مانلی

نویسنده
میثم متاجی

این دفتر را باد ورق خواهد زد…

سه شعر از مجموعه شعر”این دفتر را باد ورق خواهد زد”، سروده شهاب مقربین

 

برق می زند چشمانت…

برق می زند چشمانت

خوشه ی انگورم

فکر بکری در سر

می پرورانی انگار

که پنهانی چیزی

بریزی در جامم

تا جانم را

در هم بریزی

 

در سکوت میان جامه های سیاه و گل های سفید

دارند زنگ ناقوس را می نوازند

اما من

هم چنان یک بند

صدای زنگ دبستانم را می شنوم

 

در تمام ایستگاه ها

تو ایستاده ای و

دست تکان می دهی

من سراسیمه پیاده می شوم

در تمام ایستگاه ها

تو رفته ای

 

نگاه…

روزهای پایانی سال گذشته با انتشار آخرین سروده های شهاب مقربین همراه بود      

شهاب مقربین متولد ۱۳۳۳ در اصفهان است و نخستین مجموعه شعرش را در سال ۱۳۵۸ با عنوان “اندوه پروازها” منتشر کرد اما نام او در اوایل دهه ۸۰ و با گرفتن جایزه “کارنامه” و انتشار کتاب “کنار جاده نقش کودکی ام را دیدم” مطرح شد.

مقربین بتازگی مجموعه ای از شعرهایش را با عنوان “این دفتر را باد ورق خواهد زد” توسط انتشارات “آهنگ دیگر” منتشر کرده است، انتشاراتی که البته خود او مدیریتش را برعهده دارد. این کتاب بهانه ای شد تا به آثار او بپردازیم.

زبان به مثابه تمامیت شعر می تواند مهم ترین موضوع برای یک شاعر در سرودن و برخورد با شعر باشد، زبان در جایگاهی والا که درونه و برونه شعر را شامل می شود، واژه ها همچون سربازانی به فرمان ذهن خلاق شاعر به صف می ایستند تا در جنگ با تکرار و تلخی هستی، لباسی نو برهرآنچه آزار می دهد بپوشانند، اما این سربازان روح و جان دارند و در پس فیزیکشان، جهانی مملو از احساس و عاطفه و درک خوابیده است.

پس واژه ها نیز فراتر از آنچه هستند در عینیت قابل مشاهده و ظهورند و در برخورد با زبان هر شاعر مکانیزم شاعرانه خود را برمی گزیند. اما می توان عنوان کرد توجه به حوزه اوبژکتیو(عینی) و سوبژکتیو (ذهنی) و ایجاد بالانس این دو در آفرینش اثر هنری راهی کارآمد خواهد بود.

اگر آفرینش را امری ناخودآگاه بدانیم باید اشاره کنیم که جنس ناخودآگاه را نمی توان به مثابه آنچه در مقوله شهود در دوران کلاسیک مطرح بود بیان کنیم؛ چرا که هنرمند امروز با مدد گرفتن از ناخودآگاه هنگام خلق از خودآگاه خود نیز سود می جوید که به دو شکل این امر اتفاق می افتد: نخست آنچه را که به عنوان ناخودآگاه مطرح می شود می توان مجموعه ای از پارامترهای اکتسابی ذهن محسوب کرد، یعنی انسان ناخودآگاهش را از تجربیات و مشاهدات و مطالعاتش پر می کند و آنها در اعماق ذهن، نقش فعال دارند.

اینجاست که خودآگاه در مرحله کسب تجربه و مطالعه حضوری فعال دارد و سپس از دریچه ناخودآگاه و در مقاطع متفاوت حضور می یابد. دوم آن که ذهن سازه محور هنرمند امروز در هنگام خلق اثرش نیز حضور دارد. شاید بتوان گفت شاعر هنگام سرودن نه بیهوش است و نه کاملا هوشمند بلکه با واسطه خودآگاه و ناخودآگاه نیمه هوشمند حضور دارد. با این مقدمه می پردازیم به کتاب “این دفتر را باد ورق خواهد زد” سروده شهاب مقربین.

