انتخابات و آزادی رهبران جنبش سبز

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

300 روز از حبس رهبران جنبش سبز می گذرد؛ هم‌زمان یک فعال سیاسی (از اعضای حزب اعتماد ملی) خبری را در صفحه‌ی فیس بوک خود منتشر می کند. این عضو ستاد کروبی، مدعی “رفع حصر محتمل” آقایان مهندس میرحسین موسوی و حجت الاسلام مهدی کروبی و نیز خانم دکتر زهرا رهنورد می شود. خبر به دلایل مختلف، در صدر اخبار برخی رسانه‌ها قرار می‌گیرد.

قصه چیست؟

 

الف. خوش بین باشیم!

 فرض محال، محال نیست. اجازه دهید تصور کنیم رهبران جنبش سبز به‌زودی و در پی “تلاش برخی شخصیت های برجسته کشور و اعضای بیت رهبر فقید جمهوری اسلامی” از حصر (حبس) خارج خواهند شد. اجازه دهید تصور کنیم حاکمیت خود را به جهت اقتدار در چنان موقعیتی می بیند که حبس رهبران جنبش سبز را پایان خواهد داد. اما آیا این رفع حصر به معنی “آزادی” کامل آنان خواهد بود؟

آیا رفع محدودیت‌ها و بازداشت آنان در این حد خواهد بود که برخی شخصیت‌های نظام سیاسی یا بستگان و خویشان نزدیک امکان دیدار با رهبران جنبش را داشته باشند، یا اینکه همگان از این امکان برخوردار خواهند بود و آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد امکان مانور و تحرک سیاسی چونان روزهای قبل از حبس خواهند داشت؟

فرض محال، محال نیست؛ اجازه دهید باز هم خوش بینی پیشه کنیم. آنان از آزادی کامل بهره مند خواهند بود. چه تغییری در وضع و رویکرد سبزها رخ خواهد داد؟ به بیان دقیق تر با توجه به در پیش بودن انتخابات مجلس نهم، آیا قرار است تغییری در کنش سیاسی و پروژه‌ی اقدام سبزها صورت گیرد؟

پیش از پاسخ صریح به این پرسش، باید تاکید کرد که هرگونه گشایش در وضع رهبران جنبش سبز، با هر دلیل و علتی که تغییر محتمل صورت گرفته باشد، در خور استقبال و ابراز خوشوقتی است. اما راهبرد سبزها چیست؟

به عقیده ی نگارنده، این راهبرد کاملا مشخص و شفاف است. چنان که در منشور جنبش سبز تصریح شده، تحقق حاکمیت ملی و برگزاری انتخابات آزاد و سالم و عادلانه، چشم انداز اقدام سبزهاست: «حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش از جمله اصول خدشه ناپذیر جنبش سبز است و نهاد انتخابات به عنوان مناسب ترین شیوه تحقق این اصل مدنظر این جنبش قرار می گیرد. براین اساس، جنبش سبز تلاش‌های خود برای صیانت از آرای مردم را تا زمان استقرار نظام انتخاباتی آزاد، رقابتی، غیرگزینشی و منصفانه که شفافیت و سلامت آن کاملا قابل تضمین باشد، ادامه خواهد داد.»

چنان‌که در بیانیه زندانیان سیاسی، نامه 143 فعال سیاسی و کنشگر مدنی، تاکیدات مکرر سیدمحمد خاتمی، و بیانیه های شورای هماهنگی راه سبز امید آمده است، آزادی رهبران جنبش سبز یکی از خواست‌ها (و البته مطالبه‌ی اولویت‌دار) سبزهاست. آزادی تمامی زندانیان سیاسی و شهروندانی که پس از انتخابات به ناحق هدف سرکوب و خشونت و بازداشت قرار گرفتند، و آزادی و تضمین فعالیت امن و امکان کنش اجتماعی احزاب و فعالیت انتقادی مطبوعات، دیگر خواست‌های بلافاصله‌ی سبزهاست. و سرانجام، تحقق لوازم و شرایط برگزاری انتخاباتی آزاد، سالم و عادلانه. انتخاباتی که در آن اثری از «نظارت استصوابی» نباشد و سامان و روند برگزاری آن را نهادهای مستقل ملی تایید کنند. این، تاکیدی است که در «منشور جنبش سبز» نیز به روشنی آمده است: “رای و خواست مردم منشا مشروعیت قدرت سیاسی است، و جنبش سبز اعمال هرگونه صلاحیت خودسرانه و گزینشی تحت عنوان نظارت استصوابی را مغایر با قانون اساسی، حق تعیین سرنوشت مردم و حقوق بنیادین آنها دانسته و با آن مبارزه می‌کند.”

این‌چنین، حتی اگر تمام فرض‌های خوش‌بینانه‌ی مورد اشاره محقق شود (آزادی رهبران جنبش سبز و امکان حضور اجتماعی و کنش سیاسی ایشان)، “مسیر” سبزها برای اقدام در ماه‌های منتهی به انتخابات مجلس نهم، مشخص است.

