آقایان این بازی عاقبت ندارد

بیژن صف سری
بیژن صف سری

این روز ها درگیرودارمشکلات ناشی از تحریم ها و وضعیت بد معیشت مردم، که همه چشم به خانه ملت دارند تا راه چاره ای بیابند، مجلس فرمایشی برای خشنودی و تحقق خواسته های رهبری نظام در حال آماده سازی تغییرساختارمدیریت اجرایی کشوراز ریاست جمهوری به پارلمانی است.

آنچه امروزمجلس نهم با هدف جلب رضایت رهبری دنبال می کند پیرو آن چراغ سبزی است که سال گذشته درسخنرانی رهبری در کرمانشاه به مجلس هشتم دیده شد، که در واقع فرمانی بود برای دست بردن دوباره در قانون اساسی، تا این بارشرمعضل رئیس جمهور مزاحمی مثل احمدی نژاد، برای همیشه ازسر ولی امر مسلمین جهان کم شود و درعوض مترسکانی تحت عنوان نخست وزیر، اداره امور کشور را بر عهده بگیرند که توانایی قدعلم کردن درمقابل حضرتش را نداشته باشند.

سال گذشته که برای اولین بار این خواسته رهبری مطرح شد، هاشمی رفسنجانی این دانای نظام با “تفسیر سوء” خواندن، سخنان رهبر خود ساخته اش، در وب سایت شخصی خود نوشت: جمهوریت و اسلامیت، دو رکن غیرقابل تغییر نظام جمهوری اسلامی هستند و احیای نخست وزیری مستلزم “تغییر در قانون اساسی” است که اگر این تغییر با “ساز و کار خود” انجام نگردد، منجر به تضعیف جمهوریت نظام و محدود و محصور شدن قدرت انتخاب مردم می‌شود.

این هشدارهاشمی به رفیق گرمابه و گلستان دیروزش یاد آور حکایت پیام هشدار گونه سید ضیا به رضا شاه است که وقتی “نصرالله انتظام” سفیر ایران در برن از قول شاه نظرسید ضیا را در مورد ازدواج ولیعهد با فوزیه خواهر ملک فاروق پادشاه مصر می پرسد، سید ضیا با تعجب می پرسد مگر دختر در ایران قحط است که باید برویم از مصر ملکه وارد کنیم. مساله ایرانی نبودن مادر ولیعهد را چه میکنید؟ انتظام می گوید قرار است وزیر عدلیه لایحه ای را در مجلس به تصویب برساند که در آن “اعطای صفت ایرانی الاصل به والاحضرت فوزیه” عنوان شود.

سید ضیاء برآشفته می شود و پیغام می دهد که به شاه بگوئید سید ضیاء گفت: “رفیق یک دفعه در قانون اساسی دست بردی و سلطنت را به دست آوردی. کافی نیست؟ با قانون اساسی این قدر بازی نکن عاقبت ندارد”.

حال بار دیگرآن هم در شرایطی که پایه های نظام در حال فرو پاشی است، مجلسیان به این صرافت افتاده اند که با عقب گرد به 23 سال پیش و دست بردن دوباره در قانون اساسی در تحقق فرمان ملوکانه رهبری اقدام عاجل نمایند، چرا که در صورت تحقق این خواسته رهبری، در واقع میدان ترکتازی شخص “آقا” فراخ ترو حضرتش بیش از امروز با فراغ بال می توانند همه امیال وخواسته های دیکتاتورانه خود را بر ملت تحمیل کنند.

امروزکمتر کسی است که نداند آقای خامنه ای با دخالت های مستقیم درهمه امورکشور، مسبب همه نابسامانی ها است تا بدانجا که از مسئولین تا نزدیکترین افراد بیت صاحبقرانش، همه بدون استثنا او راتنها فرد تصمیم گیرنده درهمه امورجاری کشور می خوانند؛ اگر چه این اقرار ها را باید تبری جستن از عواقب تصمیمات بی خردانه شخص رهبری دانست اما واقعیتی در آن نهفته است که نمایانگر ذات اندیشه جابرانه رهبر جمهوری اسلامی نسبت به اتخاذ رویه زمامداری است .

به شهادت ظهور و سقوط همه دیکتاتوران درتاریخ، آقای خامنه ای هم امروز از سر بدمستی از باده قدرت به این نتیجه رسیده که راز دوام و بقای نظام خود خواسته اش در نظارت مستقیم بر همه امور همراه با سرکوب هر گونه مخالفت است و لا غیر، تا بدانجا که بنا بر اخبارمنتشر شده ازدیدار محرمانه اش با ولید معلم وزیر خارجه سوریه، با اتکا به باورهمین تصور با طل و ایضا اشاره به تجارب سرکوب مردم درسال ۱۳۸۸، مهمترین توصیه ای که برای همتای دیکتاتورخود در سوریه دارد، قلع و قمع مخالفین است و می گوید “باید طوری از مخالفین زهر چشم گرفت که دیگر هوس انقلاب و شورش را نداشته باشند”.

الغرض با آنچه گفته آمدونشانه هایی که هر روز ازانقباص تصوراصلاح پذیری نظام دیده می شود، همچنان این پرسش در اذهان عمومی مطرح است که براستی با همه تاریکی راهی که به بن بست می رسد، چگونه می توان به اصلاح و اصلاحات سیستم حکومتی این چنین تا به فرق آلوده به استبداد، دل خوش داشت؟ وباز هم در شعبده های انتخاباتی حضور یافت؟ تا برآیند آن رئیس جمهوری چون احمدی نژاد نباشد و یا مجلسی چون مجلس نهم از آب در نیاید که با خوش خدمتی در تحقق مطالبات رهبری، لکه ی ننگ دیگربر پیشانی خانه ملت نگردند؟ براستی با کدام نشانه؟