دی ماه 1389 به نیمه می رسد. رئیس دولت کودتا نتیجه آخرین رفراندوم در “آزادترین” کشور دنیا را که همانا جمهوری اسلامی باشد، اعلام می کند. کل عملیات رای گیری از 99 در صدمردم ایران، حدود 70 میلیون نفر- ظاهرا مخفیانه توسط شخص دکتر محمود احمدی نژاد انجام و بطور علنی وسیله حضرتشان اعلام شده است: “اگر از مردم سئوال شود که آیا می خواهند کشوری مثل کشورهای اروپایی داشته باشند، 99 درصد مردم پاسخ خواهند داد: هرگز.”
چرا مردم ایران در اکثریت مطلق خود چنین نظری دارند؟ رویدادهاو سخنان هفته که بهترین پاسخگو هستند اول از همه به رهبری می رسند.
سید احمد خاتمی، عضو هیات رئیسه مجلس خبرگان می گوید: “رهبرمان را فقط رهبر سیاسی نمیدانیم، بلکه رهبر دینی و نایب عام امام زمان (عج) است.”
و درست درهفته ای که معلوم می شود نور پاشی بر چهره “آقا” از داخل اتومبیل ایشان برای راحت کردن کارعکاس هاست و “نورولایت” همچنان از ملکوت می بارد و ازچهره مبارک تتق می کشد. پس شکی دراین سخن حجتالاسلام احمد علمالهدی، امام جمعه مشهد، نیست: “هر جریانی که با ولایت و رهبری زاویه پیدا کند، فتنهگر و وابسته به دشمن است.”
یکی از نزدیکترین یاران “ولایت و رهبری” - علی اکبرخان ولایتی- هفته پیش گفته بود که دکتر محمود احمدی نژاد بیشترین تبعیت را از مقام عظمای ولایت دارد؛ یعنی کمترین زاویه.
این هفته برخی منابع معتبر امریکایی، می نویسند: “احمدی نژاد می خواهد مستقل از خامنه ای عمل کند”؛ یعنی بیشترین زاویه.
اندازه دقیق این “زاویه” را آینده نزدیک شاهد خواهدبود. حوادث هفته، نظر منبع آمریکائی را تائید می کند.سایت شبکه رادیویی “ان پی آر” در آمریکا “طرح حذف رایانه ها و سوبسیدها” را عاملی برای قدرت گرفتن احمدی نژاد می داند.
عباس میلانی، در توضیح می گوید: “بنا بر برخی تخمین ها، ارزش رقم پس انداز شده از راه قطع سوبسیدها و رایانه ها، حدود ۱۰۰ میلیارد دلار است. دولت جمهوری اسلامی این رقم را کم کرده و در ازای آن پول ناچیزی به مردم داده است، چیزی نزدیک به ۴۰ دلار برای هر نفر. اصولگرایان در مجلس عزم داشتند کنترل این درآمد را در اختیار بگیرند، اما احمدی نژاد به سرعت متوجه ارزش سیاسی عظیم این منبع شد. او به این طریق نظام پشتیبانی برای خود درست کرد که به او اجازه خواهد داد دوران زمامداری اش را طولانی تر کند و یا یکی از مهره های خود را بر سر مسئولیت ریاست جمهوری بگذارد.”
برخی صاحب نظران به ماهیت بنیادین حذف رایانه ها نظر دارند و آن را مطابق سیاست بانک جهانی می یابند. اسناد جدید ویکی لیکس، احمدی نژاد را از “جناح تندرو در حکومت جمهوری اسلامی” جدا می کند.
بر اساس یک سند افشاشده وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا “محمود احمدینژاد، از سوی جناح تندرو در حکومت جمهوری اسلامی برای نپذیرفتن پیشنهاد کشورهای غربی در زمینه مبادله سوخت هستهای به شدت تحت فشار قرار دارد.”
احمد داوداوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه، در دیدار با یکی از فرستادگان عالیرتبه دولت آمریکا گفته است که محمود احمدینژاد در مورد مسئله هستهای جمهوری اسلامی “با مشکلات جدی در داخل ایران” روبهرو است. او “به شدت تحت فشار قرار دارد، چرا که پذیرش پیشنهاد مبادله سوخت هستهای از سوی برخی محافل داخل ایران به معنای شکست تلقی میشود.”
