حافظ و چخوف پیچیده‌اند

نویسنده
یوسف محمدی

» گپ/ حرف های اکبر زنجانپور

 

اکبر زنجانپور متولد سال ۱۳۲۳ در تهران است. او بازی در تئاتر را از سال ۱۳۴۵ در دانشگاه شروع کرد، در سال ۱۳۴۹ از دانشکده هنرهای زیبا فارغ التحصیل شد و از سال ۱۳۶۵ نیز تدریس در دانشگاه را شروع کرد. زنجان پور علاوه بر بازی در آثار نمایشی کارگردانان تئاتر ایران نظیر بهرام بیضایی، جعفر والی، حمید سمندریان، محمود استادمحمد، و… آثار نمایشی از نویسندگانی نظیر آنتوان چخوف، آرتور میلر، یوجیل اونیل و… را نیز کارگردانی کرده است. این روزها نمایش “دایی وانیا” وشته انتون چخوف به کارگردانی در تالار اصلی مجموعه تئاترشهر روی صحنه است. صحبت‌های زنجان پور را در نشست خبر این نمایش بخوانید.

 

رویکرد شما به اجرای آثار آنتوان چخوف در سال های اخیر نشان از توجه و علاقه ویژه اتان به جهان جادویی آثار این نویسنده است.مهم ترین عنصر موجود در نمایشنامه های این درام نویس که سبب می شود اجرایی از کارهایش داشته باشید، چیست؟

“دایی وانیا” جزء آثار درخشان تئاتر جهان است و باید آن را یکی از زیباترین و انسانی ترین آثار چخوف دانست. من از دوران دانشجویی عاشق چخوف بودم و تاکنون چهار نمایشنامه دیگر از این نویسنده را روی صحنه برده ام. مهم ترین موضوعی که چخوف در نمایشنامه هایش مطرح می کند، مسئولیت انسان در قبال جامعه، تاریخ و طبیعت است. حتی عده ای او را جزء متفکرانی می دانند که طرفدار محیط زیست اند.

میان هر نویسنده و کارگردانی برای اجرای یک نمایشنامه اشتراکات قابل توجهی وجود دارد.تعریف شما از هماهنگی درونی اتان با آثار چخوف دقیقا در چه نقطه ای تثبیت شده است؟

چخوف در بیشتر متون نمایشی اش این پرسش را مطرح می کند که چرا جنگل ها در حال نابودی اند. در نمایشنامه های “باغ آلبالو” و “مرغ دریایی” هم مسئله حفظ طبیعت، محیط زیست و حیات وحش مطرح می شود. چخوف می گوید باید انسان برای حفظ محیط زیست، مسئولیت پذیری داشته باشد. من هم موافقم زمانی که جنگل و رودخانه نباشد، بشریت از بین می رود. از طریق اکسیژن می توان با پالایش روح، زندگی را بهتر دید. چخوف یکی از نویسندگان نادری است که در تمامی آثارش انسان را به فکر می‌ اندازد که چه مسئولیت خطیری در مقابل زندگی دیگران به خصوص آیندگان دارد. انسان‌ها در حال حاضر از خیلی چیزها در طبیعت محروم شده‌اند و نباید اجازه دهند این روند ادامه پیدا کند، بلکه باید آن را حفظ کنند تا زندگی با مسئولیت و سرشار از عشق ادامه پیدا کند.

 

نمایشنامه های چخوف در عین سادگی در روساخت دچار یک پیچیدگی هوشمندانه و ظریف درزیرلایه های خود هستند.موافقید؟

بله.همانطور که شناخت حافظ مشکل و پیچیده به نظر می‌رسد ولی مردم عادی نیز با آن ارتباط برقرار می‌کنند. چخوف هم به همان اندازه والا مقام است که می‌توان مانند حافظ به او نگاه کرد و اگر قرار باشد تحلیل‌های عجیب وغریب از او به دست دهید مانند حافظ رندی می‌کند و شما را دور می‌زند به طوریکه پاسخ خود را نخواهید یافت.

