گپ

نویسنده
یوسف محمدی

پای صحبت دست اندرکاران نمایش ایوانف…

 

قواعد کلاسیک یک اثر رئالیستی

نشست نقد و بررسی “ایوانف” با حضور امیررضا کوهستانی (نویسنده و کارگردان)، حسن معجونی، مهین صدری و سعید چنگیزیان برگزار شده است. همکارمان در تهارن گزیده ای از این جلسه ی پرسش و پاسخ را آماده کرده است که در ادامه می خوانید…

 

 

آقای کوهستانی لطفا برایمان درباره نحوه اقتباس این نمایش از اثر چخوف بگویید

کوهستانی: کارگردان های تئاتر معمولا در طول سال، نمایشنامه هایی را می خوانند و از بین آنها تعدادی را کنار می گذارند تا بتوانند در زمانی که همه امکانات برایشان فراهم شد به سراغشان بروند و آنها را به اجرا در آورند. “ایوانف” هم یکی از همین نمایشنامه ها بود که طی این چند سال اخیر همیشه در پس ذهن من حضور داشت که اگر خواستم زمانی اقتباس را تجربه کنم، با آثار چخوف این کار را انجام دهم. دلایل فراوانی هم برای این کار داشتم. نمایش نامه های چخوف امکان خوانش را به خواننده می دهند. علاوه بر این، دنیای چخوف به دنیای من نزدیک است. شخصیت ایوانف را هم در اطراف خود، به شدت لمس کرده بودم و حتی شرایطی را که ایوانف در نمایش تجربه می کند نیز در بین اطرافیان دیده بودم. برای همین حس کردم علیرغم اینکه اقتباس از یک نمایشنامه خارجی صورت گرفته است، می توانم آن فضاهایی را که در کارهای قبلی خود تجربه کرده بودم، حفظ کنم و در عین حال تجربه جدیدی برای خود و گروهم رقم بزنم.

 

به نظر می آید شما در اقتباس از چخوف ازمولفه ای مشخص استفاده کرده اید. اولین نکته که در تمامی اقتباس ها هم صورت می گیرد، تقلیل صحنه ها است. نوعی ادغام صحنه در یکدیگر و حذف برخی از شخصیت ها.مولفه دیگری که در این اقتباس دیده می شود، انتخاب درست مکان است. در واقع این انتخاب درست از سوی شما، باعث شده بتوانید از شخصیت های ضروری برای پیشبرد بهتر درام استفاده کنید. درست است؟

کوهستانی:بله وبه همین دلیل است که یک اقتباس به دور از حاشیه و دقیق از نمایشنامه چخوف اتفاق افتاده است. برای همین متنی که در سال 1887 در روسیه نوشته شده به حال و هوای این روزهای ایران نزدیک شده است. فارغ از زبان ترجمه ای مرسوم که در آثار خارجی صورت می گیرد، ادبیاتی امروزی به نوشته چخوف تزریق شده است.

 

حسن معجونی و گروه لیو طی سال های اخیر بیشترین توجه را به نوشته های چخوف نشان داده اند و اقتباس هایی را هم به روی صحنه برده اند. از نمایش نامه های اولیه چخوف که کمدی های تک پرده ای بودند تا “دایی وانیا” که جزو نمایشنامه های مهمتر چخوف محسوب می شوند. این پیوند بین حسن معجونی، چخوف و امیررضا کوهستانی تجربه جالبی به نظر می رسد.لطفا کمی از این برخورد برایمان بگویید.

معجونی: من چخوف را فارغ از اینکه نویسنده خوبی است، شبیه به فضایی می دانم که در آنجا به همه خوش می گذرد. با چخوف می شود راحت زندگی کرد. من با توجه به تمام کارهایی که در حوزه آثار چخوف انجام داده ام، هیچ وقت حس نکرده ام که به آنچه از چخوف می خواستم رسیده ام. به نظر من در نمایش “ایوانف” رویکرد خوب و تازه ای وجود داشت که به تجربیات من اضافه کرد. این پازل تجربیات من از چخوف، همچنان رو به گسترش است.

 

 

آیا تفاوتی میان نگرش شما و کوهستانی نسبت به آثار چخوف وجود دارد؟

معجونی: رویکرد و زیبایی شناسی من و کوهستانی با یکدیگر متفاوت است اما آنچه که مهم بود این است که نگاه کلی هر دو ما به آثار چخوف در یک جهت است و در مجموع ماحصل کار را مثبت می بینم. با توجه به اینکه من خاطره خوبی از نمایش های ایرانی که از چخوف اقتباس کرده اند نداشتم، اما در این اجرا همکاری شیرین و لذت بخشی را تجربه کردم.

