بازی با اطلاعات

حسین باستانی
حسین باستانی

چهار روز از زمانی که وزارتخانه های اطلاعات و کشور خبر از دستگیری تروریست های عامل بمب ‏گذاری کانون رهپویان وصال شیراز داده اند می گذرد. طی این مدت، هیچ کسی در مجلس و دستگاه های ‏نظارتی، از دولت در مورد دروغ های قبلی آن، مبنی بر این که انفجار شیراز در نتیجه بمب گذاری نبوده ‏است، توضیخ نخواسته. تنها توضیح دو وزیر امنیتی دولت راجع به علت انتشار اطلاعات دروغ نیز (این که ‏اشاعه اکاذیب، با هدف رد گم کردن و دستگیری آسان تر تروریست ها انجام شده) نه تنها انتقادی را به دنبال ‏نداشته، که تمجید برخی رسانه های محافظه کار و حتی رییس قوه قضاییه از نهادهای امنیتی را موجب شده ‏است. ‏

البته، قابل فهم است که دستگاه امنیتی یک کشور، برای دستگیری آسانتر افراد تحت تعقیب خود، از اعلام زود ‏هنگام برخی اطلاعات یا یافته هایش خودداری کرده و در این مورد سکوت اختیار کند. اما آیا این رفتار هم ‏طبیعی است که دستگاه های ارشد امنیتی با صدور بیانیه رسمی به بیان اطلاعاتی بپردازند که آنها را کذب می ‏دانند؟ فراموش نکنیم که اطلاع رسانی دروغ در مورد علت انفجار شیراز، نه فقط به وسیله اظهارات مقام ‏های امنیتی، که در قالب صدور بیانیه رسمی از سوی “شورای امنیت کشور” صورت گرفته است. ‏

البته در همه جای دنیا، دستگاه های امنیتی در موارد مختلف دروغ گفته و می گویند، و از این جهت، ‏مسوولان امنیتی ایران در خصوص انفجار شیراز اقدام محیر العقولی انجام نداده اند. اما تفاوت شگفت انگیز ‏عمل اخیر آنها با عرف دستگاه های اطلاعاتی- امنیتی آن است که در سایر نقاط دنیا، دستگاه های اطلاعاتی ‏حداقل هنگام انتشار اطلاعات غلط “وانمود می کنند” که دروغ نمی گویند یا نمی خواسته اند دروغ بگویند. به ‏عبارت دیگر، این اصل را پذیرفته اند که نباید به عنوان دستگاهی که از قصد دروغ می گوید شناخته شوند و ‏در نتیجه، در پی انتشار اطلاعات نادرست، آن را ناشی از اطلاعات ناکافی یا اشتباه تلقی کرده یا سکوت پیشه ‏می کنند. اما این که اطلاع رسانی نادرست انجام دهند و سپس با خونسردی اعلام کنند که دروغ گفتیم چون ‏مصلحت دیدیم دروغ بگوییم، “گاف” بزرگی است که حتی خودسرترین دستگاه های امنیتی نیز، به راحتی به ‏آن تن نمی دهند.‏

آنچه ابعاد ارتکاب چنین “گافی” را در سیستم امنیتی ایران بزرگ تر می کند، شدت و دفعات تکرار آن است. ‏این واقعیت، آنچنان برجسته است که گزاف نیست اگر بگوییم تقریباً هر مورد “اطلاع رسانی” امنیتی دولت ‏اقای احمدی نژاد، شائبه نادرست بودن اطلاعات منتشر شده را به دنبال داشته است.‏

فراموش نکرده ایم که در پی بمب گزاری های بهمن ماه 84 در اهواز، وزیر کشور آقای احمدی نژاد، به ‏سرعت به مصاحبه مطبوعاتی پرداخت و عاملان بمب گذاری را وابسته به انگلستان معرفی کرد. اما در پی ‏درخواست لندن مبنی بر ارائه شواهد این اتهام، هیچ مدرکی منتشر نشد و حتی وزیر اطلاعات در پاسخ به ‏سوال خبرنگاران در مورد “دخالت انگلیسی ها” حاضر نشد ادعای وزیر کشور را تایید کند و به این گفته ‏بسنده کرد که: “وقتی‎ ‎پرونده به دادگاه رفت مشخصات دقیق اعلام خواهد شد”، که البته بعدها نیز هرگز چیزی ‏در اثبات گفته های وزیر کشور اعلام نگردید. ‏