اگر هسته اصلی قدرت در حاکمیت سیاسی به هر علت و دلیل به حصر و حبس غیرقانونی رهبران جنبش سبز خاتمه دهد، تغییری در مطالبات قانونی، خواست‌های دموکراتیک و روند مبارزه اجتماعی سبزها رخ نخواهد داد. جز آنکه با انرژی جدید و شوری مضاعف، امیدوارانه‌تر از قبل، پیگیر گذار به دموکراسی در ایران شوند و حاکمیت اقتدارگرا را وادار به عقلانیت بیشتر کنند.

 

ب. واقع بین باشیم!

برکنار از آنچه مورد تامل قرار گرفت، کنش سیاسی حکم می‌کند که “واقع‌بینی” (و نه “واقع‌گرایی”) پیشه کنیم.

هرچند در دل آرزو می‌کنیم که تمامیت‌خواهان مسلط در ساخت قدرت جمهوری اسلامی، به سر عقل آیند؛ اما به نظر می‌رسد “اتاق فکر”های اقتدارگرایان، در مواجهه با رهبران جنبش سبز، “بازی” دیگری طراحی کرده‌اند. بعید نیست که حتی انتشار خبر احتمال رفع حصر، هم‌زمان با سیصدمین روز بازداشت رهبران جنبش سبز، در همین راستا باشد. بی‌توجهی به پروژه‌های تمامیت‌خواهان، ساده انگارانه است.

اما حتی اگر از نگاه بدبینانه نیز دوری کنیم؛ و چنانچه به دلایل رفع حصر محتمل (اعم از فشارهای حقوق بشری بین‌المللی یا ایجاد شکاف در نگاه مشترک اصلاح‌طلبان به انتخابات آتی یا اقتدار و…) کاری نداشته باشیم؛ به‌نظر می‌رسد در شرایط امروز ایران و با آنچه صاحبان قدرت از خود بروز می‌دهند، تغییر وضع رهبران جنبش سبز، حداکثر در حد افزایش امکان تماس آنان با خویشان درجه اول و یا دیدار برخی شخصیت‌های سیاسی دیروز و امروز نظام با ایشان خواهد بود (تاکید می‌شود که حتی این وضع نیز خود در خور خوشوقتی و استقبال است؛ چرا که بسترساز و انگیزه‌بخش ادامه‌ی راه و تعقیب مطالبات جنبش سبز خواهد شد).

در روزهایی که رهبر جمهوری اسلامی با وجود گذشت دو سال و نیم از کودتای انتخاباتی 22 خرداد 1388، همچنان مرکز ثقل بحث‌هایش (مستقیم و غیرمستقیم)، “جنبش سبز” (یا به تعبیر او، “فتنه”) است و از “بیماری”ای می گوید که “با اقدامات سیاسی و امنیتی قابل دفع شدن نبود، و به یک حضور عظیم مردمی نیاز داشت، که چنین هم شد”؛ و در شرایطی که محمدرضا مهدوی کنی، رییس مجلس خبرگان رهبری، در مورد حضور اصلاح طلبان (سبزها) در انتخابات آتی، از قول آیت الله خامنه‌ای نقل می‌کند: “اگر آمدند و اقرار به اشتباه کردند، مسئله‌ای نیست؛ ولی نه اینکه بگویند ما می‌خواهیم بیاییم در انتخابات و از نان پخته شده استفاده کنیم. بیایند و بگویند ما در برهه‌ای اشتباه کردیم و حالا هم فهمیده‌ایم و دیگر نمی‌خواهیم آن اشتباهات را تکرار کنیم”، تغییر معنادار اوضاع و دگرگونی غریب در نحوه‌ی مواجهه حاکمیت با سبزها، واقع بینانه به نظر نمی‌رسد.

این‌گونه، “اصل”، نگاه به “خود” و “جنبش سبز” است. به کنار نشستن و دلخوش کردن به تحریم‌ها و فشارهای خارجی، یا امید داشتن به سر عقل آمدن اقتدارگرایان، نه واقع بینانه است و نه ملی.

“سر آن ندارد امشب که بر آید آفتابی؟” / تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن

شب غارت تتاران، همه سو فکنده سایه / تو به آذرخشی این سایه ی دیو ساز بشکن

ز برون کسی نیاید چو به‌ یاری تو، اینجا / تو زخویشتن برون آ، سپه تتار بشکن[۱]

به نظر می‌رسد سبزها باید در هفته‌های باقی مانده تا هنگام برگزاری انتخابات، به فکر راه‌های گسترش و تعمیق جنبش اعتراضی سبز (به‌ویژه به کمک شبکه‌های اجتماعی حقیقی و مجازی) باشند. در روزهایی که اجماع حداکثری و بی‌سابقه‌ای از نیروهای سیاسی در خصوص عدم شرکت در انتخابات شکل گرفته، یاران و همراهان جنبش سبز باید بیش از پیش به فکر تداوم “راه سبز امید”ی باشند که مسیرش آکنده شده از خون پاک بی‌گناهان سبزپوش، اشک چشم مادران و فرزندان و خویشان سبزاندیشان، و صدای دستبندها و پابندهای اسیران سبز.

 

زیرنویس

[۱]غزلی در مایه‌ی شور و شکستن؛ استاد محمدرضا شفیعی کدکنی