اولین موضوعی که در این مجموعه قابل بررسی است، زبان است. شهاب مقربین در برخورد با زبان درست رفتار می کند. اشعار این مجموعه دارای زبانی است که از هر نوع افراط و تفریط به دورند؛ چرا که واژگان به مثابه اجزاء حضوری دو وجهه دارند، هم شکلشان مورد توجه شعر است و هم معنا و احساس و بار تاریخی که با خود حمل می کنند. زبان شعرهای مقربین نه آنچنان است که مانند برخی گونه های شعر فارسی در مجاورت واژگان، شکل و موسیقی شان بایستد و اجازه حضور در متن و ورود مخاطب را بگیرد و نه آنچنان ساده که مخاطب خودش را در معرض برخورد با شعر نبیند. این ویژگی منجر به خلق اثری می شود که در حوزه زبان بومی اش می تواند به اقناع مخاطب شعرشناس و شعرخوان بینجامد و در قدم بعد در پروسه ترجمه حضوری موفق در زبانی دیگر داشته باشد؛ امری که در جریان شعر سال های اخیر کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

نکته بعدی آن است که فرم به مثابه تکنیکی درونی در اثر نه تکنیکی استخوانی که از اندام شعر بیرون بزند در بسیاری از اشعار این مجموعه حضور دارد و زمانی که این فرم مبتنی بر روایت باشد، پارامتر دیگر برای موفقیت اثر هنری در زبان مقصد محسوب می شود. یعنی اگر قائل به آن باشیم که بسیاری از خصایص ادبی زبان فارسی در ترجمه کمرنگ شده یا حتی محو می شوند، فرم می تواند کماکان حضور داشته باشد، البته باز اشاره شود فرمی که روایت یکی از عناصر سازنده آن باشد در«این دفتر را باد ورق خواهد زد” این تجربه به شکل موفق حضور دارد.

شعر “زن گفت” ص ۸۸ “پدرم” ص ۷۶ “چرا چراغم بند نمی شود” ص۳۱ و نمونه های دیگر مؤید این مطلب اند. اما می خواهم اشاره ای به مقدمه این مطلب داشته باشم. آنجا که از زبان بیشتر سخن به میان آمد. شهاب مقربین در استفاده از زبان شاعرانه دو محصول دیگر را نیز به دست می دهد ۱ موسیقی: در این دفتر کمتر شعر یا حتی سطری پیدا می شود که دارای موسیقی روان و ریتمیک نباشد. موسیقی به عنوان یکی از عناصری که می تواند در تبدیل متن به شعر موثر باشد، جایگاه حساسی دارد. بازبینی و ارائه راهکارهایی جدید در پرداختن به موسیقی نکته ای است که مدنظر بسیاری از شاعران امروز قرار گرفته. شهاب مقربین موسیقی را نه در جایگاه تمامیت یک شعر بلکه یک فاکتور برای زیبایی در اثر ایجاد می کند.

شعرهای “حرف آخر” ص۷۸ و “رفته رفته” ص ۸۴ به اتفاق نمونه های دیگر آثاری هستند که می توان ارائه کرد لذا می توان گفت وجود روایت به همراه موسیقی، تداعی کننده شیوه های سنتی شعر است که نمونه هایی از قالب نیمایی در شعر معاصر را می توان عنوان کرد. به نوعی کلیت پرداخت و سازه ای که شهاب مقربین ارائه می کند، امری جدید و نونیست اما او شعر را در مناطق شعر می یابد. بیشترین کار را از پایان بندی می گیرد. یعنی کماکان کلیتی استوار برزبان و موسیقی و روایت دارد اما در پایان بندی انفجاری شاعرانه ایجاد می کند و نیروی حاصل از این انفجار سطری های ماقبل خود را متاثر نموده، چهره ای دیگر به آنها می دهد.

اگر آفرینش را امری ناخودآگاه بدانیم باید اشاره کنیم که ناخودآگاه را نمی توان به مثابه آنچه در مقوله شهود در دوران کلاسیک مطرح بود بیان کنیم؛ چرا که هنرمند امروز با مدد گرفتن از ناخودآگاه هنگام خلق از خودآگاه خود نیزسود می جوید

شعر “در دو سوی تشک ایستاده اند” ص۶۹ که اثر نیمه بلند است و در کنارش شعر “شاید که راه نجات” ص۶۸ که اثری کوتاه است، دونمونه اند که به این دو نمونه آثار دیگری می توان اضافه کرد، آنچه پیرامون بحث فرم و روایت و موسیقی ذکر شد، بیشتر درباره کارهای بلند مجموعه صادق است. با نگاه به شیوه و تکنیک شهاب مقربین پیرامون پایان بندی و تغییر در کلیت آثار و پرداخت کمتر به اجزا می توان او را دارای نگاهی هستی شناسانه دانست.

