املت نیویورکی با سالاد لنگه کفش

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

امروز روز نیویورکی هاست، روز کسانی است که توانایی رفتن به نیویورک و حضور در جمع سبزهای نیویورک را دارند. تخم مرغ های گندیده را آماده کنیم، دقیقا به تعداد اعضای هیات همراه احمدی نژاد، گوجه فرنگی لهیده را هم به عنوان مصداق بارز اقتصاد دوره احمدی نژاد از میوه فروش های نیویورکی که گوجه های شب مانده دارند، بگیریم. و در هر جایی که هیات همراه احمدی نژاد ظهور می کند، از انداختن آن دریغ نکنیم.

 

اصولا برای تهیه املت نیویورکی فرقی نمی کند که اول از گوجه استفاده کنید یا اول از تخم مرغ، مهم جاافتادن املت است، برای جاافتادن به عنوان دسر از لنگه کفش می شود استفاده کرد. لنگه کفش های مانده در خانه، یا دمپایی به درد نخور، یا حتی کفش خودتان را هم می توانید استفاده کنید. مطمئن باشید که قیمت کفش شما از جان مردمی که روز قدس و روزهای پیش تر از آن در این سه ماه در تمام شهرهای ایران حضور سبزشان را حفظ کردند و جان شان را دادند و شکنجه شدند و کتک خوردند، بیشتر نیست.

 

فردا روز آزمون اپوزیسیون خارج از کشور است، همانطور که روز قدس روز آزمون سبزهای داخل بود و سبزهای داخل سربلند از آزمون بیرون آمدند، سبزهای بیرون هم باید تمام تلاش شان را بکنند. هیچ جای بهانه ای ندارد. سی سال است که مردم داخل و خارج ایران می شنوند که اگر ایرانیان خارج از کشور در داخل بودند، شاخ غول که نه، حداقل یک انگشت توی چشم مارمولک می کردند. حالا احمدی نژاد بعد از یک تقلب بزرگ، بعد از کشتار هفتاد نفر، بعد از بازداشت چهار هزار نفر، بعد از شکنجه دهها نفر و تجاوز به برخی زندانیان، آمده است به نیویورک تا از موضع رئیس جمهور ایران حرف بزند، ما چاره ای جز قهوه ای کردن کامل احمدی نژاد و هیات همراه نداریم.

 

حالا دیگر حیثیت احمدی نژاد، حیثیت ایران نیست، او رئیس جمهور ما نیست، او کشوری را به لجن کشیده و ما در هر جایی از جهان او را رسوا می کنیم. امیدوارم که چهار روز آینده که هفته ایران سبز در نیویورک است، کسی اجازه نفس کشیدن به این نکبت و سایر نکبت های همراه ندهد. حتی دستگیر شدن توسط پلیس آمریکا بخاطر پرتاب گوجه فرنگی هم افتخاری برای ایرانیان است. مطمئنا هموطنان ایرانی مقیم نیویورک کاری نمی کنند که فردا مردم تره و سایر سبزیجات را برایشان خرد نکنند.

 

داداش! قضیه جدی یه

 

این هم از عادل فردوسی پور، آن هم از محمدرضا شریفی نیا، آن یکی هم از محمدرضا شجریان. من نمی دانم این دوستان چرا نمی خواهند بفهمند که قضیه جدی است. البته جای معذرتخواهی برای فردوسی پور هنوز هست. هنوز خیلی ضایع نکرده، ولی اگر همین یک اخطار را نشنیده بگیرد، آن وقت او می ماند و ملتی که این طرف ایستاده اند. دیروز وقتی در تالار میلاد مجری برنامه اسم شریفی نیا را برد، ملت اینقدر او را هو کردند که شریفی نیا تالار را ترک کرد. درست همزمان با همین واقعه در پاریس، مردمی که با لباس های سبز به کنسرت شجریان رفته بودند، آنقدر او را تشویق کردند که گمان نمی کنم خودش هم باورش می شد که خواندن “ همراه شو عزیز” مرحوم مشکاتیان چنین می تواند بر مردم اثر بگذارد. مطمئنم اگر شجریان در تهران کنسرت داشت، صد هزار نفر با جان و دل به کنسرتش می رفتند و چنان تشویقش می کردند که نظیری برایش یافت می نشود.

 

اگرچه هنرمند سیاستمدار نیست و لزومی ندارد که پیام سیاسی بدهد، اما وقتی کسی در یک جنبش مردمی قرار می گیرد، یا در کنار یک دولت ضد مردمی قرار می گیرد، او دیگر هنرمند نیست، بلکه در حوزه روشنفکری قرار گرفته است. البته طبیعی است که هنرمند می تواند اصلا و ابدا روشنفکر نباشد، ولی نمی تواند شترمرغ بشود که وقت لاس زدن با قدرت، روشنفکری باشد که پشت سر ظالم نماز بخواند، و وقتی به دیدار مردم می رود، هنرمندی بشود که بازی می کند.

 

اصولا رسانه صدا و سیما، تا اطلاع ثانوی و تا موقعی که رسانه مردم نیست، بکلی تحریم است. حکم تحریم صدا و سیما را با همه برنامه هایش از بالا تا پائین خودم می دهم، هر مرجع تقلیدی هم جرات دارد، خلاف این حکم بدهد تا ببینیم که حرف چه کسی پیش می رود. رفتن پیش آقای خامنه ای جز برای اعتراض صریح در حضور خودش به معنی همراهی با ظالم است. ظالم هم که مثل تصویر دزدهای زمان بچگی ما نیست که شاخ و دم داشته باشد، ظالم کسی است که آدم کشته، حق مردم را خورده و اصرار هم دارد که اثبات کند که کارش درست است. من جدا به عادل فردوسی پور به خاطر همان نمایشگاه کتابی که رفته بود و کار خوبی هم کرده بود، توصیه می کنم خانه بنشیند و یا از طریق دیگری که به صدا و سیما مربوط نباشد حضورش را حفظ کند. شوخی نداریم، خب؟

 

پدر! مادر! خودتان متهمید!

