صحنه

نویسنده
پیام رهنما

جدال برای کشف رویدادها  

نمایشنامه “کافه مک آدم” اثری کاملاً روانکاوانه است که نمایشنامه نویس با واکاوی روحیات و درونیات شخصیت ها اثر خود را پیش می برد. تأکید نمایشنامه نویس بر روانکاوانه بودن اثر تا جایی پیش می رود که به صورت عینی و در ساختار اثر هم این نکته مرتباً به چشم می آید. صحنه های متفاوتی که شخصیت های نمایش به سراغ کافه  می روند تا در نهایت یکی ازافراد حاضر در آن جا به آنها کمک کند، نشان دهنده تاکید ملموس نمایشنامه نویس به این مهم است. تا جایی که این موضوع در ساختار نمایشنامه هم موثر واقع می شود. اما گذشته از این صحنه ها برای نشان دادن تقابل درونیات شخصیت ها در بستر داستانی نمایشنامه اتفاقاتی لازم است، اتفاقاتی که با پیش رفتن نمایشنامه کاملا کم اهمیت می شود و ما به راحتی آنها را می پذیریم.

 

 

در این اجرا ما با قطعاتی جدا از هم اما در عین حال به هم پیوسته روبرو می‌شویم، قطعاتی که به زندگی، افکار و ویژگی‌های روانی شخصیت‌های نمایش می‌پردازد و به شکلی آگاهانه از سوی کارگردان در سبک‌ها و شیوه‌های مختلف قرار گرفته‌اند.

در این اجرا از اجرای فیزیکال گرفته تا نمایشنامه‌خوانی مبتنی بر کلام، از قطعاتی کاملاً تلخ تا لحظات طنز، از موسیقی مدرن غربی تا آهنگ‌های خاطره‌انگیز ایرانی و موسیقی پاپ سطحی و عامه‌پسند، از تصویر نگاری مستند تا وهم و خیال و فانتزی و نقاشی و سینما و ادبیات و تئاتر همه و همه در کنار هم قرار گرفته‌اند و از نمایش “کافه مک آدم” یک کولاژ تمام عیار ساخته‌اند.

این نمایش از چند منظر همسویی کامل با فضای تئاتریکال ایرانی دارد.از یکسو بسته به وضعیت روانی و اجتماعی شخصیتها با فرم‌های اجرایی متنوعی روبرو می‌شویم. در واقع هر قطعه سعی دارد نه به واسطه معنا و محتوا که به واسطه فرم، فضای ذهنی شخصیت را برای مخاطب خلق کند.

دومین جنبه مثبت این شکل از کار ملموس کردن فضای اثر برای مخاطب ایرانی است چرا که نمایش “کافه مک آدم” به نوعی بازگویی نوستالژیا، خاطرات و بحران‌های مهاجرین ایراتی است.

از سوی دیگر به واسطه طراحی کارگردان بسیاری از جنبه‌های محتوایی اثرخود را به شکل تصاویر آشنایی به تماشاگران نشان می‌دهد. از جمله این ویژگی‌ها می‌توان به استفاده از کیچ یا عناصر عامه پسند، مبتذل و کلیشه‌ای اشاره کرد، عناصری که البته در هنرمدرنیته  از دیدگاهی نو و دیگر گونه به آن‌ها پرداخته می‌شود. در اجرای استاد محمد نیز بسیاری از عناصر که به ظاهر مبتذل، پیش پا افتاده و کلیشه است از جمله برخی آهنگ‌های نمایش قرار است محفل دوستانه آدم های کافه  را بگرداند و بسیاری  از دیالوگ‌های او تنها در سایه استفاده از کیچ در هنر مدرنیته است که قابل تأمل و تحمل است. از بخش‌هایی که استاد محمد به شکلی تعمداً بر جنبه‌های عامه پسند و مبتذل آن پای می‌فشرد بخش مربوط به برنامه تلویزیونی قتل جوان ایرانی در برابر گورستان  و استفاده از کیچ‌های تلویزیونی در این قطعه است.

محمود استاد محمد با استفاده از شگردهای متفاوت دیگری نیز تلاش کرده است تا سبک و شیوه روایت را در نمایش خود به کل متفاوت از کلیشه‌های روایی ـ نمایشی رایج نشان دهد. مثلاًً اگر که شخصیت‌های نمایش در جایی، سخنی را به نقل از دیگری بیان می‌کنند و یا به واقعه یا اتفاقی اشاره می‌کنند، در صحنه یا صحنه‌های بعد و یا در فرایندی بینامتنی میان دو پاره نمایش، عین صحنه‌ای که در آن جمله یا عبارت مورد نظر نقل شده است به نمایش در می‌آید و از این رو تعمداً از جانب نویسنده و کارگردان واژه‌ها یا وقایعی انتخاب شده است تا با تاکید بر آن‌ها، زمینه حرکت بینامتنی مخاطب در میانه دو متن نمایش و یا حتی صحنه‌ها(غالباً در روندی معکوس از انتها به ابتدا) فراهم آید.

 

 

از این رو پرواضح است که استاد محمد با ریزبینی و دقت، هیچ عملی یا سخنی را بدون قرار دادن کدها و نشانه‌هایی برای بازشناسی آن توسط مخاطب و نیز بدون دلیل و مدرک، در اثرش مطرح نکرده است. فراتر از این مثال‌ها باید اذعان کرد که به طور کلی، شروع هر صحنه یا رویداد اجرا به بازی یا به تعبیری بهتر جدالی برای کشف معمای نهفته در روایت آن منجر می‌شود و این ویژگی و شاخصه‌ای است که هر صحنه از نمایشنامه استاد محمد به نحوی از آن برخوردار است، یعنی جدال برای کشف زمان و مکان رویدادها یا جدال برای مرتب کردن رویدادها بر طبق زمان وقوع آن‌ها، جدال برای جابه‌جا کردن صحنه‌ها و یا در نهایت جدال برای کشف مولفه‌های بینامتنی و علل و انگیزه‌های فردی ـ شخصیتیِ آدم‌های نمایش که در مجموع داستانی پرفراز و نشیب و سرشار از جاذبه‌های روایی را در تاثیرگذارترین شکل ممکن در معرض دید مخاطب قرار می‌دهند.

در کنار تمامی این نقاط مثبت که نمایش محمود استاد محمد را اثری هدفمند معرفی می‌کند که آگاهانه از تکنیک‌های پیش برنده ای سود جسته است یک ایراد عمده را در حوزه اجرا نمی‌توان نادیده گرفت واین آنکه وی در اجرایش و در پرداختن به جزئیات بیش از حد به متن وفادار است. بدین معنی که اگرچه در کلیات، جا به جا کردن صحنه‌ها و پس و پیش کردن آن او با آزادی عمل رفتار می‌کند اما در جزییات صحنه پیرو همان دستورالعملی است که نمایشنامه دراختیارش قرار داده است.

نمایش “کافه مک آدم” نمایش صمیمی است که تماشاگر را از خود دور نمی کند. تحرکی که در نمایش بواسطه جنس بازی بازیگران وجود دارد برای مخاطب دلنشین است و او را با اثر همراه می کند. می توان گفت به جز شخصیت “بابک” و “کتی” که بی دلیل در حد تیپ باقی می مانند بقیه بازیگران از پس وظیفه خود به خوبی برآمده اند.