حالا که از سوی آیتالله خامنهای برای حذف ریاستجمهوری و جایگزینی نخستوزیر منتخب مجلس ابراز تمایل شده، اصولگرایان انتخابات مجلس را جدیتر گرفته و برای وحدت، که آن را کلید پیروزی خود در برابر “جریان انحرافی”می دانند، سختتر از پیش تلاش میکنند. اما در این بین رضایت چهره مقتدری به نام آیتالله مصباح یزدی تعیین کننده است؛ همانی که تمام قد از انشعاب بخشی از اصولگرایان با عنوان “جبهه پایداری انقلاب اسلامی” دفاع می کند و حالا به دو فرستاده “جبهه متحد اصولگرایان” تلویحا جواب رد داده است.
جبهه پایداری؛ عمار یا میثم تمار؟
“جبهه متحد اصولگرایان” با میانداری چهرههایی چون آیتالله مهدوی کنی و آیتالله محمد یزدی و حضور چهرهها و تشکلهای شاخص اصولگرایان سنتی ظاهرا نباید نگران حضور ائتلافها و لیستهای رقیب از میان اصولگرایان باشد اما حالا با مصباح یزدی قواعد بازی تغییر کرده است. علیرضا زاکانی، مدیر سایت جهان نیوز و هفتهنامه پنجره که از فعالان جبهه متحد است، در سرمقاله آخرین شماره نشریهاش نوشته است: “در آستانه انتخابات مجلس نهم در حالی ماههای پایانی دوره کنونی قوه مقننه را پشتسر میگذاریم که صفبندیهای جدید و شعارها و سخنان مختلفی از درون خانواده انقلاب به گوش میرسد، در حالیکه رقبای انتخاباتی با بهرهگیری از فرصتی که ما برای آنان میسازیم مشغول فعالیت جدی و تلاش بیوقفه، برای کسب موفقیت در انتخابات آتی هستند.”
او سپس با دستهبندی کردن دلایل مختلف حساسیت بازه زمانی منجر به انتخابات مجلس توصیه میکند: “ ما در مقابل خودمان دو گروه رفوزه داریم. یک گروه اهل فتنه و دیگری اهل انحراف که هر دو ریزشهای انقلابند… علاوهبر آنها دو گروه ساکتین در برابر جریان فتنه و جریان انحراف نیز وجود دارند که در محل خود تجدید شدند و هر دو دارای اشکالند، چه کسانیکه سال ۸۸ در اوج فتنه خوابشان برد و چه افرادی که سالهای قبل و بهویژه امسال در برابر انحراف دچار غفلت شدند. همه بحث با دوستان عزیزمان این است که اگر ما مصلحت نظام و اسلام را در نظر نگیریم و بخواهیم بهانهتراشی کنیم برای همه ما، بهانه پرداختن به یکدیگر وجود دارد، همه یک چیزی دارند که بشود در موردش حرف زد اما بهواسطه آن وحدت و ارزش اتحاد و اتفاقی که رهبر فرزانه انقلاب میفرمایند، آرمانگرایی ما باید همراه یک واقعبینی و تحمل همدیگر و تنازل از سلایق و روشها برای وحدت باشد. این آن دلیلی است که ما در ۸ + ۷ در کنار سایر دوستان قرار داریم.”
