آرزوهای بزرگ یک سردار

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

من اصولا آدم حسودی نیستم. ولی اخیرا به حال بعضی از آدم های دور و برم غبطه می خورم و دلم می خواهد برای چند روزی هم که شده، بتوانم جای آنهاباشم. اول آدم های کر، یعنی آدم هایی که نمی شنوند، یا خودشان را می زنند به نشنیدن …خب! خیلی خوب است. اصلا در حال و روزی که ما داریم برای خودش یک خوش گذرانی حساب می شود. خیال کنید یک نفر زل زده به شما و دارد راست راست توی صورت شما دروغ ومزخرف می گوید، خب! چقدر به شما خوش می گذرد، اگر نشنوید؟ (ضمنا خودم هم می دانم که می شود روبه روی همچین آدم هایی ایستاد، ولی خب شما هم کمی انصاف داشته باشید، اگر می شد و امکاناتش موجود بود، که آدم سالم مرض ندارد برای خودش آرزو کند کر باشد.)

دوم: آدم های کور، یا آدم هایی که خودشان را به ندیدن میزنند. این آدم ها که اساسا به نظر من خوشبخت ترین آدم های روی کره زمین در ایران هستند. فکر کنید اصلا کسی چهره مموتی را ندیده باشد، یا چشمش به احمد خاتمی نیفتاده باشد، یا هیچ تصویری از اعضای هیات دولت و سرداران سپاه و … نداشته باشد. خب! همچین آدمی که وقت خواب دچار کابوس و ترس و توهم نمی شود. خوشبختی از این بالاتر که وقتی می گویند فلان مسئول کشورت آمد، تصور کنی یک آدم تر و تمیز و مرتب با موهای شسته شده و شانه کرده، از در وارد می شود؟

و سوم: آدم های لال، آدم هایی که نمی توانند حرف بزنند. بالاخره طاقت آدمیزاد هم حدی دارد. نمی تواند که مثل سیب زمینی بنشیند و هر کس هرمزخرفی که خواست بارش کند… دلش می خواهد جواب بدهد. وقتی هم دلش بخواهد جواب بدهد، آن وقت باید سر از جایی در بیاورد که دلش نمی خواهد در بیاورد. همین می شود که بین چیزی که دلش می خواهد و چیزی که دلش نمی خواهد پیچ می خورد. ولی اگر اساسا نتواند حرف بزند، از جایی هم که دلش نمی خواهد سر در نمی آورد و همین می شود که اگر به چیزهایی که دلش می خواهد نمی رسد، به چیزهایی که دلش نمی خواهد هم نمی رسد. خب به نسبت این هم خودش یک نوع خوشبختی است.

البته اگر بخواهم صادقانه بگویم، با این اوضاع و احوالی که ما داریم و به همین دلائلی که شرح دادم، به حال و روز آدم های بی سواد که نمی توانند بخوانند و بنویسند هم غبطه می خورم… اصلا راستش را بخواهید، آدم را به یک جایی می رسانند، … بگذریم . برویم ببینیم این آقای محمد علی جعفری چه گفته است…

سردار سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در نشست خبری روز یکشنبه که به مناسبت 26 شهریورماه، سالروز صدور فرمان تاریخی رهبر انقلاب مبنی بر تشکیل نیروهای سه گانه سپاه برگزار شد، گفت: همه می‌دانند که سپاه واحدی به نام واحد نهضت‌های اسلامی داشته و دارد که هدفش کمک به مستضعفین و بحث بیداری در جهان اسلام است.

و ما گفتیم: حتما چون ایران جزو جهان اسلام نیست و اساسا مستضعف هم ندارد و باقی کشورهای جهان اسلام هم که مستضعف زیاد دارند، ساعت زنگ دار ندارند، باید نصف پول مملکت را بردارند بروند خارج .

و او سرش را به نشانه تایید تکان داد و گفت: از زمانی که نیروی قدس تشکیل شد با هدف حمایت از ملت‌های مظلوم بخصوص مسلمانان حرکت‌هایی انجام داده است و در کشورهای لبنان و سوریه تعدادی از نیروی قدس سپاه حضور داشتند و این به منزله حضورنظامی ما در آنجا نیست.

و ما به نشانه تعجب سرمان را تکان دادیم و پرسیدیم: اولا دقیقا چه حرکت هایی انجام داده است؟ دوما آدم نظامی با لباس نظامی و اسلحه در دست، حضورش به منزله حضور نظامی نیست یعنی چی؟ پس به منزله حضور شلغم است؟

و او در جواب ما سرش را مثل شلغم تکان داد و گفت: در مقایسه با میزان حمایت و حضور نظامی کشورهای عربی از گروه‌های معارض سوریه ما اقدامی در آنجا انجام ندادیم. ما تنها کمک فکری و مستشاری و انتقال تجربه را دنبال کرده‌ایم.

