رویدادها تاریخی و چهره های آشنا، گه گاه با شباهتهایی شگفت انگیز باز سازی میشوند. حادثات انقلاب اسلامی در ایران و رفتارهایی که درمسیررسیدن انقلاب به قدرت و پس ازآغاز حکومت انقلابی در ایران تجربه شد با وقایع دو انقلاب دیگر: انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 و انقلاب بلشویکی روسیه در سال 1917، علی رغم تفاوتهای زمانی، در زمینه هایی آنقدر به یکدیگر شبیه اند که تنها با تغییر تاریخ وقوع آنها، یکی را میتوان براحتی در جای دیگری قرار داد و همچنان به راه ادامه داد. در مورد شباهتهای رفتاری چهره های سیاسی، قرابتها بمراتب بیشترو یافتن وجوه مشترک مابین آنها اسانتر از کنکاش در رویدادهای تایخی است
وجود وجوه مشترک و یا تلاش برای ایجاد شائبه شباهت در رفتار های چهره های سیاسی، طی سالهای اولیه انقلاب اسلامی، و در اوج رقابت گروهها برای گرفتن سهم بزرگتری از قدرت، موجب شده بود که بسیاری از دیوارهادر خیابانها ایران، بخصوص تهران، با عکسها و نامهایی “تزیین!” شوند که آمیزه ای از نام و تصویر دو شخص متفاوت بود. قصد هنرمند دیوار نویس خیابانی آنروز از این نسبت دادن شعاری، تخریب هر دوشخص بود و یا یکی از آنها. “ مسعود- بنی صدر” و “ابولحسن- رجوی” در نمایش این نوع گرافیک خیابانی (گرافیتی)، که بعد ها با توسعه تکنیکهای مونتاژ فیلم وتوفیق در استحاله تدریجی یک چهره به چهره دیگر حتی به عرصه هنر هفتم نیز راه باز کرد(اینتر فیس)، در آنروزها- گوی رقابت را از سایرچهره های آشنا ی روزربوده بودند.
اگرچه بازار این هنردر ایران تدریجا از رونق افتاد، و لی روال مشابهی برای مقایسه چهره های سیاسی در فرنگ ادامه یافت. نسبت دادن پاره ای رهبران سیاسی خشن به هیتلر ( پل پت، دیکتاتور سابق کامبوج) و مقایسه گوردون براوون، نخست وزیر بریتانیا با استالین، شاید به نوبه خود قدیمیترین و جدیدترین این نوع مقایسه ها است. چهره های سیاسی سی سال اخیرایران نیز(بخصوص متاخرین) ازتیر رس این مقایسه ها بخصوص در خلق کاریکاتورها و تدوین شعار های مورد استفاده در تظاهرات خارجی علیه آنها، بی نصیب نبوده اند.
شهرت جهانی چشمگیررییس جمهوری خودمان و رفتارهای او در مقام ریاست قدرت اجرایی کشور، هر از گاهی تداعی رفتار های بعضی از سلفهای سیاسی پیش از او رااجتناب ناپذیر میسازد. پیش از انقلاب در ایران، کشور افریقایی اوگاندا رئیسی داشت بنام ایدی امین. مهمترین سابقه خدمت او پیش از رسیدن به ریاست جمهوری، داشتن درجه گروهبانی در ارتش محلی (افریقائی) بریتانیا بود. امین با توسل به کودتا در سال 1971 - میلتون اوبوته را کنار زد ودر اوگاندا قدرت را بدست گرفت. امین از آن پس با طرح مطالب غیر قراردادی بسرعت به یک چهره شناخته شده جهانی تبدیل شد. بجزطرح دعاوی بزرگ، دلیل دیگر شهرت او رفتارهای خاص در مجامع عمومی و یا نوع گفتگو با ارباب رسانه ها ی جمعی بود( اگرچه طی اولین حضور خود در مجمع عمومی سازمان ملل به هیچ وجه مدعی رویت و یا تابیدن حلقه نور گرد سر خودنشد).
