کسی نمی داند هوگو چاوز رئیس جمهور ونزوئلا و دوست نزدیک و کپی احمدی نژاد که خود را ضد امپریالیست ترین مرد تاریخ بعد از کاسترو می داند چند روز دیگر زنده می ماند و اینکه آیا اساسا زنده می ماند تا در مراسم تحلیف سومین دور ریاست جمهوری خود شرکت کند. تقریبا سی روز است که چاوز از انظار ناپدید شده و دولت این کشور همزمان خود را هم برای برگزاری مراسم تحلیف آماده می کند و هم برای تشییع جنازه او.
از دو سال پیش که چاوز درگیر سرطان شد تاکنون دو بار جراحی های بزرگ و شیمی درمانی روی او انجام شده است اما او برای شرکت در سومین دور ریاست جمهوری تردید نکرد. عشق به قدرت و رئیس جمهور ماندن چنان او را می راند که تا کنون هیچ اطلاعی در مورد اینکه چاوز به چه نوع سرطانی مبتلاست به مردم داده نشده. اما هر چه هست هفته گذشته که دولت از مردم و کلیسا ها خواست تا برای سلامتی او دعا کنند معلوم شد مسابقه چاوز و سرطان به ضرر او رو به پایان است.
هوگو چاوز برای ۱۴ سال ونزوئلا را با ترکیبی از سوسیالیسم، ناسیونالیسم، کیش شخصیت و ملقمهای از پوپولیسم جدید و با صدها میلیارد دلار درآمد نفتی اداره کرد. طی این سالها ونزوئلا دچار تبهای سیاسی اقتصادی زیادی شد و مردم با سکوت رسانهها پیرامون آینده چاوز، کم کم در حال فهمیدن این واقعیت تلخ هستند که دوران چاوز یک تب تاریخی بود؛ تبی که با مردن چاوز مدل اداره کشور بر اساس ریخت و پاشهای دولتی به پایان میرسد و اگر زنده بماند دیگر توانایی فیزیکی اداره کشور را نخواهد داشت. چاوز استاد به جوش آوردن مردم در سخنرانیهای عمومی بود تا پس از پایان سخنرانی مردم تاساعتها در خیابانهای کاراکاس علیه امپریالیسم و به نفع او شعار دهند. ناظران خارجی معتقدند این رئیس جمهور و آن ۵۵ درصدی که به او رای دادند به نحو حیرت آوری زبان همدیگر را میفهمند، اما فردا که چاوز دیگر سخنرانیهای آتشین ایراد نکند و رسانهها دوباره اجازه یابند به انتقاد از ریخت و پاشها و تبلیغات جنون آمیز دولتی بپردازند ونزوئلا وارد دورانی از بحران سیاسی میشود که چاوز مسئول آن است. آنچه که بعدا چاوزیسم ونزوئلا نام گرفت بدون برنامه ریزیهای سنگین تبلیغات دولتی امکان پذیر نشد. وقتی چاوز به قدرت رسید ونزوئلا رسانههای زیادی نداشت اما همان رسانهها از آزادی نسبی برخوردار بودند. امروزه انبوه شبکههای رادیو تلویزیون دولتی به غیر از پخش اخبار و تبلیغات دولتی، همیشه در حال پخش اخبار ورزشی، موسیقی سالسا، مسابقه بیس بال و تعریف از چاوز هستند. ناظران حقوق بشر میگویند که در سال ۲۰۰۸ رسانهها در ونزوئلا از آزادی نسبی برخوردار بودند اما از سال ۲۰۱۲ چنان همه صداها ساکت شده است که دیگر صدای هیچ انتقادی شنیده نمیشود. ونزوئلا نیز مانند ایران و به دلیل نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی درگیر بحران انبوه زندانیان و بعضا شورش زندانها است. از سال گذشته که یکی از رسانهها برای پخش مستقیم شورش یک زندان به بیش از یک میلیون دلار جریمه شد دیگر نه گزارش مستقیم پخش میشود و نه انتقادی از دولت صورت میگیرد. ۵ سال پیش ونزوئلا فقط یک شبکه دولتی رادیو تلویزیونی داشت. اما امروزه دارای ۶ شبکه تلویزیونی، یک شبکه بین المللی، یک شبکه خبری، سه روزنامه، ۴ شبکه رادیویی است و ۳۶ شبکه تلویزیون محلی، و ۲۴۴ شبکه محلی رادیویی وجود دارد که همه آنها فقط اخبار دولتی پخش میکنند. با وجود این همه رسانه دولتی، مجوز تاسیس شبکههای مستقل به کسی داده نمیشود و هرگاه صدای مخالفی شنیده شود آن رسانه تعطیل میشود. با انبوه تبلیغات دولتی ونزوئلا چنان براساس سلائق چاوز اداره میشود که به پیشنهاد او حتی شکل پرچم این کشور تغییر کردو چند ستاره به آن اضافه شد ولی کسی نتوانست با آن مخالفت کند.
