود. در مرحله بعد و بعد از آغازجنگ نیز چنانچه قدرت لازم و کافی برای مقابله با نیروهای مهاجم وجود داشت،بیرون راندن آنها به انهدام پنج استان و کشته و زخمی شدن بیش از یک میلیون ایرانی نمی انجامید.)
در این روزها ایران بار دیگر با خطر هجوم خارجی روبرو است و در مسیر جنگ قرار گرفته است.با این وجود مسئولان نظامی آن، علی رغم زنده بودن خاطرات دردناک جنگ هشت ساله با عراق در افکار مردم، بیلان قابل اعتمادی ازتدارکات دفاعی و توان و ظرفیت واقعی مقابله با دشمن و یا دشمنان خارجی به آنها عرضه نمیکنند.
در عرصه دفاع از حدود ملی ایران، بنظر میرسد که اصل ایجاد قدرت مقابله و جنگ با مهاجمان احتمالی با ظرفیتهای موسوم به حمله متقابل و تلافی جویانه( که عمدتا عامل بازدارنده ا ند) ظاهرا یکی شده و در این زمینه نیز آنچه گفته میشود از مرز شعارهای تبلیغاتی فراتر نمیرود. منجمله بعنوان تهدید دشمن گفته میشود که در صورت حمله به ایران بهای نفت در بازارهای جهانی افزایش خواهد یافت! اولا در صورت وقوع هر جنگی در منطقه افزایش قیمت نفت اجتناب ناپذیر است ولی این افزایش بها تنها چند روز دوام خواهد کرد- چنانکه در جنگ شش روزه اعراب اسراییل، انقلاب سال 1357 ایران، دو جنگ امریکا و متحدان آن کشور علیه عراق در سالهای 1990 و 2003، چنین شد. از این لحاظ بدلیل گذرا بودن تغیرات قیمت و تاثیر محدود آن بر اقتصاد جهانی (و حتی در شرایط دوام آن نیز) افزایش قیمت نفت با هر توجیه، سلاح بازدارنده جنگ در جهت ایران نیست! ثانیا در صورت بروز جنگ و قطع صادرات نفت ایران، بالا یا پایین رفتن قیمت آن چه حاصلی برای مردم ایران خواهد داشت؟
همچنین گفته میشود که در صورت حمله نظامی به ایران تنگه هرمز را مسدود خواهند ساخت. در صورت توفیق در مسدود ساختن تنگه هرمز، بازگشائی آن تنها به 2 تا 3 روز وقت نیازمند است!
گفته میشود که در صورت هجوم نظامی به ایران اسرائیل هدف قرار خواهد گرفت. در حال حاظر ایران حتی یک فروند بمب افکن دور پرواز نیز در اختیار ندارد که به کمک آن بتواند خاک اسرائیل را هدف قرار دهد. به این دلیل چنانچه هدفگیری اسرائیل از درون خاک ایران تدارک شود تنها وسیله قابل استفاده در هجوم بان کشور موشکهای شهاب اند. با توجه به بعد مسا فتی بالغ بر 1000 کیلومتر مابین نقطه پرتاب در ایران تا هدف احتمالی در درون اسرائیل، موشک شهاب تنها قادر به حمل کلاهک کوچکی در حدود چند صد کیلوگرم مواد انفجاری متعارفی است که در بهترین شرایط، انفجار آن تنها میتواند به تخریب چند خانه بیانجامد. این در شرایطی است که موشک یا موشکهای پرتاب شده از توری دفاع ضد موشکی امریکا ( سیستم پاتریوت که در اسراییل و تمامی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس مستقر شده اند) و همچنین دفاع موشکی اسرائیل موسوم به تیر با موفقیت عبور کرده و در خاک آن کشور فرود آیند. تجربه حملات موشکی صدام به اسرائیل در این زمینه برای همه ناظران قابل دسترسی و مرور است. بعلاوه هزینه سنگین پرتاب موشکهای شهاب با قابلیت تخریب محدود در خاک دشمن این سلاح را بیشتر به یک وسیله نمادین تبدیل کرده و توجیه نظامی بکار گیری آنرا با کلاهک انفجار متعارفی با تردید روبرو میسازد. این سلاح زمانی موثر است که در خرج انفجاری آن مواد غیر متعارفی نظیر بمبهای شیمیائی تعبیه شود. حال آنکه در مورد بکار گیری سلاحهای کشتار جمعی ایران بدفعات اعلام داشته که نه چنین سلاحهائی را در اختیار دارد و نه بکار گیری آنرا مشروع میداند. در صورت استفاده از سلاح شیمیائی توسط ایران علیه اسرائیل و یا هر هدف دیگری در منطقه- منجمله نیروهای امریکائی مستقر در خاک عراق- بکار گیری سلاحهای تاکتیکی اتمی توسط نیروهای خارجی علیه هدفهائی در درون خاک ایران کاملا محتمل بنظر میرسد.
گزینه دیگر هدف قراردادن خاک اسرائیل با خمپاره از مناطق شیعه نشین لبنان است. حتی اشاره به این گزینه، بعنوان عامل پدافندی و بازدارنده ی ملت و کشور بزرگی چون ایران تحقیر ی است بزرگ!
