به احمد شهیدنامه بنویسیم

علی کلائی
علی کلائی

پیش گفتار: پس از نگاشته استاد ارجمندم آقای دکتر محمد ملکی در نامه به آقای دکتر احمد شهید و همچنین پس از نگاشته اخیر خواهر در بندمان شبنم مددزاده امری به ذهنم آمد که در اینجا در میان می گذارم، و آن اینکه کسانی که در زندانهای جمهوری اسلامی حضور داشته و مورد ظلم رژیم واقع شده اند شروع به نامه نگاری خطاب به آقای شهید بکنند. باشد که در راستای افشای هرچه بیشتر اعمال غیر انسانی و غیر حقوق بشری حاکمیت ولایی موثر تر افتاد؛ حاکمیتی که این روزها از بازداشت وکیل سلیم النفسی مانند عبدالفتاح سلطانی نیز ابا نمی کند و دراویش را به جرم عقیده قصابی می کند و انسانی مانند مهندس امیر خرم را به بند می کشد. قاتلان آزادی باید افشا شوند.  

در ذیل نامه بنده را به آقای احمد شهید می خوانید:

عالیجناب جناب آقای دکتر احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران

با سلام و احترام

با استعانت از خداوند متعال به عنوان یکی از کسانی که در طول دهه اخیر حقوق اساسی انسانی ام نقض گردیده و مورد بازداشت های مکرر نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی قرار گفته ام این عریضه را خدمت شما می نگارم. بازداشت های بنده به شرح زیر است:

دو بار بازداشت توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، یک بار بازداشت توسط حفاظت نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی و دو بار بازداشت توسط نیروی انتظامی جمهوری اسلامی وهمچنین به عنوان کسی که توسط دادگاه انقلاب جمهوری اسلامی به هفت سال حبس تعزیری محکوم شده ام، مواردی که در زندانهای جمهوری اسلامی شاهد بوده ام را البته به اختصار و تیتر وار خدمتتان عرض می کنم. باشد که برای شما به عنوان گزارشگر حقوق بشر از جمله شواهدی برای آنچه در حاکمیت جمهوری اسلامی انجام شده، باشد.

لازم به ذکر است که آنچه عرض می شود بر اساس سیر تاریخی این بازداشت هاست.

ابتدا در تاریخ 17 اسفند ماه 1385 هجری شمسی، مطابق با روز هشت مارس و روز جهانی زن طی تجمع در میدان بهارستان تهران توسط نیروی انتظامی بازداشت شدم. در ابتدای بازداشت توسط 4 نفر بطور همزمان مورد ضرب و شتم قرار گرفتم و به کلانتری مستقر در میدان بهارستان منتقل شدم. البته این بازداشت کوتاه مدت بود و پس از حدود چهار تا پنج ساعت بصورت معجزه آسایی آزاد شدم. این معجزه آسایی به دلیل اشتباه افسر نگهبان مربوطه در تحویل دادن ما به افسر میدان پلیس امنیت رخ داد.

دفعه دوم در مرداد ماه 1386 و همزمان با سالگرد انقلاب مشروطه ملت ایران، روبروی حسینیه ارشاد تهران بازداشت شدم. از زمان بازداشت تا رسیدن به کلانتری قلهک مورد ضرب و شتم قرار گرفتم و تا حدود یک ماه پس از آن تقریبا هر هفته مراجعه به محل کلانتری داشتم تا بالاخره مدرک ضبط شده از بنده بازپس داده شد. بهانه بازداشت تجمع غیرقانونی بود، در حالی که بنده به همراه یکی از دوستان تنها در خیابان حضور داشتیم و قطعا دونفره نمی توان تجمعی برگزار کرد!

در تاریخ 13 آذر 1386 و در حاشیه تجمع دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب در تقاطع خیابان 16 آذر و خیابان انقلاب شهر تهران توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت شدم. ابتدا به محل دفتر پیگیری وزارت اطلاعات مستقر در پشت بازار کامپیوتر رضای تهران منتقل شدم. تمام مدت تا بعد از ظهر را با چشم بند و بصورت دو زانو رو به دیوار نشسته بودم. زمانی که برای نماز ظهر و عصر از اطلاعاتی ها تقاضا کردم که به محلی برای قضای حاجت و گرفتن وضو منتقل شوم مورد ضرب و شتم شدید ایشان قرار گرفتم و بعد البته بعد از اطمینان از اینکه بنده به واقع می خواهم نماز بخوانم و قصد کاری دیگری ندارم،برای وضو به دستشویی (البته با چشم بند و به همراه یک سرباز) منتقل شدم.