 

البته که تظاهرات روز قدس در نهایت آرامش و بدون تنش و بحران و درگیری از سوی مردم انجام شد و میلیونها تظاهرکننده ثابت کردند که اصولا دولت بیش از ده درصد جمعیت خیابانی هوادارش نیست. یک چیز دیگر هم اثبات شد و آن اینکه مردم شعارهای غیرقانونی می دهند، اما رفتار خشونت آمیز نمی کنند. این موضوع بقول میرحسین موسوی قبلا هم ثابت شده بود، اگر ما هفتاد کشته دادیم، بخاطر رفتارهای خشونت آمیز ما نبود، بخاطر رفتار بیرحمانه پلیس کودتا بود. حتی روز سی خرداد 88 هم مردم مسالمت آمیز رفتار کرده بودند. ولی نکته مهم این بود که علیرغم اینکه من و ماها از مردم خواسته بودیم در محدوده مجاز و این طرف خط قرمز شعار بدهند، مردم چراغ که سبز شد رفتند دویست کیلومتر آنطرف تر، طبیعی است که چون همه با هم رفتند، خطری آنها را تهدید نکرد.

 

یعنی اصولا حرف ما خریدار ندارد، یعنی مردم شعارشان را می دهند، حالا بالا و پائین حکومت را به طبقه همکف تبدیل نمی کنند، بخاطر لطف شان است و معلوم هم نیست الطاف شان تا کی مستدام باشد، البته اصولا داستان خطر گذشته است. آقاجان! باید باج بدهید. هیچ راهی ندارد. همین طوری که نیست، یک تقویم داریم که هر روزش یا عزاداری است یا جشن، مجتبی و دیکتاتور هم که خوراک شعار است، مرغ عزاوعروسی است، بهتر است هر چه زودتر تقویم جنبش سبز را برای راهپیمایی تا آخر سال زودتر منتشر کنیم.

 

عبور از بحران

 

اینکه روز نماز عید فطر آقای هاشمی کنار احمدی نژاد نایستاده، بسیار رفتار نیکویی است. دستش درد نکند. و اینکه قرار است “ متنی توسط خیرخواهان و دلسوزان نظام برای برون رفت از وضعیت فعلی” تهیه و اجرا شود، این هم فکر خوبی است. و اینکه مجلس خبرگان هم در این روزها تشکیل شده و اگر خبرگان خوبی باشند و کارهای بدبد نکنند و یادشان نرود که برگ درختان سبز است و اصولا در تابستان همه جا سبز است و حتی بعد از آن هم همه جا سبز است، برای مزاج شان خوب است و مزاج چیز مهمی است.

 

البته آقای هاشمی حواسش هست که بخش وسیعی از دلسوزان نظام که باید متن مذکور را تهیه کنند، فعلا زندانی هستند و برای تهیه متن باید آزادشان کرد که بتوانند متن خوبی تهیه کنند و از طرف دیگر دلسوزان نظام حواس شان هست که مشکل فعلی و سریع کشور تهیه طرح عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور است. دلایلش هم اظهرمن الشمس الواعظین است. هم از وزیرش ده میلیارد تومان رشوه گرفته، هم در انتخابات تقلب کرده، هم 45 سفیری که خودش منصوب کرده بوده، در عرض یک روز برکنار کرده، هم برخلاف نظر وزارت اطلاعات در مورد اعتراضات انتخاباتی معترضین را توطئه گر خوانده و وزیر و معاونان و کارشناسانش را بخاطر نظر کارشناسی شان اخراج کرده، هم به افراد حقیقی و حقوقی اتهامات بزرگ و علنی زده، هم به مردم توهین کرده، هم به سی سال گذشته حکومت خودش اهانت کرده، و هزار دلیل دیگر، حالا از اینکه در شکنجه و سرکوب مردم نقش داشته بگذریم که اصل قضیه است، مجلس می تواند ایکی ثانیه طرح را تهیه و تصویب کند. حتی به عریضه نویسان جلوی دادگستری هم بگوئید در عرض بیست دقیقه طرح عدم کفایت سیاسی احمدی نژاد را تهیه می کنند، می ماند تغییر در مدیریت صدا و سیما و برگزاری انتخابات آزاد و با نظارت نامزدهای انتخابات و خیلی موارد دیگر که در “ تدوین متنی که قرار است توسط خیرخواهان و دلسوزان نظام برای برون رفت از وضعیت فعلی” باید در نظر گرفته شود.

 

البته جنبش سبز کارش را بلد است. طبیعتا ما منتظریم که متن مذکور تهیه و اجرا شود، و در این مدت هم اعتراض مان را می کنیم، فقط چون وقت زیاد نداریم، لطفا سریع تر طرح را تهیه کنید که ما هم زیاد وقت مان گرفته نشود.

 

امروز می خواستم طنز هم بنویسم که می ماند برای فردا. سفر چیز خوبی است، اما باعث می شود آدم نتواند کارش را درست و بموقع انجام دهد.