زاکانی مشفقانه همه “دوستان” را “دعوت به همکاری حول محور ارزشهای اعتقادی و انقلابی” میکند: “اگر اشکالی است لازم به بیان علنی و گفتن در رسانهها نیست، مشی مطلوب، طرح اشکالات در جلسات رودررو است، ممکن است فرد یا گروه موردنظر پاسخی داشته باشد که آن را باید شنید، شاید ما اشتباه کنیم و تازه در صورت درستی نظرمان باید بکوشیم به دور از فضاسازی رسانهای استنادات خود را برای مجاب کردن یکدیگر بیان کنیم و سعی کنیم با منطق مستحکم دوستان را قانع کنیم… بهنظر مسیری را که دوستان با شعار گفتمانی انتخاب کردهاند، اگر در عمل وحدت را پاس ندارند، زمینه آسیبزدن به گفتمان اصولگرایی حاکم بر جامعه را فراهم خواهد کرد و این گناهی نابخشودنی است که هزاران توبه بعد از آن هم چیزی را جبران نخواهد کرد. آیا ما نباید بیندیشیم که تفرقه در تجارب قبلی حاصلی جز شکست جبهه انقلاب نداشته است. آیا باید در این امر بدیهی شک کرد که دعوای ما جز بهنفع فتنهگران و منحرفان ختم نخواهد شد. آزموده را چرا باید دوباره و یا چندباره آزمود.”
این نماینده مجلس به همراه حسین فدایی، دیگر عضو شورای مرکزی جبهه متحد به دیدار آیتالله مصباح هم رفتهاند تا او را به عنوان لیدر جریان رقیب، مجاب به وحدت کنند اما جواب رد شنیدهاند: “شما با کسانی که قرابت فکری ندارید، مینشیند و همفکری میکنید و آنها را متقاعد میکنید چرا با دوستانتان در جبهه پایداری که قرابت فکری به شما دارند نمینشینید و با آنها هماندیشی نمیکنید.” البته آیتالله صریحاللهجه و پرنفوذ حرفهای دیگری هم داشته است، از جمله رد این موضوع که او رهبر جبهه پایداری است: “بنا به ضرورتی که احساس می کردم از جبهه پایداری حمایت کردم چون اعضای این جبهه افراد خوبی هستند و می خواهند که کارها درست شود ولی این به آن معنا نیست که بنده لیدر و رهبر این جبهه هستم و لزوما اینطور نیست که هر حرفی که بنده بزنم اعضای این جبهه قبول کنند، اما از این جبهه حمایت می کنم و به آنها مشورت می دهم.”
پیش از این هم او که خود را “عمار” و “سرباز” رهبر جمهوری اسلامی مینامد، در همایش اعلام موجودیت جبهه پایداری انقلاب اسلامی آب پاکی را روی دست فعالان وحدت و ائتلاف اصولگرایان ریخته بود: “وحدت ارزش مطلق نیست بلکه ابزاری است برای پیشرفت بهتر. برخی تصور نکنند هرجا عنوان وحدت مطرح بود، دیگر نمیتوان حرفی روی آن زد و همه باید خود را تسلیم آن کنند بلکه باید دید هدف از وحدت چیست و وحدت برای چه؟ اگر حرکت در راستای یک محور باشد وحدت موثر خواهد بود ولی اگر جهتها تغییر کند وحدت بیثمر شده و تنها یک نام باقی خواهد ماند. وحدت در جایی رخ میدهد که شناختها با هم همسو بوده و قرابت داشته باشند.”
به تازگی در یک دیدار دانشجویی هم مصباح یزدی با ذکر خاطرهای از آیتالله خامنهای گاهی تکروی را لازمه حفظ “اصل کار” دانسته است: “اصل بر این است که با کسانی که حسن نیت دارند و هدف واحدی دارند تبادل نظر کنیم و سعی کنیم نظراتمان را به هم نزدیک کنیم و وحدت نظر پیدا کنیم، اما گاهی چیزهایی پیش می آید که اگر انسان بخواهد با نظر اکثریت یا حتی نظر کل عمل بکند، اصل مطلب از بین می رود و دیر می شود.”