ایدی امین به مطبوعات خارجی بسیار علاقه مند بود و هر روز ( به امید دیدن خبر و یا تصویری از خود) آنها را ورق میزد. مطبوعات و رسانه های بین المللی نیز بخاطر اظهارات “غیر قراردادی” او، علاقمند به مصاحبه با او بودند. مثلا اگر آقای لاری کینگ، مجری معروف برنامه های غیر جدی و معمولا تفننی شبکه تلویزیونی سی ان ان در آن زمان کار میکرد و شبکه تلویزیونی یاد شده هم تاسیس شده بود، بدون تردید از از امین برای شرکت در یکیاز نمایشهای خود دعوت میکرد، رئیس جمهور امین هم بدون تردید، این دعوت را میپذیرفت.
بر خلاف مطبوعات و رسانه های خارجی امین علاقه ای به روزنامه و روزنامه نویسان داخلی نداشت،. به همین دلیل تقریبا تمامی آنها را به محاق تعطیل کشید. پدیده خود بزرگ بینی پس از رسیدن به ریا ست جمهوری، بیش از بیش در او رشد کرد. پس از چندی، امین خود را رئییس جمهور مادام العمر ساخت. در زمان ایدی امین محدودیتهای سیاسی در داخل اوگاندا به اوج رسید، حقوق بشر بطور کامل فراموش شد. مخالفان سیاسی و نظامی او تار و مار شدند. خشونت با اقلیتهای قومی به اوج رسید. اوگاندا هر روز فقیر تر و مردم آن هر روز رنجور تر از پیش میشدند. اقتصاد اوگاندا عملا ورشکسته بود و فقر عمومی رو به توسعه. در همان شرایط ایدی امین داعیه ”فتح امپراطوری بریتانیا در افریقا و بخصوص در اوگاندا” را داشت؛ چیزی شبیه آنچه این روزها پاره ای شخصیتهای خودمان در باب زوال قریب الوقوع قدرت امریکا و اضمحلال آن عنوان میکنند.
بی اعتنا به آنچه در درون اوگاندا میگذشت، این کشور در همان سالها داوطلب عضویت درکمیسیون حقوق بشر سازمان ملل شد و درنهایت شگفتی، بعضویت کمیسیون مزبور نیز پذیرفته شد- شرایطی نظیر بر خوردهای جاری جامعه جهانی و شورای امنیت با ایران، و اعلام آمادگی دولت ایران برای عضویت در شورای امنیت سازمان ملل.
ایدی امین با افراد با تجربه و یا کار آمد میانه ای نداشت. آنچه برای امین مهم بود، فرمانبرداری از خواسته های او بود. به همین دلیل تمامی اطرافیان او و کارگزاران دولت امین از حلقه یاران دبستانی او انتخاب شده بودند. این بی اعتنائی به کار مملکت داری و امور داخلی در حدی بود که امین یکی از زنهای خود را ( الیزابت)، علیرغم مسخرگی های اطرافیان، به وزارت خارجه اوگاندا گمارد. این زن چندی بعد در جریان یک سفر دیپلماتیک، در شرایط ناهنجاری در یکی از توالتهای فرودگاه اورلی فرانسه توسط پلیس محلی بازداشت شد، ولی امین از بازخواست او خود داری کرد ( البته دلیل دستگیری و رسوائی هیچ ارتباطی با مدرک تحصیلی پرنسس الیزابت نداشت و در آن شرایط داشتن مدرک تحصیلی شرط رسیدن به مقام وزارت خارجه در اوگاندا نبود. بدلیل آنکه الیزابت هزینه های خود را از خزانه امین مستقیما دریافت میکرد، حقوق دولتی هم نمیگرفت ودر نتیجه اگر ضرورتی نیزدر داشتن مدرک تحصیلی برای خدمت به رییس وجود داشت، ارائه مدرک تحصیلی برای شخص او که حقوق نمیگرفت، ضروری نبود.