آنچه پیرامون اجزا عنوان شد، به این معنی نیست که در این کتاب، اجزا و سطرها برای شاعر هم نیست بلکه مقصود آن است که شاعر شعریت را در شکست کلیت آثار می بیند و مانند برخی شاعران به دنبال ایجاد بار شاعرانه در سطرها نیست. اتفاقی که برای شاعرانی که به جزئیت می پردازند، می افتد. آن است که در اغلب اوقات، کلیت را از دست می دهند و مقهور سطرها می شوند اما شهاب مقربین با نگاه به کلیت به مثابه سازه اثر هنری و خلق فرم اجزا را نیز دارای بار شاعرانه می کند.

اما محصول دیگر رویکرد شاعرانه شاعر به زبان ایجاز است. مبرهن است که اگر شاعری می خواهد در شعر موفق عمل کند، باید در زبان درست رفتار کند و وقتی دارای زبان تراشیده و درستی باشد، یکی از سازوکار هایی که به کار می برد، ایجاز است.

رضا براهنی در مثالی ذکر می کند که ایجاز عنصری است. که حتی در شکل پذیری اثر هنری نیز دخیل است. مثال ایشان مقایسه خمیر و نان است و آنچه باعث می شود خمیر شکل نیابد و در هرجایی سست و بی شکل باشد، آبی است که در ذرات آن وجود دارد و گرما وقتی آن ذرات اضافه را از بین می برد، خمیر شل و بی شکل به نانی شکل یافته مبدل می شود.

با این اوصاف، شهاب مقربین نیز ذرات اضافه از سطرها را برمی دارد و اگر دیده می شود که فرم در برخی شعرهایی این مجموعه اجرا می شود، به واسطه همین پرداخت درست به ایجاز است. گرما در مثال بالا را می توان در برخی شاعران تجربه بالای شاعرانه دانست.

سال ها ممارست و دست و پنجه نرم کردن با واژه و سطر از شاعر موجودی تیزبین و حساس می سازد که سعی می کند واژگان را درست و سرجایشان به کار گیرد. نداشتن سطرهای تکراری در مضمون و محتوا، وجود موسیقی روان و منتج به فرم شدن زبان آثار، می توانند فاکتورهایی برای وجود ایجاز باشد. نکته دیگر وجود کارهای کوتاه در مجموعه است که برخی از آنها زیبا و دلنشین اند و برخی نیز به قوت بالایی نرسیده اند. اما کوتاه گویی نشانه ای از تفکر شاعر درباره کوتاه نویسی است و شاید بتوان گفت بلندترین شعر این مجموعه نیز اثری چندان بلند نیست.

اشاره آخر آن که در بیشتر شعرهای کتاب ما افعال را از اول شخص مفرد یا اول شخص جمع می بینیم با نگاه به ابتدای اشعار این نکته مشهود خواهد شد شاعر در جایگاه روایت کننده ای است که خودش را روایت می کند. روایت کننده ای که روایت شونده نیز هست؛ من شاعر برایش مورد توجه است و کمتر شعری در این مجموعه وجود دارد که شاعر به عنوان مشاهده کننده ای از بیرون به روایت آن بپردازد وقتی از خود بگوید از انسان گفته و گرایش به انسان یعنی نفوذ جهان بینی مدرن در شاعر و جایگاهی که شاعر در هستی برای خود قائل است، برتپه های پرفراز و نشیب عصر جدید، عصری که راوی به مثابه انسان در میان دنده هایش درد می کشد و رنج، گاهی این درد و رنج شاعر را به انسان آرمانگرا و ایده آلیسم مبدل می کند که ایده الیسم شکست خورده در دل اثر شکل می یابد.

منبع: روزنامه جام جم

 

معرفی شاعر

شهاب مقربین، در سال ۱۳۳۳ در اصفهان متولد شد و سرودن شعر را از دهه پنجاه آغاز کرد. از او پنج مجموعهٔ شعر چاپ شده و دو مجموعه نیز آمادهٔ چاپ دارد. کتاب رویاهای کاغذی ام نیز در برگیرندهٔ گزیدهٔ شعرهای اوست.کتاب کنار جادهٔ بنفش کودکی ام را دیدم جایزهٔ شعر کارنامه را از آن خود کرد. او به همراه حافظ موسوی و شمس لنگرودی مدیر انتشارات آهنگ دیگر می‌باشد.

از آثار او میتوان به اندوه پروازها، گام‌های تاریک و روشن، کلمات چون دقیقه ها، کنار جادهٔ بنفش کودکی ام را دیدم اشاره کرد.