زانوی غم

نویسنده
مهرداد شیبانی

‏ مهرداد شیبانی

اواخر هفته سوم بهمن ماه 1386 که منتهی می شود به سالگرد” انقلاب باشکوه اسلامی”، دشمنان اسلام که حالا ‏صفشان از مجلس شورای اسلامی شروع می شود و می رود و می رود تا درکالیفرنیا به کهنه سرباز آمریکائی سرهنگ ‏مک کین برسد، شروع کردند به گریه وزاری و جوری زانوی غم به زانو گرفتند که خبرش به احمدی نژاد ـ بازیگر ‏جلوی صحنه قدرت ـ هم رسید.‏

برخی فکر کردند اندوه “دشمنان” به خاطر این گفته آیت اله منتظری است: “‏‎ ‎شعارهای اولیه و اصیل انقلاب «استقلال، ‏آزادی، ‏ ‏جمهوری اسلامی» بود. از برخی از این شعارها فقط اسمش باقی مانده‏ ‏است و از عمل به آن خبری نیست. از ‏جمله آزادی و آزادی انتخابات.‏ ‏هنگامی ‏‎می توان از آزادی آن هم در انتخابات سخن گفت که شرایط به‏ ‏گونه ای عادلانه و ‏مناسب باشد که تمام اقشار و به ویژه نخبگان و افراد‏ ‏متخصص بتوانند وارد عرصه شوند، نه اینکه افراد خاص با گرایش ‏خاص‏ ‏فقط بتوانند خود را در معرض رأی مردم قرار دهند و بسیار کسانی که‏ ‏لیاقت دارند جرأت حضور نداشته باشند ‏چون هراس دارند به آنها‏ ‏اتهامهای واهی زده شود. ملاحظه می‎کنید که آقایان امسال را سال اتحاد‏ ‏ملی نام گذاشته اند و ‏کشور ما را آزادترین کشور دنیا می‎دانند ولی به‏ ‏گونه ای عمل کرده اند که قشر وسیعی رد صلاحیت شده اند تا جایی که‏ ‏‏برخی از نمایندگان فعلی مجلس هم از نظر آقایان صلاحیت ندارند. معلوم‏ ‏می‎شود آنها در نطق ها و سخنان خود مطابق ‏میل آقایان حرف نزده اند.‏ ‏انتخابات آزاد یعنی مردم انتخاب کننده باشند نه شورای نگهبان و قشر‏ ‏خاص، وگرنه این دیگر ‏اسمش «انتصابات » است نه انتخابات.“‏

عده ای گمان بردند نامه 370 شخصیت سیاسی سبب اصلی است: “موضع‌گیری‌های اخیر دولت در سیاست خارجی ‏موجب تضییع حقوق ملت ایران شده است. تصادفی نیست که حق حاکمیت ملت ایران همزمان از سه سو مورد ‏دست‌اندازی قرار می‌گیرد. در شمال، دولت فدراسیون روسیه و متحدان آن حقوق مسلم ایران را در دریاچه مازندران ـ ‏که برپایه قراردادهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ با دولت اتحاد جماهیر شوروی سابق به‌صورت مشاع تعیین شده است ـ نادیده ‏گرفته‌اند و در باج‌دهی آشکار وزیر امور خارجه، سهم ایران را به ۳/۱۱ درصد کاهش داده‌اند. در مرزهای غربی و ‏جنوب‌غربی، رئیس جمهوری عراق حقوق ایران را که در قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر رسمیت یافته است، انکار و قرارداد ‏مزبور را یک‌جانبه ملغی (یا لااقل نیازمند بازنگری) اعلام کرده است.آنچه موقعیت دولت را در رویارویی بین‌المللی و ‏در دفاع از حق حاکمیت ملی ایران‏‎ ‎ضعیف می‌کند، نقض پی‌درپی حقوق مردم ایران، سرکوب آزادیخواهان در داخل ‏کشور، ناکارآمدی در حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی می‌باشد‎.‎‏”‏

کسانی هم اندوه دشمنان انقلاب رابه سخنان حجت الاسلام منتجب نیا، سر لیست حزب اعتماد ملی منسوب کردند. او که ‏صلاحیتش برخلاف مهدی خزعلی وایت اله موسوی تبریزی دادستان انقلاب در دهه 60 ابتدا بدلیل “عدم التزام به ‏اسلام” رد و سپس تایید شد، گفت: “از راه‌رسیده‌ها و افراد بی‌ریشه یعنی افرادی که در انقلا‌ب حضور نداشتند و یا‎ ‎انقلا‌ب را قبول نداشتند اگر امروز در مسوولیتی هم قرار بگیرند چندان دل‌شان‎ ‎نمی‌سوزد؛ چراکه یک ثروت بادآورده و ‏یک موقعیت غیرمنتظره‌ای برایشان پیش آمده است.“‏

بعضی علل دیگری را سبب ناراحتی دشمنان دانستند از قبیل نشستن یک مقام امنیتی سابق بر ریاست کرسی دانشگاه ‏تهران، یا حضور رسمی ارتش وسپاه در هنر کشور، یااین حرف احمدشیرزاد که گفت: “تصمیم قطعی گرفته‌اند که ‏دریچه اصلاح را ببندند.“‏

اما خیلی زود معلوم شد “دشمن” که آخرین سفینه اش همین روزها از کنار ستاره عطارد رد شده، نگران است که ‏موشک زمین به هوای نوابغ جمهوری اسلامی به آن برسد و جهان را “آچمز” کند.‏