رضا تقی زاده، نمائی عمومی از صحنه بدست می دهد: “دولت محمود احمدی نژاد با آماده ساختن صحنه سیاست داخلی برای وارد شدن به یک معامله بزرگ با غرب و جامعه جهانی، مایل است از راه دست یافتن به یک پیروزی جامع در صحنه خارجی، زمینه تداوم حضور در قدرت پس از انقضای زمان دولت کنونی را فراهم سازد.”
هفته ای است که همه راهها به “پوتینیسم” می رسد. روس ها در صحنه سیاست جهانی دیگر همراه جمهوری اسلامی نیستند، اما بعداز سالها حضوردرارگان های امنیتی وبرنامه ریزی حالا کجا هستند؟ به این پرسش تاریخ جواب می دهد. هرچه هست حوادث ازهموار کردن راه توسط “پوتین” برای رسیدن به پوتینیسم حکایت دارند.
اول هفته احمدی نژاد در راس شورای سینماگران قرار می گیرد. هرجا جای پائی برای قدرت هست، احمدی نژاد آنجاست. مجلس نه تنها عقب نشینی می کندتا رییس دولت کودتا به مجمع عمومی بانک مرکزی بر گردد، فراکسیون مشایی هم درمجلس تشکیل می شود. این قدم دیگری در راه تثبیت رئیس دفتر احمدی نژاد برای انتخابات ریاست جمهوری است. درهمین هفته 12 مشاور احمدی نژاد اخراج می شوند. معلوم نیست اینها جزو “برخی افراد کم عقل” هستند که سرلشکر فیروزآبادی از نشستن آنها “درجلسات حکومتی” خبر داده بود یانه. برخی می پرسند:
دولت به سودکدام جریان دارد کاملا یکدست می شود؟
برخی ناظران براین باورند راه را برای کسانی هموار می سازندکه از حالا با رحیم مشائی بیعت کنند
و دراین مسیر، حذف بیرحمانه وپیگیربه روش روسی ادامه دارد. وزیر خارجه باشی، خبر عزلت را به رئیس جمهور کشوری می دهند که روبرویش نشسته ای و بعنوان نماینده کشورت داری با او مذاکره می کنی. مشاور رئیس جمهور باشی چه یکی، چه دوازده تا، بایک فوت می روی. رئیس فدراسیون ژیمناستیک که جای خودش را دارد. دست بالا مجبور است مثل وزیر خارجه بگوید: “این نوع برکناری، زشتترین رفتار و به دور از اخلاق انسانی و اسلامی بود.”
تازه اگر “استاد برجسته جامعه شناسی” باشی مثل دکتر غلامعباس توسلی نامه تشکر آمیزی روی میزت می گذارند تا متوجه بشوی “ممنوع التدریس” شده ای.
وای به حالت اگر در متن سیستم فاسد اقتصادی و اداری دست به “خلاف ” زده باشی. اول سعی می کنند درمانت کنند: “حدود هزار کمپ ترک اعتیاد مجاز و ۶۰۰ تا ۷۰۰ کمپ غیر مجاز در کشور وجود دارد و سختگیری نسبت به ایجاد کمپهای ترک اعتیاد استاندارد موجب افزایش کمپهای غیرمجاز با روشهای غیرعلمی مانند سگدرمانی، کتک درمانی و زنجیردرمانی شده است.”
اگر درمان نشدی و درهمان کمپ ها راه دزدی و قاچاق را یادگرفتی، “نظام مقدس جمهوری اسلامی” فقط یک راه بلداست: “اعدام” یا مخفیانه در مشهد که این هفته ده نفر بوده اند؛ یاعلنی : هشت نفر در قم، چهاربلوچ در زاهدان.
تازه این ها خوش شانس هایش هستند. بد شانس کسی که در میدان گلها دعوایش بشود. نیروی انتظامی حاضرو ناظر باشد و ازجایش جم نخورد. بعد یکی به قتل برسد. قاتل رامثل برق محاکمه می کنند. درمحل قتل شلاق می زنند و روز بعد بر دار جرثقیل می کشند.
بله.99 درصد مردم، بلکه بیشتر دلشان می خواهند دراین فضازندگی کنندو هرگز نمی خواهند کشورشان مثل کشورهای اروپائی باشد.
اصلا هم برایشان مهم نیست که برخلاف همه دنیا “روز عاشقان” ممنوع باشد، شهرام امیری را که بعد از “دو دره کردن” سازمان سیا و آمریکا بعنوان “قهرمان ملی” به ایران بازگشته بود، به سلول انفرادی در یک پادگان نظامی ببرند. همگی هم آماده اند تا به درخواست سردار روزبهانی، رییس پلس امنیت اخلاقی تهران، به خیابان ها بروند و” دست روسپیان نیازمند” رابگیرند. چرا؟ چون در سایه حکومت اسلامی: “واقعا نیازمندند وبرای گذران زندگی خودفروشی میکنند؛ وپلیس بهعنوان مجری قانون بررسی میکند که آیا این زنها محتاج نان شب هستند یا خیر.”
