قاتلان فرزندان ما رسوا خواهند شد

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» خانواده های دو جانباخته 25 خرداد 88 در مصاحبه با روز:

خانواده دو تن از جانباختگان اعتراضات مردمی به انتخابات 22 خرداد 88 در مصاحبه با “روز” اعلام کردند که با گذشت بیش از 26 ماه شکایت آنها برای معرفی قاتل فرزندشان بی نتیجه مانده.

 غروب 25 خرداد 88، پایگاه بسیج در خیابان ازادی به روی مردم معترض که آن روز حضوری میلیونی در راهپیمایی مسالمت آمیز داشتند آتش گشود و تعدادی از معترضان بر اثر اصابت گلوله جان باختند. امیرحسین طوفان پور، یکی از آنهاست که در آن روز پس از اصابت سه گلوله ناپدید شد و هنوز مشخص نیست همان روز جان باخته و یا پس از اصابت گلوله به کجا منتقل شده.

مادر او به “روز” می گوید که شکایت خانواده او به جایی نرسیده و نتیجه ای نداشته است.

همزمان مادر حسین اخترزند، شهروند اصفهانی که همان روز و در اصفهان، پس از ضرب و شتم و پرتاب از ساختمانی سه طبقه جان باخته به “روز” می گوید: “گفتند حسین مقصر بوده و هیچ ارگانی مسئولیت را نپذیرفت. در برگه پزشکی قانونی هیچ اشاره ای به ضرب و شتم نکردند و تنها نوشتند خون ریزی مغزی به دلیل برخورد جسم سخت و شکستگی اعضای بدن. تاکنون هم که شکایت ما نتیجه ای نداشته است”.

هنوز هیچ آمار دقیقی از تعداد جان باختگان اعتراضات بعد از انتخابات وجود ندارد اما دو روز 25 خرداد و 30 خرداد 88 بیشترین تعداد جان باختگان را داشته اند؛ جان باختگانی که اکثرا به دلیل اصابت گلوله جان باخته اند و برخی از انها بر اثر ضربات باتوم و ضرب و شتم.

 

ناامید از دادخواهی و معرفی قاتل

امیر حسین طوفان پور، یکی از جان باختگان 25 خرداد 88 است. تاکنون درباره جزئیات جان باختن او گزارشی منتشر نشده و خانواده او نیز تنها میدانند که او پس از اصابت گلوله زنده بوده. مادر آقای طوفان پور به “روز” می گوید : “به ما گفتند بر اثر اصابت گلوله فوت کرده اما نگفتند چرا گلوله به او زده اند. نگفتند چه کسی او را با گلوله هدف قرار داد و چرا؟ شکایت ما هم که بی نتیجه ماند. دادگاهی تشکیل نشده سخن از پرداخت دیه به میان آوردند و ما دیگر ناامید شدیم از دادخواهی”.

خانم طوفان پور می افزاید: پسرم 25 خرداد رفت و ما 4 روز بعد جنازه اش را در پزشکی قانونی کهریزک پیدا کردیم. بدنش سوراخ شده بود گلوله خورده بود اما نمیدانیم دیگر بعد از اینکه گلوله خورد چه اتفاقی افتاد شکایت هم کردیم که بدانیم اما به جایی نرسیدیم. یک نفر همان شب با موبایل پسرم ما تماس گرفت و گفت که امیر گلوله خورده و 4 روز گشتیم تا جنازه اش را پیدا کردیم و….

امیرحسین طوفان پور موقع جان باختن 32 سال داشت و در قطعه 233 بهشت زهرا به خاک سپرده شده است.

پیش از این کمپین بین المللی حقوق بشر در گزارشی درباره امیر حسین طوفان پور نوشته بود: امیرحسین همراه با برادر دیگرش به حوالی میدان آزادی رفته بودند. حدود ساعت بیست و سی دقیقه شب به بعد با دیدن درگیری و شلوغی در بخشی از خیابان از برادر که سوار بر موتور بود جدا می شود تا نزدیک تجمع شود و خبری به دست بیاورد، ولی دیگر برنمی گردد. برادر که نزدیک صحنه بود با دیدن تیراندازی با موتور دور می شود و در جای دیگری منتظر می ماند ولی از امیرحسین خبری نمی شود. به خانه می آید و به همراهش زنگ می زند؛ جوابی نمی شنود تا اواخر شب که فرد ناشناسی به منزل مادرش زنگ می زند و به مادر منتظر او می گوید که دست امیر حسین تیر خورده و او را به بیمارستان حضرت رسول برده اند.

 

باز هم جسم سخت

حسین اخترزند اما همان روز و در اصفهان جان باخت. او از سوی نیروهای لباس شخصی و بسیجی مورد ضرب و شتم قرار گرفته و از ساختمان به پایین پرتاب شده بود. او در باغ رضوان اصفهان به خاک سپرده شده و مادرش به “روز” می گوید: شکایت کردیم اما در نهایت گفتند مقصر خودش بوده که در درگیری حضور داشته.