واقعیت این بود که در هفته منتهی به انقلابی که قرار بود “ستمشاهی” را به “مهرورزی” تبدیل کند و پول نفت را بر ‏سر سفره هابیاورد، این مردم ایران بودند که زانوی غم به بغل داشتند. آزادی و استقلال که مرحوم شدند. درست در این ‏هفته وزیر دولت نهم اعلام کرد که کشاورزی کشور هم به رحمت ایزدی رفته است. یعنی درازایش تجار حزب موتلفه ‏و شرکاءمیلیاردها دلار پول نفت را صرف واردات کرده اند.‏

اخبار دیگر هم نشان داد که در فاصله سی سال از محمد رضا شاه هم گذشته ایم و به پدرش رسیده ایم.‏

رحمانی فضلی که بعد از سالها فعالیت در بخش بازرگانی صد ا و سیما حتما “دست خالی” به شورای امنیت ملی منتقل ‏شده است، گفت: “مکانیسم تصمیم گیری در شورای عالی امنیت ملی به گونه ای است که امکان وقوع چنین مسئله ای ‏اساسا نیست‎ ‎چون فرماندهی و تصمیم گیری در شورای عالی امنیت ملی در موضوعات‏‎ ‎کلان و اصولی نهایتا توسط ‏مقام معظم رهبری اتخاذ می شود و تصمیم ایشان‏‎ ‎برای همه لازم الاجرا است.“‏

شیخ مهدی کروبی هم که بازهم از قدرت رو دست خورده است، در مصاحبه ای گوشه ای از پرده را بالا زد: “یک بار ‏خدمت مقام معظم رهبری رفتم و در این مورد صحبت کردم، سابقه مصوبه را دادم و در باره ی طرح صحبت کردم و ‏بعد گفتم نامه نیاید به نظر ما بهتر است، ایشان احساس کرده بودند که مجلس نمی خواهد اطاعت کند، توضیح دادم که این ‏طور نیست، مجلس اهل اطاعت است.“‏

و مجید انصاری هم که در باره رد صلاحیت ها سخن می گفت، به دوران رضا خان رسید: “بیرون دادن لیست انتخابات ‏از دربار، سبک رضاخان است.“‏

و این تازه از نتایج سحر است. اگر “میوه چینان انقلاب” ـ به تعبیر احمدکسروی- انقلاب مشروطیت را به استبدادی ‏دیگر رهنمون شدند، اکنون نوبت “بی ریشه” هاست که “انقلاب اسلامی” را درست در روزهای پیروزیش به مسلخ ‏استبدادی هولناک ببرند که برای بقای خود ابائی ندارد که هستی ملی را هم بر باد دهد.‏

بیهوده نیست که 370 شخصی سیاسی کشور “نگران فعل ‌و انفعالات و تصمیمات پشت پرده‌ای” هستند که‏‎ ‎دور از چشم ‏ملت ایران تنها به خاطر ضعف اقتدار حاکمیت ملی و به زیان کشور اتخاذ‏‎ ‎شود.‏

‏ و بیانیه تحلیلی “جنبش مسلمانان مبارز” می نویسد: “اقتدارگرایان حاکم با توجه به چالش‌های سیاسی در عرصه‌ی ‏سیاست خارجی و همچنین بحران‌های اقتصادی رو به گسترش و افزایش نارضایتی مردم ترجیح می‌دهند که مخالفان و ‏منتقدان سیاسی در صحنه‌ی افکار عمومی حضور نداشته باشند، تا در برابر توافقات احتمالی برسرمنافع ملی، نظیر آنچه ‏در دریای مازندران و خلیج فارس درحال وقوع است سکوت کنند و یا در صورت تشدید محاصره‌ی اقتصادی و بروز ‏بحران‌های اقتصادی- اجتماعی، با سرکوب هرگونه حرکت اجتماعی، به زعم خویش به قدرت‌های غربی این پیام را ‏برسانند که «به هر قیمتی، سرانجام باید با اقتدارگرایان» کنار بیایند.“‏

اقتدار گرایانی که به گفته عبداله رمضان زاده : “اشتیاق زاید الوصف برای رابطه با امریکا دارند و همین مسئله باعث ‏شده تا آمریکایی ها هر طور که می خواهند با ایران بازی کنند‏‎.‎‏” وانتظار می کشند که دموکرات ها در امریکا بر سر ‏کار بیایند و راه برای بازگرداندن “ شیطان بزرگ” هموار شود.‏

اما اولین خبرها برای “طالبان ایرانی” اصلا خوش نیست. پیش بینی ها حاکیست، شانس سرهنگ مک کین، کهنه سر ‏بازی که بعنوان قهرمان جنگ ویتنام شهرت دارد، روز بروز برای جانشینی بوش بیشتر می شود.‏

سیاست سرهنگ مک کین، کاندیدای جمهوریخواهان چنین است: “جنگی که اکنون امریکا در آن شرکت دارد، جنگی ‏دشوار است و بزودی نیز پایان نخواهد یافت. ما باید خود را آماده پذیرفتن این حقیقت کنیم. نه تنها آماده پذیرش این ‏حقیقت، بلکه فراتر از آن، امریکا باید خود را برای جنگ های آینده آماده کند. من اگر مجبور شوم از تمام درهای جهنم ‏عبور کنم، چنین خواهم کرد تا «اسامه بن لادن» را دستگیر کنم. ما هرگز نباید تسلیم شویم، باید پیروزمندانه به هدف ‏برسیم.“‏

هفته سوم بهمن به سال سی ام “انقلاب” اسلامی می رسد. اکنون هیچ چیز از آن انقلاب نمانده است. استبدادی جای ‏استبدادی را گرفته است و ایران هنوز در معرض تلخ ترین حوادث و شوم ترین حوادث است.‏