نشریه آلمانی یونگه ولت از “آمادگی نظامی شیخ نشین در برابر جمهوری اسلامی” خبر می دهد که بدهد. رئیس ستاد ارتش اسرائیل آشکارا ازانتظار جنگ با ایران می گوید که بگوید.جنگ هم که بشود 99 درصد مردم ایران از جایشان تکان نمی خورند و ترجیح می دهند درآتش جنگ بسوزند وکشورشان شبیه کشورهای اروپایی نشود.
می ماند یک درصد باقیمانده که به روایت خود “ نظام” سیزده میلیون نفرشان به میرحسین موسوی رای دادند.دوروز بعد شدند خس و خاشاک. کمی دورتر “فتنه” لقب گرفتند. چند ماه بعد که در “9 بهمن” به فرمایش حجتالاسلام سید علی اصغر حسینی، امام جمعه یاسوج انقلاب سوم برپا شد؛ بیشتر اهل “فتنه” توسط لشگر کیک و ساندیس منهزم شدند.
بقیه را هم جوری گرفتند که رکورد جهانی بدست آمد. ماه گذشته “کمیته حمایت از روزنامهنگاران” ایران را
“بزرگترین زندان روزنامهنگاران” در جهان لقب داد. سازمان گزارشگران بدون مرز رکورد بیشترین روزنامهنگار تبعیدی را به آن افزود. این هفته رقم دقیق بازداشت شدگان منتشر شد: “بیش از ۱۳۰ روزنامه نگار و وب نگار زندانی در یک سال.”
و هفته سوم دی ماه است. آنچه باقیمانده چند “سرلشگربی لشگر” اند که رهبر نظام آنها را در پایان حمله 10 روزه اش به جنبش سبزمورد حمله قرار می دهد.
ارکستر طالبان شیعی در پی رهبر سازهای فریب و تهدید رابه صدا درمی آورند و اتهام “سرلشگرهای بی لشگر” را بر زبان می رانند.
محمدتقی رهبر، رئیس فراکسیون روحانیون مجلس محمد خاتمی ایران را در “فتنه ۸۸” سهیم می داند و می گوید: “بر همین اساس، آقای خاتمی باید خود را برای محاکمه در دادگاه آماه کند.”
سیدابراهیم رئیسی؛ معاون قوه قضائیه و از قضات دادگاه مرگ در تابستان 1367 حرفش این است: “سران فتنه در زندان مخوف تنفر مردم محبوسند.”
غلا محسین محسنی اژهای، سخنگوی قوه قضائیه به تیر خلاص فکر می کند: “محاکمه سران فتنه اقتضائاتی دارد که هر وقت زمینههای آن فراهم شد، صورت خواهد گرفت. اما ذکر این نکته ضرورت دارد که وقتی در عقبه فتنه، دست آمریکا و اسرائیل وجود دارد باید با دقت بیشتری کار را به پیش ببریم تا فتنهگران مجالی برای رشد نداشته باشند. نه تنها مجالی برای رشد نداشته باشند بلکه محاکمه، تیر خلاص به آنها باشد.”
منصور ارضی، مداح نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی هم زنندگان تیر خلاص را آماده شلیک کرده است: “اگر کارسران فتنه تمام است آنها را به ما بدهید، ما اعدام کنیم؛ چرا دست روی دست گذاشتید؟”
مهدی کروبی، این شیخ دلاور جنبش سبز، پرسشی را درمیان می گذارد: “چرا ازسرلشگر های بی لشگرتا این حد ترس و لرز دارید؟”
کسی پاسخ نمی دهد. سکوت سرشار ازناگفته هاست. دراین شب بارانی زمستانی، بابک بیات می نوازد و احمد شاملو شعر مارکوت بیگل را می خواند :
اینهمه پیچ،
اینهمه گذر،
اینهمه چراغ،
اینهمه علامت!
و همچنان استواری به وفادار ماندن
به راهم،
خودم،
هدفم،
و به تو.
وفایی که مرا
و تو را
به سوی هدف
راه مینماید.
و در راه لشگریان آزادی ایستاده اند. هر سوار عاشق خود لشگری است و سرلشگری.