در اولین بازجویی و پس از این سئوال که به چه دلیل تجمع غیرقانونی کرده ام، بنده پاسخ دادم که بر اساس اصل 27 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران : تشکیل اجتماعات و راه‏پیمایی‏ها، بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است. پس از گفتن این جمله با ضربه پس گردنم از سوی بازجو مواجه شدم و بعد او گفت: اینجا قانون منم!

پس از 24 ساعت بازداشت توسط یک ون به بند 209 زندان اوین منتقل شدم. در تمام طول مدت بازداشت، استفاده از چشم بند بر خلاف تمام قوانین بین المللی اجباری بود که از مصادیق بارز شکنجه محسوب می شود. در طول مدت 57 روز بازداشت، بنده به مدت 36 روز را در سلول انفرادی همیشه روشن و در سرمای طاقت فرسای زمستان 1386 تهران گذراندم. بدون اینکه کوچکترین امکانات گرمایشی در اختیار بنده و سایر دانشجویان زندانی در آن زمان گذاشته شود. ما  50 دانشجو بودیم که در آبان ماه 1386 قاضی سعید مرتضوی دادستان وقت حکم بازداشت جمعی ما را صادر کرده بود در آذر ماه این حکم غیرقانونی بازداشت جمعی عملی شد و همه ما به زندان افتادیم. در این زندان علاوه بر انفرادی سرد و زمستانی که دمای هوا در آن گاهی به زیر صفر هم می رسید، دانشجویان زندانی با ضرب و شتم مداوم از سوی بازجویان وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی نیز روبرو بودند. پس از  57 روز بنده با وثیقه 80 میلیون تومانی از بند 209 وزارت اطلاعات بصورت موقت رهایی یافتم. در تمام طول این بازداشت اتهامات متفاوتی از جمله ارتباط و همکاری با سازمان مجاهدین خلق، تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور به من نسبت داده شد و بدون حضور وکیل بازجویی های طولانی مدتی از طرف ایشان انجام گرفت.

بار دوم در تاریخ 20 اردیبهشت 1388 و درست زمانی که برای رسیدگی به پرونده بازداشت سال 1386 خود به شعبه 10 دادگاه انقلاب مراجعه کرده بودم توسط ضابطین وزارت اطلاعات،دوباره بازداشت شدم. این بار اتهام من به عنوان یک فعال حقوق بشر و عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر، مصاحبه با خانواده یکی از بازداشت شدگان اسفند ماه 1387 تهران بود؛ خانواده ای که متهم به ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران شده بود و در آن زمان دو پسر این خانواده و در واقع تنها فرزندان این خانواده در زندان به سر می بردند. مصاحبه حقوق بشری من با پدر این خانواده موجب بازداشت من شدو این بار باز هم به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران. در طول بازجویی های مربوط به این بازداشت، مسئله اساسی بازجوهای وزارت اطلاعات این بود که خانواده ها و یا اعضا و مرتبطین با سازمانهایی که با جمهوری اسلامی درگیر هستند، اصولا انسان نیستند که بخواهند از حقوق انسانی و از حقوق بشر برخوردار باشند. در واقع تعریف آقایان بازجو یعنی افرادی با نامهای سید و علوی و بازجوهای دیگری چون سعید شیخان و دیگران، از انسان کسی بود که با ایشان همفکر باشد و اصولا غیر همفکر ایشان از نظر آنها انسان نیست. در طول این بازداشت که مدت 29 روز از آن را در سلول انفرادی به سر  بردم و جمعا 53 روز به طول انجامید، بنده با ضرب و شتم روبرو شدم و یک بار مدت یک ساعت تنها به اتهام ارتباط گرفتن با سلول بغلی خود که یکی از فعالین دانشجویی یعنی عباس حکیم زاده بود، نه تنها من که هر دوی ما مورد ضرب و شتم قرار گرفتیم. عباس حکیم زاده در آن روزها بیش از دو ماه زندان انفرادی را تحمل کرده بود؛اوجمعا در آن بازداشت حدود چهار ماه زندان انفرادی را تحمل کرد. بنده در تاریخ 10 تیر ماه 1388 و پس از وقایع انتخابات خرداد 88 با 50 میلیون تومان وثیقه از زندان آزاد شدم.

