محمد یعقوبی، باران کوثری و رویا افشار در نشست پرسش و پاسخ نمایش زمستان 66 به سوالات خبرنگاران پاسخ گفته اند. همکارمان در تهران، چکیده از پرسش های مطرح شده و پاسخ دست اندرکاران این نمایش را آماده کرده که در ادامه می خوانید…
زمستان 66 را فراموش نکنیم
آقای یعقوبی پس از سال ها از اجرای نمایش “زمستان 66” دوباره دست به بازتولید این اثر زدید.ضرورت این مهم را در قالب چه فاکتورهایی عنوان می کنید؟
سال گذشته در مصاحبه با مطبوعات عنوان کردم که بازتولید یکی از سه نمایش “خشکسالی و دروغ”، “یک دقیقه سکوت” و “نوشتن در تاریکی” را خواهم داشت و قصدم این بود که نمایش “کارامازوف” را نیز اجرا کنم. در جلسهای که با مدیر وقت داشتیم از من خواسته شد یک نمایش ایرانی و البته نمایشی از خودم را اجرا کنم و من بحث اجرای بازتولید را مطرح کردم. تئاتر شهر به عنوان مهمترین مجموعه تئاتری هیچ بازتولیدی نداشت، تصمیم گرفتم نمایش “زمستان 66” را بار دیگر اجرا کنم و از این اتفاق نیز خوشحال بودم چرا که با این نمایش در دهه 70 شناخته شدم و آغاز کارم اجرای این نمایش بود.
اصلی ترین تفاوت های اجرای امروزتان از این نمایش با اجرای سال های 70 چیست؟
در طول نگارش این نمایشنامه بود که متوجه شدم، اثر نمایشی زمانی نوشته میشود که فرم داشته باشد. زمستان 66 را در سال 1366 تجربه کرده بودم و در سال 75 نگاشتم و برایم بسیار تعیین کننده بود. در اجرای آن زمان کار به صورت تک پردهای روی صحنه رفت اما در حال حاضر پنج صحنه وجود دارد که هر کدام برای خود اسمی دارند. این نمایش را بارها بازنویسی کردم، حتی زمانی که به تله تئاتر تبدیل شد. معتقدم زمستان 66 نباید فراموش میشد و رویداد نمایشنامه بخشی از نمایش و بخشی از تاریخ ماست.
چندین صحنه در اجرای شما به وفور تکرار می شد.به طور مثال در طول نمایش ساعت شخصیت بابک مدام 9:25 دقیقه را نشان میداد.
بله.در آن دوران که این نمایشنامه را می نوشتم این کار نوعی عشوه نویسندگی بود اما در این سالها با بازنویسی کار این بخش را حذف نکردم؛ چرا که در آن بحبوحه جنگ و این که آدمها نمیدانستند زنده میمانند یا خیر؛ ساعت معنایی نداشت و خوابیده بود.
کمی درباره تغییرات بازیگران در اجرای جدیدتان بگویید.
در دهه هفتاد نقش باران کوثری را “پوپک گلدره” بازی میکرد، یک بازی فوقالعاده که من نگران بودم کوثری به واسطه چهره سینمایی نتواند نقش را بازی کند.اما وی از عهده کار برآمد و من راضی هستم.
وجود رگههای طنز در بازی بازیگران و دیالوگها تا چه اندازه تحت تاثیر نمایشنامه و هدایت شما به عنوان کارگردان است؟
همیشه نمایشنامههای من رگههای طنز دارند و لحظات تراژیک و طنزدر آن ها دیده میشود.
در آن دوران کسانی بودند که از جنگ میترسیدند و من درباره آنها این نمایش را ساختم نه درباره شجاعت آدمها دربرابر جنگ، ترس از جنگ یک واقعیت است.
خانم افشار چه شد که زمینه های همکاری مشترک با آقای یعقوبی در این نمایش به وجود آمد؟
افشار:بسیار خوشحالم که این امکان به وجود آمد تا در نمایش ایشان بازی کنم. همیشه کارهای وی را دنبال کردهام. یعقوبی یک هنرمند مولف است، با زمانه خود پیش میرود و تفکر خود را در نمایشنامه ثبت میکند. این روزها هنرمند مولف کمتر دیده میشود. در طول کار از وی شناخت پیدا کردم، وی بازیگران را آزاد میگذارد و بعد از آن که بازیگران آن چه را داشتند، عرضه میکنند، وی به عنوان کارگردان آن را پالایش میکند و ما در تمرینات گروهی به اجرایی که می بینید، رسیدهایم. یعقوبی ناظم خطکش به دست نیست، بلکه کارگردانی است که در گروهش احساس زنده بودن میکنید. وی توانایی این را دارد که نظرات مختلف را به یک فکر واحد تبدیل کند.
تجربه اتان از فضای جنگ تا چه اندازه برای رسیدن به نقش در شما تاثیر گذار بود؟
من نیز در دوران جنگ کسی نبودم که ترس را نشان بدهم، هر اندازه هم که میترسیدم. به عنوان بازیگر نقش مادر را باور کردم و برای یک بازیگر این امر بسیار مهم است.
خانم کوثری، پس از چندین تجربه در تئاتر سرانجام در نمایشی از محمد یعقوبی به ایفای نقش پرداختین.از این همکاری برایمان بگویید.
کوثری:به دنبال فرصتی بودم که در نمایش یعقوبی بازی کنم و از این که نتوانم از عهده آن برآیم، میترسیدم. بازی خوب مرحوم پوپک گلدره نیز این اضطراب را بیشتر کرد تا جایی که بعد از چند تمرین تصمیم گرفتم اگر از عهده نقش برنیامدم از گروه عذرخواهی کنم. آقای یعقوبی به عنوان کارگردان مسیر را به خوبی به من نشان داد و اجازه داد تا به این نقش برسم. من جنگ را تجربه نکردم اما این نقش مرا به یاد مادرم میاندازد که در آن سالها باردار بود و جنگ بر او استرسهای زیادی وارد کرد.