در ده سال گذشته چاوز ۲۷ پروژه اجتماعی، یا آن طور که خودش میگوید ماموریت برای زدودن فقر از کشور یا ایجاد اشتغال را به اجرا در آورده که بسیار شبیه به سفرهای استانی احمدینژاد بوده است. در جریان این ماموریتها صدها میلیارد (نه میلیون) دلار پول خرج شده اما هیچگاه نه دولت و نه هیچ نهاد دیگری نگران کارایی یا اقتصادی بودن این پروژهها نبودند، زیرا درآمدی که از فروش نفت کسب میشد هر نقصانی را میپوشاند و هر حسابرسی را منتفی میساخت.
کوبا مرکز آمال و آرزوهای چاوز بوده است. او تاکنون بارها به کوبا سفر کرده است و در موارد بسیاری وقتی از سفری باز میگردد سری هم به کاسترو میزند. تعدادی از فرزندان او در کوبا درس میخوانند و برادرش برای سالها سفیر ونزوئلا در کوبا بوده است. او در همه سخنرانیهای ۱۴ سال گذشته به حد کافی به امپریالیسم تاخته است، با این حال هیچگاه جریان نفت ونزوئلا به آمریکا قطع که نشد افزایش هم یافت. در واقع او به امپریالیسم می تازد و از کوبا دفاع می کند، اما حساب در آمد های ناشی از فروش نفت به آمریکا را از سخنرانی های تبلیغاتی جدا می کند. به قول یکی از نویسندگان فارین افرز او در تبلیغات ضد آمریکایی هیچگاه تاجایی پیش نرفته که روابط با آمریکا به بحران لاینحلی تبدیل شود یا احیانا آمریکا نفت ونزوئلا را تحریم کند. او بارها فرصت آن را داشت تا با قطع صادرات نفت به آمریکا برای آمریکا مشکل ایجاد کند اما هیچگاه وارد چنین عرصه ای نشد. او در اوج تبلیغ علیه آمریکا و مخالفت با جنگ در عراق یا افغانستان می توانست با قطع صادرات نفت به آمریکا تلاش کند تا معادلات بین المللی احتمالا شکل دیگری پیدا کند اما هیچگاه درآمدهای کلان معامله با آمریکا را به خطر نیانداخت.
شاید بزرگترین مشکل تاریخی اقتصاد ونزوئلا وابستگی این کشور به فروش نفت به آمریکا باشد، اما این وابستگی به رغم تبلیغات رسانه ای در دوران چاوز نه تنها کاهش نیافت بلکه افزایش هم یافت. به نقل از فارین افرز فقط طی سالهای ۲۰۱۱- ۲۰۰۹ ونزوئلا ۳۴۱ میلیارد (نه میلیون) دلار از فروش نفت و محصولات نفتی به آمریکا درآمد داشته است و همه آن صرف اداره یک کشور فقط ۲۹ میلیونی شد. این درآمد کلان صرف تبلیغات و پیاده کردن ذهنیات هوگو چاوز و چاوزیسم شد و امروز ونزوئلا بیش از هر دوران دیگری به صادرات نفت به آمریکا وابسته است. چاوز در دیگر عرصههای سیاست خارجی نیز چنین مشی منفعت طلبانهای را داشته است. ونزوئلای چاوز با ایران و عربستان سعودی هم زمان روابط گرمی دارد و از معدود دوستان جهانی احمدینژاد به حساب میآید. همزمان با چریکهای فارک که علیه دولت کلمبیا میجنگند و نیز با خود دولت کلمبیا روابط سیاسی دارد. از دوستان نزدیک قذافی بود که یک بار طرحی را نیز برای پایان بحران لیبی ارائه داد. او ازچین دور است وگرنه در مدار سیاسی اقتصادی چین حضور فعالی میداشت با این حال در معادلات بین المللی متحد نزدیک ایران، روسیه و چین به حساب میآید. در صورتی که چاوز روز دهم ژانویه در مراسم تحلیف ریاست جمهوری شرکت نکند یا به هر ترتیب از اداره کشور باز بماند طی مدت ۳۰ روز دوباره باید انتخابات ریاست جمهوری در این کشور برگزار شود. در آن صورت ونزوئلا شاهد درگیری دو جمعیت ۵۵ درصدی هواداران و ۴۴ درصد مخالفان هوگو چاوز خواهد بود بر سر اینکه حدود ۱۰۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی این کشور در طی دو دور ریاست جمهوری چاوز کجا رفته است. هواداران او و حزب پی اس یو وی باید پاسخی برای این سؤال داشته باشند که به رغم درامدهای کلان نفتی چرا ونزوئلا درگیر کسری بودجه و اختلاف طبقاتی است و هنوز از خارج وام دریافت می کند.
با حذف او از صحنه سیاسی کشور باید برای آینده ارتش هم راه حلی یافت که به بازوی مسلح حزب او تبدیل شده است. بوروکراسی دولتی هم که یک غول چند صد میلیارد دلاری است و درآمدهای نفتی ده سال گذشته را بلعیده نیز با چنین ابهامی مواجه است. با این حال می توان به آینده ای امیدوار بود که شمار رهبرانی چون چاوز، قذافی، اسد و احمدی نژاد در آن هر سال کمتر و کمتر می شود.