بار دیگر در آستانه 22 بهمن 1388 و به این دلیل که در حال گذارندن خدمت سربازی بودم توسط حفاظت اطلاعات ارتش جمهوری اسلامی دستگیر شدم و با چشم بند به بازداشتگاهی که بعدها فهمیدم بازداشتگاه 36 ارتش مستقر در محل دژبان مرکز ارتش است منتقل شدم. این بازداشت که بعدها مشخص شد به سفارش وزارت اطلاعات انجام گرفته تنها و تنها به دلیل فعالیت های حقوق بشری من و دوستانم در کمیته گزارشگران حقوق بشر بود. لازم به ذکر است که در آن زمان و قبل از بازداشت من 7 تن از اعضای کمیته به نامهای خانمها شیوا نظر آهاری و پریسا کاکایی و آقایان سعید جلالی فر، سعید کلانکی، سعید حائری، کوهیار گودرزی و مهرداد رحیمی در بازداشت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به سر می بردند. در طول این بازداشت حتی برای رفتن به دستشویی نیز از دستبند استفاده می شد. پس از 8 روز من در تاریخ 25 بهمن 1388 از زندان با قید 50 میلیون تومان وثیقه دیگر آزاد شدم.

بنده یکبار در آذر ماه 1388 برای پرونده سال 1386 خود در شعبه 10 دادگاه انقلاب نزد آقای قاضی وثوقی محاکمه شدم که از اتهام اجتماع و تبانی تبرئه و به اتهام تبلیغ علیه نظام به یکسال حبس که به مدت 5 سال تعلیق شده بود محکوم شدم. بار دیگر در آبان 1389 در شعبه 26 دادگاه انقلاب نزد قاضی پیرعباس برای دو پرونده سال 88 خود محاکمه شدم که به اتهامات تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور جمعا به 6 سال زندان محکوم شدم که در تیر 1390 این حکم تائید و بنده برای اجرای 7 سال زندان به زندان اوین فراخوانده شدم.

عالیجناب آقای دکتر احمد شهید!

بنده به عنوان یکی از شاهدان عینی نیمه دوم دهه 80 می توانم شهادت بدهم که در ایران نقض گسترده حقوق بشر انجام میگیرد. مواردی مانند چشم بند، زندان انفرادی، ضرب و شتم و حتی تجاوز در زندانهای ایران انجام گرفته است. در موارد بسیاری افراد فامیل یک فعال سیاسی و یا مدنی تنها و تنها و تنها برای اعمال فشار بر آن فعال بازداشت و مورد اذیت آزار قرار گرفته اند. در طول این سالها موارد بسیاری از اعدام را شاهد بوده ایم و همچنین موارد بسیاری از اعدام افرادی که قبل از 18 سالگی مرتکب جرم شده اند. اینان توسط قوه قضائیه جمهوری اسلامی در زندانها نگهداری می شوند تا به سن 18 سالگی برسند و بعد به چوبه دار سپرده می شوند. بنده به عنوان یک فعال حقوق بشر ایرانی می توانم شهادت بدهم که در طول این 5 سال و ماقبل آن اکثریت قریب به اتفاق مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر توسط حاکمیت ایران نقض گردیده و این حاکمیت نشان داده است که به هیچ عنوان به هیچ یک از معاهدات و میثاقهای بین المللی متعهد نیست.

آنچه که در ایران در ارتباط با فعالین سیاسی و مدنی و دگراندیشان و دگرباشان انجام می گیرد کاملا بر خلاف تمامی عهدنامه و اعلامیه های جهانی است که حکومت جمهوری اسلامی به انجام تمامی آنها متعهد شده است.

جناب آقای احمد شهید!

با توجه به تمام آنچه گفته و براساس تمامی آنچه که بر این ملت مظلوم از سوی حاکمان ظالم گذشته از شما انتظار دارم که قربانی سیاست بازیها و لابی های بین المللی رژیم جمهوری اسلامی نشده که آنچه که وظیفه شماست، یعنی گزارش دقیق و تمام عیار وضعیت حقوق بشر در ایران را انجام دهید. قطعی است که بنده وتمام کسانی که توسط حاکمیت امروز ایران مورد ظلم و جور قرار گرفته اند، شاهدان شما برای رسوا شدن حکومت ضد آزادی و انسانیت حاکم بر ایران خواهند بود.