عنقریب دو بازوی منطقهای حکومت جمهوری اسلامی، یعنی سوریه و حزب الله از کار می افتد، از طرفی ملت هم دیگر کاسه صبر شان لبریز شده و کم کم اعتراضات مردم از آذربایجان و رضائیه به همه جا سرایت می کند، اعتصاب بازاریان و تعطیل شدن کارخانجات فراگیر می شود و یک کاسه، ونظام در آستانه سقوط قرار خواهد گرفت و یعد از مدتی همانند همه نظام هایی که جانمایه رابطه آنهاد با مردم، بر پایه “النصّر بالّرعب” بنا نهاده شده است سرنگون خواهد شد.
آنچه در بالا خواند ه اید پیش بینی و تحلیل بسیاری از مفسران و مردم جان به لب رسیده امروز ایران است که این روز ها درکوچه و بازار شنیده می شود، اما با این همه این پرسش مطرح است که آیا به واقع با توجه به وجود همه نشانه هایی که دلیل بر تزلزل نظام است می توان بسنده کرد و دل خوش داشت و به انتظار نشست؟
تحلیلی از شادروان صادق هدایت در مورد مردم ایران مشهور است که می گفت:مردم ایران درست مانند مرغهای زنده در قفس مرغفروش کنار خیابان هستند. آنها با خیال راحت در کنار یکدیگر زندهگی میکنند و اصلا به فکر خطر نیستند که درنهایت مرغفروش در قفس را باز خواهد کرد و یکی از آنها را بیرون خواهد کشید و برای مشتری سر خواهد برید. درون قفس شاید گرسنه باشند، شاید تشنه باشند، اما به هر صورت به زندگی ادامه میدهند. بعد ناگهان یکی از آنها را میگیرند و بقیه وحشت میکنند و سر و صدای زیادی بهراه میاندازند: قد قد ؤ قدقد… برای مرد مرغفروش فرقی نمیکند که کدام را بگیرد و مرغهای دیگر هم متوجه نمیشوند که دارند سر مرغی را که ناپدید شده است میبرند و بهموقع نوبت آنها هم میرسد. مرغها پس از مدتی آرام میگیرند و به زندگی معمولیشان برمیگردند، تا اینکه دفعهی بعد مرد دستاش را دوباره در قفس کند و مرغ دیگری را بیرون بکشد. وضع ایران هم همینطور است. یک دیکتاتور وارد صحنه میشود، عدهای از مردم را میکشد و سایر مردم، مثل مرغها در خیابان راه میروند و احساس آرامش میکنند، غافل از اینکه در دیکتاتوری همه محکوم هستند به نابودی…
آنچه مسلم است پایه های یک جنبش سرنگونی در جامعه فراهم است وجامعه ایران آبستن تحولی بزرگ است اما آنچه اهداف جنبش را تحقق می بخشد در وهله اول شناخت به دور از حب و بغض نظام کنونی است. برای رسیدن به این شناخت، ابتدا باید خط بطلان بر این تصور باطل کشید که نظام حاکم ، بر خلاف تصور روشنفکران و مبارزان سیاسی، نظامی برآمده از گروهی جاهلان و واپسگرایان دینی نیست که حسب اقتضا زمان و دوره تاریخی بر مسند قدرت نشسته اند، بلکه بر آمده ازجمیع عاقلانی است که رمز پایداریشان را دراعمال احمقانه و به دور از درایت دانسته و با اتکا بر چنین روشی نه تنها در اداره امور مردمی که بر آن تسلط یافته اند که در روابط خود با دیگر جهانیان نیز موفق بوده اند آنچنانکه جهان امروزهم از مهارسر کشی این جمع به ظاهر دیوانگان درمانده و با همه موانعی که تا کنون برسرراهشان نهاده اند به سلامت گذشته و این واقعیت اجتناب ناپذیری است که آن ضرب المثل معروف، دست کم گرفتن دشمن را درذهن تداعی می کند.
تا نگوئید آنچه گفته آمد بی سند و مدرک چرا؟ نگاه کنید به اتخاذ تصمیم جدید زمامداران امروز این آب و خاک که شرط قاضی بودن زنان در مسند قضاوت را نه میزان سواد و تحصیلات که درتغییر جنسیت دانسته و این دستور عمل جدیدی است که به تازگی از سوی آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار، در خصوص احکام جدید فقهی بیان گردیده که این خود نشانه ای بارز از تعمد براعمال خلاف عقلانیت، آن هم در زمانی که هر روزخبرطغیان و اعتراضات مردم شنیده می شود؛ اما دریغ از ذره ای پا پس کشیدن از ظلم بی رویه حاکمان، طرفه آنکه تغییر روش و ملایمت با ملت بر آشفته که رسم معمول دیکتاتوران به وقت احساس خطر است، این قوم ظالم باور ندارد و بر آن عمل نمی کند.
همین یک نشانه از شناخت نظامی که در جهان به حکومت دیوانگان شهره یافته کافی است تا دیگر امید به اصلاح آن نداشت و در بزنگاه هائی که مردم در صحنه را می طلبد یاری رسانی نشود آنچنانکه امروز گروهی خوش باور برای حضور در انتخابات پیش رو با تعیین شرط و شروط گمان دارند می توان عقلانیت را بر نظام حاکم کرد ونا خواسته در راستای اهداف نظام، مردم به اعتراض در آمده را به حضور در شعبده انتخابات فرا می خوانند؛ دریغا که ازاین دست یاری رسانی ها ترفندی است برای بقای حکومت و ایضا خاموش کردن همه اعتراضاتی که امروز گمان می رود نشانه طلوع آزادی است.