 

آیا برای اجرای آثارتان از قبل طراحی و یا چیدمانی در روش اجرایی دارید؟

این روز‌ها رفتارهای محیرالعقول باب شده و بسیاری علاقه دارند با چنین رویکردهایی در فرم نشان دهند که چیزی متفاوتی روی صحنه می‌آید. اما تئا‌تر اصلا چنین چیزی نیست، بلکه مسئله کشف بسیار درآن اهمیت دارد. من برای اینکه متفاوت بودن را نشان دهم چخوف را زیر و رو نمی‌کنم تا بگویم کاری جدید صورت گرفته است.تلاش می‌کنم با حفظ جهان‌بینی نویسنده دست به کشف بزنم و این وظیفه یک گروه است که چنین کند و سپس کشفیات جدید خود را درخصوص متن و شخصیت‌ها را روی صحنه به نمایش بگذارد.ما بدون آنالیز پیچیده و پس از آغاز تمرین‌ نقش‌ها را در موقعیت قرار می‌دهیم تا ببینم نقش در آن موقعیت چه چیزی برای گفتن دارد؟ چه کاری انجام می‌دهد؟ نه اینکه با فرضیات مواجه شویم و بخواهیم دست به تحلیل از پیش مشخص بزنیم.

 

آیا شما از جمله کارگردانانی هستید که با خط کشی های مخصوص به تحلیل خود با متن و گروه برخورد می کنید؟

 تحلیل در حین تمرین به وجود می‌آید و ما آن را به اجرا تحمیل می‌کنیم.با استفاد از پنجاه سال تجربه اجرا روی صحنه تلاش کردم تعریف جدیدی از انسان در این نمایش‌نامه و کشف انسان‌ها برسم.

 

 به نظرتان تفاوت اهمیت اجرای نمایش میان نسل شما و نسل سوم چیست؟

به هیچ وجه مرزبندی و خط کشی نسلی ندارم و به آن اصلاً فکر نمی‌کنم، که اگر چنین چیزی باشد یک بدبختی است. همه ما در کنار هم کار می‌کنیم و اگر مرز بندی وجود داشته باشد من نمی‌توانم با نسل جوان کار کنم. چنین رویکردی عین تهجر است و اعتقاد دارم نسل جوان فرهیخته ما کارهای با ارزش زیادی را انجام می‌دهد.منظور من از افرادی که دست به کارهای محیر العقول می‌زنند آن‌هایی هستند که همه جور امکاناتی در اختیار دارند و حامیان مالی برای سفرهای خارجی از آنها پشتیبانی می‌کنند تا نمایش‌های خود را روی صحنه ببرند. در حالی که این آثار اصلاً نماینده ایران نیستند و اصولاً رنج انسان را به نمایش نمی‌گذارند.

 

معمولا متون ایرانی را برای اجرا انتخاب نمی کنید.چرا؟

به عنوان بازیگر در بسیاری از نمایشنامه‌های ایرانی ایفای نقش کردم اما اثری که علاقه من را برای کارگردانی جلب کند ندیدم ولی تاکید می‌کنم که هیچ مرز بندی در باره نمایش‌نامه‌های ایرانی و خارجی ندارم به عنوان نمونه سال ۶۱ نمایش “مروارید” را کار کردیم که در زمان خودش سر و صدای زیادی به پا کرد و متنی ایرانی بود.

 

شما را همواره به عنوان یکی از بازیگران موفق تئاتر در سالیان دور و نزدیک می شناسند که اتفاقا در برخی موارد کارگردانی هم می کنید.می خواهیم بدانیم در انتخاب بازیگران نمایشتان چه فاکتورهایی را لحاظ می کنید؟

همیشه در کارگردانی کارهایم به سراغ بازیگرانی رفته ام که به نقش نزدیک باشند، چه به لحاظ ظاهری و چه از نظر مهارت بازیگری. در “دایی وانیا” هم خوشبختانه با بازیگرانی کار کردم که همگی برای رسیدن به نقش سخت تلاش کردند. ما روزی چهار تا پنج ساعت با روحیه خوب تمرین کردیم و به نظرم بازیگران حاضر در این نمایش، بازی های درخشانی ارائه کرده اند.


چرا تالار اصلی تئاترشهر را برای اجرا انتخاب کرده اید؟آیا این انتخاب شما بوده و یا تحمیل مدیران مجموعه ؟

برای من همیشه تئاتر واقعی ایران، مجموعه تئاترشهر است. قصدمان این است که با حضور در این مجموعه، مخاطبان اصلی تئاتر را، که دانشجویان تئاترند، به این فضا بکشانیم. در تالارهای خصوصی، قیمت بلیت را گاهی تا سقف 50 هزار تومان بالا می برند. دانشجو چگونه می تواند این مبلغ را برای تماشای تئاتر بپردازد؟ از سوی دیگر ما قرار است در این نمایش، وسعت یک باغ را نشان بدهیم. ابتدا قصد داشتیم به تالار چهارسو برویم، ولی در فضای کوچک آن تالار نمی شود عظمت باغ را نشان داد. قبلا نمایش “ایوانف” را در تالار چهارسو اجرا کردیم و نتوانستیم فضای باغ را به درستی نشان دهیم.