به واقع روند برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در کشوری که روز به روز بیشتر زیر سلطه محافظه کاران دین سالار قرار می گیرد چگونه خواهد بود؟
تصمیم روز سه شنبه برای ممنوع کردن کاندیداتوری علی اکبر هاشمی رفسنجانی، به عنوان یکی از بنیانگزاران جمهوری اسلامی و رییس جمهور سابق، ایرانیان را شوکه کرد.
مهدی، معلم ۲۷ ساله، در این خصوص می گوید: “می گویند که انقلاب درحال خوردن فرزندان خود است. ولی در مورد رفسنجانی می توان اذعان داشت که انقلاب پدر خود را خورد.”
از دید تحلیلگران، به حاشیه راندن رفسنجانی و دیگر شخصیت مورد نفرت محافظه کاران، اسفندیار رحیم مشایی، می تواند منجر به وقوع پیامدهای قابل توجهی شود.
جمهوری اسلامی از زمان تأسیس اش در سال ۱۹۷۹، از حلقه هایی از قدرت متشکل شده که به طور ثابت، و اغلب به صورت آشکار، با یکدیگر درحال رقابت بودند؛ در واقع یک نوع بده بستان که باعث شد شهروند عادی ایرانی و دارندگان شرکت های خصوصی درصدد وفق دادن شرایط خود با گروه های مختلف شوند.
البته شگفتی ها افزون شده است. اکنون نام برنده انتخابات ژوئن از لیستی شامل نامزدهای محافظه کار خارج خواهد شد که جزو فراکسیون حاکم بر کشور هستند: ائتلافی از روحانیون شیعه و فرماندهان سپاه پاسداران. این باعث خواهد شد تا آخرین نهاد بزرگ حکومتی نیز تحت کنترل کامل یک جناح قرار گیرد.
تحلیلگران از مدت ها پیش براین عقیده اند [و چند روحانی محافظه کار نیز آن را تأیید کرده اند] که جناح حاکم مصمم به لغو منصب ریاست جمهوری است. درواقع این منصب باعث شد تا یک جنبش اپوزیسیون توسط محمود احمدی نژاد پوپولیست و قبل از او توسط محمد خاتمی اصلاح طلب که خواستار آزادی های شخصی بود ایجاد شود. با اینکه هنوز هیچ چیز مشخص نیست، ولی احتمال وقوع این حالت بسیار بالاست.
ولی ازسوی دیگر به نظر می رسد که انتخابات مأیوس کننده فعلی باعث همسو شدن طبقات مختلف شهرنشین شود که درواقع بخش اعظم رأی دهندگان را تشکیل می دهند. به دنبال سرکوب شدید مردم پس از انتخاب مناقشه آمیز احمدی نژاد در سال ۲۰۰۹، اکثریت این اقشار تصمیم گرفتند از مشارکت سیاسی چشم پوشی کنند. تحریم گسترده انتخابات ازسوی این اقشار می تواند مشروعیت حکومت را که از هم اکنون زیر سؤال رفته، بیش از پیش زیر سؤال ببرد.
نامزدهای فعلی بازتاب دهنده سایه های خاکستری افرادی هستند که جناح حاکم در ایران را تشکیل می دهند و به عنوان اصول گرایان سنتی شناخته می شوند. از میان هشت نامزد تأیید صلاحیت شده، تنها یک نامزد، حسن روحانی، مذاکره کننده اسبق اتمی ایران، دارای مواضعی است که کمی با مواضع اصولگرایان سنتی متفاوت است.
سه تن از نامزدها دارای روابط مستقیمی با شخص رهبر هستند: غلامعلی حداد عادل، علی اکبر ولایتی، و سعید جلیلی.
چهارمین نامزد، شهردار تهران، محمد باقر قالیباف، که از مدت ها پیش به عنوان یک شخصیت تکنوکرات شناخته می شد، هفته پیش به طور رسمی اعلام کرد که در سرکوب خونین جنبش دانشجویی به عنوان فرمانده پلیس نقش داشته است.
تمامی این نامزدها ادعا می کنند که ازطریق یک “ذهنیت انقلابی” به اقتصاد سر و سامان خواهند بخشید و در معضل هسته ای به کشورهای غربی اطمینان خواهند داد که ایران از موضع صادقانه ای برخوردار است.
اگر شرایط به همین منوال پیش رود، یکی از نامزدها، احتمالاً حسن روحانی، که دارای رابطه نزدیکی با رفسنجانی است، تلاش خواهد کرد تا آرای دو نامزد رد صلاحیت شده را به نفع خود جمع کند. روحانی به طور آشکار اظهار داشته که در صورت انتخاب، مذاکرات مستقیمی را با ایالات متحده آغاز خواهد کرد. و این درحالی است که این موضوع از موضوعات پرطرفدار در میان رأی دهندگان ناراضی شهرنشین محسوب می شود.
در مورد رد صلاحیت رفسنجانی، شاهد واکنش سریعی از جانب او نبودیم. یکی از دختران او، فائزه هاشمی، که در ماه مارس پس از گذشت شش ماه از زندان آزاد شد، به تماس های تلفنی پاسخگو نبود.
مشایی به نوبه خود گفت که با این تصمیم گیری مخالفت خواهد کرد. او به خبرگزاری فارس گفت: “در مورد نامزدی من ظلم شده و ازطریق مقام معظم رهبری آن را حل خواهم کرد.”
در حدود یک هفته پیش، صادق زیبا کلام، یک مقاله نویس طرفدار رفسنجانی، برآورد کرد که هزاران کارمند دولت، اساتید دانشگاه ها، و دیگر اشخاصی که به طبقه متوسط تعلق دارند و در یک دوره از محمد خاتمی حمایت کردند، بلافاصله به حمایت از رفسنجانی خواهند پرداخت. او نوشت: “حس هیجان و شور و اشتیاقی که ثبت نام رفسنجانی به وجود آورد، طی روزهای آینده به تدریج جای خود را در سراسر کشور به یک تصمیم جدی برای رفتن به پای صندوق های رأی خواهد داد.”
و اکنون به نظر می رسد که رد صلاحیت رفسنجانی به امیدها برای ایجاد تحول ازطریق صندوق رأی بجای انجام اعتراضات خیابانی پایان داده است.
ازنظر خود رفسنجانی نیز، تلاش جدیدی برای به دست گرفتن سمت ریاست جمهوری در سن ۷۸ سالگی، نه تنها به لحاظ فیزیکی غیرممکن به نظر می رسید، بلکه دلایل سیاسی نیز در آن دخیل بود. رد صلاحیت او به نوعی رد عقاید او در زمینه اقتصاد لیبرال و آزادی های بیشتر بود.
اکنون این سؤال مطرح است که احمدی نژاد به همراه یار نزدیک خود مشایی که رد صلاحیت شده، چه خواهند کرد؟ مشروعیت او در نزد حاکمیت تا حد زیادی به دلیل نزدیکی اش با مشایی که اصولگرایان سنتی به او لقب “رهبر جریان انحرافی” را داده اند، زیر سؤال رفته.
اتهامات فساد مالی به بسیاری از اعضای جناح او وارد شده و سپاه پاسداران نیز از هم اکنون به این نکته اشاره کرده که در صورتی که انقلاب مورد تهدید قرار گیرد، آماده است تا نزدیکان احمدی نژاد را دستگیر کند.
منبع: لوس آندس، ۲۴ مه