اما جدای اینها در سطح رسانهها و دیدارهای نه چندان شفاف و علنی، جنگی سخت میان اصولگرایان درگرفته است. در شرایطی که هر دو طیف خود را منتقد احمدینژاد میدانند، مسابقه بر سر میزان ولایتمداری و تبعیت از رهبری بر پا شده است. روحالله حسینیان، عضو شاخص جبهه پایداری از برخی اختلافات دو طیف چنین روایت کرده است: “برخی از افرادی که خود در گروه ۷+۸ حضور دارند و یا نمایندهای دارند در سختترین شرایط کشور دو پهلو حرکت کردند و منتظر ماندند تا ببینند چه کسی پیروز میشود. ما از برخی علما که بر اصول ارزشی پافشاری دارند تعجب میکنیم که از ما انتظار دارند با این کمیته به وحدت برسیم و آنها را نسبت به ما ترجیح میدهند. یکی از علما گفته بود که اعضای جبهه پایداری انسانهای مومنی هستند ولی همانند میثم تمارهستند که حضرت علی(ع) یک بز هم دست آنها نداد، که باید در این زمینه گفت این شیوه برخورد به جایی نخواهد رسید… ما برخی از افراد حاضر در گروه ۷+۸ را اصولگرا نمیدانیم و علما نیز به جای حمایت از جبهه پایداری نباید ما را مورد حمله قرار دهند.”
او که علنا اعلام کرده ارتباط خود را با محمود احمدینژاد به واسطه انتقادهای فراوان به او قطع کرده، میگوید: “ باید از آقای قالیباف پرسید که چرا این همه سایت و روزنامه راه اندازی کرده است. اگر در آینده ایشان به حکومت برسند نیروهای فحاش و توهینگر را وارد صحنه خواهندکرد و افراد متدین را به عقب میرانند و در راستای تغییر ارزشها تلاش میکنند. کاش مطالب عنوان شده در سایتهای برخی از افراد گروه ۷+۸ را آیت الله مهدوی بخواند تا ببیند آبروی خود را برای چه کسانی گذاشته است.”
بازی مهدوی و مصباح یزدی
چهرههای شاخص جبهه پایداری انقلاب اسلامی عموما یک ویژگی مشترک دارند. آنها از حامیان و اطرافیان محمود احمدینژاد و گفتمانی بودند که به تعبیر خودشان جریان سوم تیر نامیده میشد. این طیف که برآمده از جریان اصولگرایی سنتی بود ابتدا با چهرههای قدیمی همسو اختلاف زاویه پیدا کرد و بعد، با وجود جدا شدن از دولت و رییسجمهور بر سر “جریان انحرافی”، با دوستان سابق به اشتراک رسیدتا جایی که خود را آنقدر قدرتمند احساس میکند که نیازی به ائتلاف نمی بیند. مجموعه موضعگیریهایشان هم تا این لحظه، گروه متحد 7+8 را از اتحاد ناامید کرده است. همانطور که حسن غفوریفرد میگوید: “ما هنوز امیدواریم که این دوستان به کمیته متحد اصولگرایان بپیوندند ولی خودشان میگویند امیدی به این مسئله نداشته باشید. آنها در ابتدا عنوان کردند که قصد حضور در کمیته وحدت اصولگرایان را دارند، ولی وقتی شروطشان پذیرفته نشد اعلام کردند که ما بهدنبال ارائه لیست انتخاباتی نیستیم و اهداف و آرمانهای انقلاب را پیگیری میکنیم و اکنون هم احتمال دارد به صورت مستقل وارد انتخابات شوند.”
شاید دشمن مشترکی به نام مشایی و حلقه اطرافیان احمدینژاد بتواند دو سوی منتقدین اصولگرا را در نهایت به وحدت و ائتلاف مجبور کند اما این بازی بیش از آنکه در رسانهها و سخنرانی چهرههای دو طیف رقم بخورد، وابسته به تصمیمگیری شیوخ در صدر دو جریان است؛ مهدوی کنی که میخواهد از تکرار تجربه شکست ناطق نوری در وفاق برای انتخابات ریاستجمهوری 84 جلوگیری کند در یکسو و مصباح یزدی که او را مولد فکری و پدر معنوی جریان سوم تیر میخوانند و اکنون در پی سامان دادن جریان 9 دی است، در سوی دیگر. فعلا تا انتخابات مجلس شورای اسلامی راه زیادی در پیش است.