 

شما سومین تجربه اتان را در مقام بازیگر با کوهستانی داشتید.مهم ترین ویژگی این کارگردان را برای ادامه اشتراکات شما چیست؟

معجونی: من در وهله اول می خواهم به زیبایی شناسی کوهستانی که در این کار وجود دارد، اشاره کنم. هر کسی که در تئاتر کار می کند باید به دو سوال پاسخ دهد. اول اینکه نسبت من با تئاتر چیست؟ دوم اینکه آن چیزی که به عنوان قرارداد صحنه ای مطرح می شود، به چه معنا است؟ قراردادهای صحنه ای در نمایش های امروزی به کنار گذاشته می شوند و تبدیل به یک فضای کاملا خلوت می شوند که دارای نوعی تکنیک تکرار هستند. آن قدر این تکرار اتفاق می افتد که ریتم کنش های شخصیت ها تبدیل به یک اتفاق کاملا زنده می شود. یعنی ریتم زندگی واقعی به آرامی وارد اجرا می شود. به نظر من پیدا کردن نبض زندگی، کاری است که کوهستانی در این نمایش آن را درک کرده است.

 

آقای کوهستانی،به نظرتان زمان نمایش برای اجرا طولانی نیست؟

کوهستانی: همیشه در ارتباط با مخاطب این دغدغه را داشتم که برای برقراری این ارتباط، حتما باید خودم نمایشنامه را بنویسم. هیچ وقت به این فکر نمی کردم که چگونه می شود از یک اثر خارجی اقتباسی انجام داد که مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند. تا اینکه در یک بازه زمانی فرصتی پیش آمد و چند نمایش کلاسیک را که در آلمان به اجرا در آمده بودند، دیدم. از جمله “ایوانف”. آنجا این ایده به ذهنم رسید که آیا می شود یک نمایشنامه را با جزئیات داستانی خودش اجرا کرد و درحالی که برای مخاطب معاصر جلوه کند. من در نمایشنامه نویسی عادت دارم برای خودم موانعی ایجاد کنم. در زمان نوشتن “ایوانف” یکی از موانع این بود که برای خودم شرط گذاشتم که حتما هر چهار پرده “ایوانف” را اجرا کنم. یعنی شرط کردم که نمایش ایوانف کمتر از دو ساعت نباشد. در واقع خیلی علاقه داشتم در این کار قواعد کلاسیک را به اجرا در آورم. نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که سعی کردم در این نمایش به جای اینکه دغدغه های شخصیت ها را در قالب دیالوگ و مونولوگ مطرح کنم، آنها را به صورت کنش هایی که از سوی شخصیت ها رخ می دهند با مخاطب در میان بگذارم. به نظرم همین تصمیم و رویکرد باعث می شود مخاطب در هر لحظه امکان مشاهده و لمس تجربیات جدید را پیدا کند و از دیدن نمایش خسته نشود.

 

خانم صدری،نگرش شما به نقش”آنا” در ایوانف چگونه بود؟

صدری: از آنجا که متن امیررضا کوهستانی به شدت به زندگی واقعی شباهت دارد، طبیعی است که بازی من نیز در نقش آنا به سمت واقعیت پیش برود. حال نکته اینجاست که بعضی از بازیگران سعی می کنند بیشتر در خدمت متن باشند و عده ای دیگر این کار را نمی کنند. اما به نظر من تاثیر بازیگری که تلاش می کند تا در جهت کل کار و متن حرکت کند خیلی بیشتر از بازیگری است که به فکر دیده شدن بازی خودش در کل اجراست.

 

آقای چنگیزیان چه تفاوتی است میان اجراو بازی در اوانف با دیگر تجربه هایتان؟

 چنگیزیان:اگر بخواهیم تفاوت در بازیگری را مورد کنکاش قرار دهیم، باید بگویم که برای من تفاوت خاصی نداشت. همان علاقه و احساسی را که مثلا در نمایش “خرس و خواستگاری” داشتم در “ایوانف” هم تکرار شد. اما کارگردانی و فرم آثار با یکدیگر متفاوت است. تنها تفاوتی که می توانم به آن اشاره کنم این است که تجربه بازیگری در “ایوانف” خیلی کاملتر بود. البته بازی در این نمایش برای من خیلی پراسترس تر از سایر کارها نیز بود. به این خاطر که از کارهایی که بلدم و یا دوست دارم که آنها را انجام دهم، منع می شدم. اساسا متن های امیررضا کوهستانی با بازیگر این گونه برخورد می کند و باعث می شود من به عنوان بازیگر در زمان اجرا به هیچ وجه در این فکر نباشم که چگونه بازی کنم. چراکه هر آنچه باید اتفاق بیافتد را متن برای من روشن کرده است.