مورد مشابه جنجالی تر، زمانی بود که 15 نظامی انگلیسی به خاطر ورود به قلمرو آبی ایران دستگیر شدند و ‏دستگاه های نظامی – امنیتی جمهوری اسلامی صراحتاً از “جاسوسی نظامی” آنها علیه ایران سخن گفتند (و ‏از قضا شواهدی نیز وجود داشت که احتمال جاسوسی این نظامیان در ایران را تقویت می کرد)، اما به فاصله ‏چند روز تمام این نظامیان با بدرقه رسمی رییس جمهور و وزیر خارجه ایران آزاد شدند و پس از دریافت ‏هدایای دولتی طی مراسم رسمی، به کشور خود بازگشتند. در نتیجه، مجدداً این سوال بی پاسخ در سطح افکار ‏عمومی باقی ماند که آیا اساساً اتهام “جاسوسی نظامی” مقامات جمهوری اسلامی علیه این 15 انگلیسی تا چه ‏حد می توانسته صحت داشته باشد؟ و مگر در کجای دنیا جاسوسان نظامی را بعد از چند روز بازداشت، ‏همچون قهرمانان ملی آزاد می کنند؟‏

و باز هم یک نمونه جنجالی دیگر از انتشار رسمی اتهامات امنیتی توسط مقام های ارشد امنیتی دولت نهم، ‏مورد “حسین موسویان” بود که توسط وزیر اطلاعات و شخص رئیس جمهور به جاسوسی هسته ای برای ‏دولت انگلستان متهم شد (آموزنده است که در این مورد نیز، چون نمونه های قبلی، یک طرف اتهام دولت ‏انگلستان بود! انگار مسوولان امنیتی دولت آقای احمدی نژاد اصرار خاصی به بی مبنا معرفی کردن اتهامات ‏امنیتی علیه دولت فخیمه دارند). این بار دستگاه قضایی ایران بود که رسما موسویان را از این اتهام تبرئه ‏کرد. آن گاه، در پی اعتراض رئیس جمهور و سعید مرتضوی دادستان قدرتمند حامی احمدی نژاد به حکم ‏تبرئه، متهم برای بار دوم مورد محاکمه قرار گرفت و مجدداً از اتهام “جاسوسی هسته ای” تبرئه گردید. پس ‏از آن نیز، وزیر اطلاعات به سادگی توضیح داد که تبرئه نشان می دهد نظر دادگاه با نظر وزارت اطلاعات ‏فرق داشته است… و از این قبیل اتفاقات، در زمان دولت آقای احمدی نژاد مکرر به وقوع پیوسته است.‏

لازم است مجددا تأکید کنیم: دروغ گویی دستگاه های امنیتی، هرگز در دنیا اتفاق کم سابقه ای نبوده است. اما ‏شواهد حاکی از دروغگویی سازمان یافته مسوولان ارشد اطلاعاتی کشور- تا جایی که اخیراً کار به جایی ‏رسیده که شورای امنیت کشور اطلاعیه کذب صادر می کند و بعد وزرای اطلاعات و کشور با افتخار توضیح ‏می دهند که تشخیص داده اند لازم است دروغ گفته شود- موضوع نگران کننده ای است.‏

جای تردید نیست که کشور ایران- گذشته از هر رژیمی که در آن بر سر کار باشد- به علت موقعیت ‏استراتژیک خود همواره در معرض عملیات جاسوسی کشورهای بیگانه است و در مقاطعی مجبور به اثبات یا ‏رد ادعاهای امنیتی در ارتباط با کشورهای دیگر خواهد بود. اما آیا دستگاه های اطلاعاتی – امنیتی ما، ‏متوجهند اگر به جهانیان اثبات کنند که وقتی مصلحت بدانند در عالی ترین سطوح (در سطح شورای امنیت ‏کشور) و از رسمی ترین شیوه ها (صدور بیانیه) دروغ می گویند، چه پیام مخربی را به جامعه جهانی منتقل ‏کرده اند؟ نظامی که در بحبوحه درگیری های خود ساخته و مستمر با قدرت های جهانی، درگیر پرونده های ‏بحث انگیز و سرنوشت ساز امنیتی است، چگونه تبعات ارائه چنین تعریفی را از خود تحمل خواهد کرد؟ ‏

واضح تر بگوییم: نظامی که به طور روز افزون از سوی قدرت های بزرگ متهم به مواردی در حد حمایت ‏از تروریسم، دخالت امنیتی- نظامی در کشورهای منطقه و پی گیری پروژه غیر شفاف هسته ای است، چگونه ‏خواهد توانست اتهامات علیه خود را رد کند، در شرایطی که به سادگی به جهانیان اعلام می دارد هر زمان ‏مصلحت بداند، از رسمی ترین تریبون های ممکن دروغ می گوید؟