خانم اخترزند اما توضیح میدهد:“حسین اصلا سیاسی نبود کاری به این چیزها نداشت او حتی رای هم نداده بود. آن روز قرار بود به دندانپزشکی برود و درگیری بوده با باتوم مردم را می زدند رعب و وحشت بوده او هم دویده بود که آسیب نبیند وارد ساختمانی شده بود که او را زده و بعد پایین انداخته بودند.

زهرا مدنی می افزاید: آن روز دقیقا جلوی چشمانم است از صبح دندان حسین درد میکرد به او آنتی بیوتیک دادم کمی آرام شود تا به دندانپزشک برود. شب دیر وقت شد و او نیامد در حالیکه هر موقع دیر میکرد و کاری پیش می آمد خبر میداد. تا ساعت 11 نگران بودیم و منتظر که یک نفر زنگ زد و گفت بیایید بیمارستان. گفتیم چی شده گفتند حسین بیمارستان است. رفتیم و برادرانش حسین را دیدند اما نگذاشتند من ببینم بلافاصله به آی سی یو بردند. 20 دقیقه بعد تمام کرده بود اما به من گفتند رفته کما. صبح خبر رفتنش را به من دادند. او را گرفتیم و به خاک سپردیم و الان دو سال است که با این درد می سوزیم و می سازیم و من فقط از خدا می خواهم قاتلین او را رسوا کند. با بچه های قاتلان کاری ندارم آنها گناهی ندارند اما خودشان به درد بی درمان مبتلا شوند و رسوا شوند.

مادر حسین اخترزند از بیگناهی فرزندش و بی نتیجه ماندن شکایت شان می گوید: بچه من اصلا سیاسی نبود اگر سیاسی بود می گفتم برای اعتقادش هزینه داده اما او اصلا توی این مسائل نبود رای هم گفتم نداده بود رفتیم شکایت کردیم گفتیم شما باید پی گیری کنید و بگویید چه بر سر پسرم آمده. بچه من قرار بود به دندانپزشکی برود دروازه شیراز شلوغ بوده و هجوم برده اند، نمیدانم پسرم از رعب و وحشت آنجا ترسیده یا چی شده که او هم شروع به دویدن کرده اینقدر او با با باتوم زده بودند که دکتر در بیمارستان می گفت اینقدر شکستگی در بدنش است که قابل توصیف نیست و فقط خدا باید بخواهد و او را برگرداند. اما خب خدا نخواست دیگر پسرم رفت و من دو سال است دعا میکنم شب و روز و به خدا می گویم باعث و بانی اش را رسوا کن و میدانم که روزی رسوا خواهد شد.

او می افزاید: حسین 17 سال داشت که همسرم فوت کرد او درس را رها کرد و سرپرستی خانه را بر عهده گرفت. دو برادر کوچکتر داشت سر کار می رفت خدمتش تمام شد و دوباره سر کار می رفت. اصلا کاری به مسائل سیاسی نداشت مذهبی و معتقد بود. عاشق امام حسین و ابوالفضل بود محرم ها همیشه زنجیر می زد. امیدوارم همان ابوالفضل و امام حسین قاتل بچه من و سایر بچه ها را رسوا کند و میدانم که روزی رسوا خواهند شد.

برخی گزارش های منتشر شده حکایت از این داشت که از خانواده آقای اخترزند برای گرفتن پیکر او تعهد گرفته اند. مادر حسین اما این مساله را رد می کند و می گوید: تعهدی نگرفتند برادر و عموی حسین رفتند پزشکی قانونی و او را گرفتند. مراسم هم بدون هیچ مشکلی برگزار شد در باغ رضوان ماموران بودند اما مشکلی پیش نیاوردند. بعد هم که پزشکی قانونی برگه داد و نوشت که علت مرگ ضربه مغزی به دلیل اصابت جسم سخت و شکستگی زیاد بوده. اما ننوشتند که ضرب و شتم شده. در نهایت هم گفتند مقصر خودش بود که در درگیری حضور داشته. هیچ ارگانی هم مسئولیت را نپذیرفت.

خانم اخترزند سپس می گوید: تنها دلم میخواهد بدانم بچه مرا به چه گناهی کشته اند. فقط گناهش را به من بگویند تا من آرام شوم. آخر بچه من بی گناه بود. خدا را به این ماه مبارک رمضان قسم میدهم که نگذارد خون بچه من و همه جوان ها پایمال شود چون ناحق ریخته شده ؛ برای یک مادر خیلی سخت است بچه بی گناهش را اینطور بکشند. حسین من در شرف ازدواج بود و پرکشید و رفت و من فقط می گویم نگذارید بچه های ما بی گناه کشته شوند. جوانان بی گناه ما را نکشید و نگذارید اینطور از بین بروند.

از خانم اخترزند درباره برادر حسین می پرسم که از ماهها پیش در کما بود. می گوید: پسر دیگرم تصادف کرد و از دو ماه پیش به کما رفت ؛ پزشکان می گفتند امیدی نیست و… اما خدا را شکر خیلی بهتر شده و خدا این یکی را به من برگرداند. دعاهای مردم و تلاش های پزشکان نتیجه داد و پسرم به زندگی بازگشت هرچند دو ماه است از تخت پایین نیامده اما خیلی بهتر شده.