واقعیت این است که طی 20 سال گذشته و از پایان جنگ ویرانگر با عراق به این سو، علی رغم تبلیغات فراوان در داخل و خارج از ایران دایر بر تبدیل شدن کشور به یک قدرت منطقه ای، در مورد تقویت واقعی نیروهای دفاعی ایران سهل انگاری های جدی صورت گرفته است. منجمله در زمینه تامین دفاع هوائی کشور بجای ایجاد پوشش قابل اطمینان و بخدمت گرفتن هواپیماهای شکاری مدرن، هواپیماهای رهگیر، هواپیماهای قادر به جنگ الکترونیکی و در اختیار گرفتن بمب افکنهای میان برد و دور پرواز و هواپیماهای حمل و نقل نظامی و سوخت رسان و در مجموع شکل دادن به یک نیروی هوائی کار امد و موثر، تنها به خرید تعداد محدودی هواپیمای نظامی میگ و سوخوی روسی و چینی بسنده شده و در کنار آن تعدادی از هواپیماهای بازمانده از چهل سال پیش نیروی هوائی نیز که زمانی قدرتمند ترین نیروی منطقه و یکی از چهار نیروی هوائی بزرگ و مدرن جهان بود تعمیر و نگهداری شده اند. نا گفته نماند که در این فاصله صنایع هوا فضائی ایران نیز با استفاده از قطعات چند فروند هواپیمای اف 15 اسقاطی و میگ، دو فروند هواپیمای مدرن اذرخش نیز تولید کرده اند! در نتیجه بدلیل غفلت در ایجاد یک نیروی هوائی مدرن و کارامد ( واحد های پرنده و متحرک) دفاع از آسمان ایران به واحد های موشکی (واحد های ثابت) سپرده شده است. ظرفیت موشکی ایجاد شده نیز در بخش تهاجمی فاقد قدرت تخریب بازدارنده و در بخش دفاعی فاقد قدرت پوشش کافی است. در نتیجه دفاع از آسمان پهناور ایران محدود به چند واحد نظامی و تاسیسات اتمی شده و بقیه کشور عملا به امان خدا رها گردیده است. وجود این نقاط ضعف دفاعی موجب شد که دو سال پیش دولت ایران با عجله وهزینه کردن یک میلیارد دلار به خرید 29 واحد موشک ضد هوائی سام بود ( ام تور-1 ) مبادرت ورزیده و واحد های مربوط را در اطراف تاسیسات اتمی مستقر سازد- اقدامی که بعد سیاسی آن در جهت جلب حمایت روسیه بیشتر مورد توجه قرار گرفت تا کار امدی آن در جهت حفظ منافع و امنیت ملی ایران.
داستان تجهیز نیروی دریایی و حتی نیروی زمینی ایران نیز، بخصوص با توجه به در اختیار گرفتن تجهیزات مدرن از سوی اغلب کشورهای همسایه طی دو دهه گذشته، چندان متفاوت با تجهیزات وقدرت نیروی هوائی موجود ایران نیست در عین حال که نیروی دریائی و یا زمینی وظیفه دار مسئولیتهای جنگی متفاوت اند و پیش گیری از هجوم هوائی دشمن و ممانعت از انهدام تاسیسات ایران بر عهده نیرو و پدافند هوائی است.
این قابل درک است که ایران با تحریم نظامی غرب روبرو است و در نتیجه قادر به تامین وسایل مدرن نظامی نیست. در عین حال اتخاذ سیاست خارجی چالشی و در پیش گرفتن هنجارهای خصمانه در منطقه که ادامه تحریمها را تسهیل ساخته و امنیت ایران را عملا در خطر قرار داده نیز برای خیل عظیمی از مردم ایران قابل توجیه نیست. دولت ایران با اتخاذ سیاستهای خاص همواره با بی اعتمادی گروه کثیری از همسایگان و متحدان غیر منطقه ای آنها روبرو بوده است بدون آنکه ظرفیت دفاع از خود و قدرت دفع خطر دشمنان خود خریده را فراهم آورده باشد. در نتیجه اتخاذ این سیاستها ورفتارها منافع و امنیت ملی ایران تحت الشعاع مصالح گروهی و فردی در داخل حاکمیت ایران قرار گرفته است. ایران عملا در محاصره 15 کشور همسایه قرار دارد که بجز 2 یا 3 همسایه با بقیه دارای اختلاف در تعیین حدود آب و خاک است. چنین کشوری مجبور به داشتن نیروی های سه گانه قدرتمند برای دفاع از حدود و امنیت ملی است. دفاع از امنیت ملی نیز تنها با تکیه بر شعار و یا در بهترین شرایط بکار گیری ابزارهای نمایشی نظیر تولید انبوه ( 2 فروند) هواپیمای آذزخش ممکن نیست. نتایج جنگ ویرانگر با عراق ناکارامدی این قابلیتها نمادین را نشان داد. درصورت بروز برخوردی دیگر از آن دست- که این روزها خطر آن جدی تر از پیش احساس میشود- اهمال نا بخشودنی مسئولان دفاع از امنیت ملی ایران یکبار دیگر آشکار خواهد شد و متاسفانه در چنین صورتی همچنان این مردم اند که با جبر پرداختن تاوان اهمال مسئولان را بگردن میگیرند.