پرزیدنت امین برای اداره امور جاری روزانه تصمیم میگرفت، در مورد مشکلات یا به انکار آنها متوسل میشد و یا وعده فردا میداد، خلاصه کردن را دوست داشت و همیشه از طرح جزئیات و پرداختن به آنها گریزان بود. به برگزاری روزهای جشن( شبیه برگزاری روزهای بزرگداشت در کشورخودمان، اما ما با رنگ محلی)، و انجام مراسم علاقمند بود. روزی در مراسم جشنی به یک طبیب مهاجر اسکاتلندی برخورد و بلافاصله از او دعوت کرد که طبیب شخصی او بشود. این مرد نگون بخت پیش از مورد غضب قرار گرفتن بسرعت در حلقه اطرافیان امین رشد کرد و به مقام مشاوری در امور داخلی و خارجی مملکت رسید. رابطه امین با این فرد بعد ها سوژه فیلمی شد بنام “اخرین پادشاه اسکاتلند”. بدلیل خبر ساز بودن امین، هم در زمان حیات او هم بعد از آن، از زندگی امین چندین فیلم سینمائی ساخته شد، که معروفترین آنها “ عملیات انتبه ” است. این عملیات را کماندوهای اسرائیلی در سال 1976 میلادی برای نجات گروگانهای خود که توسط تروریستهای فلسطینی روبوده شده و در فرودگاه انتبه نزدیک پایتخت اوگاندا نگهداری میشدند، بموقع اجرا گذاشتند. در آن زمان این عملیات شهرت فراوانی یافت و لی امین که تازه از انهدام قدرت امپراطوری برتانیا خلاص شده بود، هجوم ناقابل چند کماندوی اسرائیلی به خاک خود و آزاد ساختن نزدیک به 136 گروگان را با توسل به رد کردن از زیر سبیل چندان جدی نگرفت.
ایدی امین مسلمان بود و لی دروغ فراوان میگفت. اغلب دروغها امین در مورد پیشینه او بود، که کاملا فراموش کرده بود، و همینطور در مورد پیروزی هائی که مدعی بدست آورد نشان بود. در اوقات فراغت دورغهای امین بیشترمتوجه بزرگ و کوچک کردن حقایق بود. ایدی امین به ورزش علاقه داشت. او (برخلاف بسیاری دیگر ازرهبران برجسته امروز جهان که ریز نقش اند!) جثه ای درشت داشت و در سنگین وزن مشت بازی میکرد. ایدی امین به فوتبال علاقهمند نبود.
ایدی امین در میانه راه و بعد از آنکه به دور دوم ریاست جمهوری رسیده بود، باور کرد که کسی بخوبی او قادر به اداره امور افریقا و اوگاندا نیست. به همین علت بعد از آن، امین خود را رئیس جمهور مادام العمر نامید و رهبری افریقا را طلبید. لقب دقیق امین، “عالی جناب رئیس جمهور مادام العمر فرمانده کل قوا حاج دکتر ایدی امین دادا سرور موجودات خاکی و ماهیان و فاتح امپراطوری بریتانیا در افریقا بخصوص اوگاندا” بود که شخصا در تدوین عنوان یاد شده نظارت کرده بود.
ایدی امین دوسال قبل از سقوط، سربازانش را به کشور همسایه تانزانیا فرستاد و تدریجا با براه انداختن یک جنگ محلی دامنه آن را وسعت داد. همین جنگ در سال 1979 به شکست امین و سقوط دولت او انجامید. امین بعد از سقوط دولتش ابتدا به لیبی گریخت و بعد برای برخورداری از زندگی بهتر در عربستان سعودی پناه گرفت. پرزیدنت دادا در سال 2003 در تبعید مرد. نویسنده هر نوع شباهت رفتاری مابین پرزیدنت دادا و هر یک از مقامات خودی و غریبه را تصادفی خوانده و زائیده ذهن خواننده میداند.