و ما در جواب او بدون اینکه تکانی به خودمان بدهیم، گفتیم: باز هم خیلی معرفت به خرج دادید که فقط کمک فکری و مستشاری و انتقال تجربه دادید وبیست هزار نفر کشته شده اند.

و وی تاکید کرد:” از افتخارات جمهوری اسلامی ایران است که برای دفاع از سوریه که در حلقه مقاومت است، انتقال تجربیات خود و هرگونه کمک فکری را به سوریه داشته باشد و این در حالی است که کشورهای دیگر ابایی از کمک نظامی به گروه‌های معارض سوریه ندارند و ما این کار را محکوم می‌کنیم “

و ما هم تاکید کردیم شما به نمره چهار یک سری بزنید، گویا سنگ پایشان گم شده سر و صدا می کنند.

و وی به روی خودش نیاورد و ادامه داد: “ البته بیش از50 هزار نفر از مردم سوریه در قالب جیش الشعبی یا همان نیروهای بسیجی سوریه ساماندهی شده‌اند که در کنار ارتش و در مقابل این هجمه ناجوانمردانه کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ایستاده‌اند و باتوجه به حمایت مردم سوریه از بشار اسد بعید است نیازی به کمک خارجی باشد” …

و ما هر چه فکر کردیم دیدیم ادامه ندهیم و فرصت بدهیم شاید خودش از رو رفت.

اما وی همچنان از رو نرفت و ادامه داد: سپاه بنا به درخواست رئیس جمهور در تلاش است تا عوامل پشت پرده یا جریاناتی را که در این سیستم اخلال ایجاد کرده‌اند، مشخص و ریشه این موضوع را پیدا کند…

و ما در این لحظه دیگر نتوانستیم تحمل کنیم و اعلام کردیم: خودتی

و وی همچنان ادامه داد: در خصوص تهدیدات رژیم صهیونیستی نیزاگر درگیری بین ایران و این رژیم صورت بگیرد، به منزله تقابل دنیای اسلام و دنیای کفرخواهد بود، بنابراین مسلمانان زیادی که در جهان وجود دارند، آرام ننشسته، احساس تکلیف می‌کنند و به نفع جمهوری اسلامی ایران حرکت خواهند کرد…

و ما این بار چون احساس کردیم ترکیده و فاز گرفته و حیف است جنسش حرام شود ، دلمان سوخت فاز بد ندادیم و چیزی نگفتیم.

و وی خستگی ناپذیر تلاوت کرد: البته برنامه هسته ای ایران هدفش بمب هسته‌ای نیست چرا که طبق فرموده رهبر معظم انقلاب و بنا به احکام شرعی، استفاده از این بمب‌ها حرام است چرا که آسیب زیادی در پی دارد و با احکام اسلام جور در نمی‌آید…

و ما که داشتیم از خنده روده بر می شدیم گفتیم: آن جای دشمن خدا، گلابی.

و وی که دست بر نمی داشت و از رو نمی رفت، ادامه داد: مردم ما از لحاظ سیاسی راه خود را پیداکرده‌اند و نشان دادند که جریاناتی را که شعارهای غیرواقعی می‌دهند ، می‌شناسند. مردم ما به سمت اصول و ارزش‌های انقلاب گرایش دارند که اثر آن را می‌توان در انتخابات مجلس به خوبی دید. ما هیچ احساس تهدید سیاسی از داخل نداریم و از این تهدیدات عبور کرده‌ایم و به نظر می‌رسد تا چند سال آینده نیز در این خصوص احساس خطر نکنیم…

و ما آرام در گوشش گفتیم خودت را بپوشان هوا سرد است برادر.

و او که خیلی با ما صمیمی شده بود ادامه داد: البته با رشد خوبی که مردم ما به آن دست پیدا کرده‌اند، شاید دیگر نیازی به روشنگری سپاه در انتخابات نباشد…

و ما که اصلا احساس صمیمیتی با او نداشتیم گفتیم: شما باماشین از روی مردم رد نشوید، حالا چراغش را روشن کردید یا نه خیلی مهم نیست.

و او که داشت شورش را در می آورد ادامه داد: اصلاح‌طلبان سطوح مختلفی دارند که برخی از آن تندروها هستند که سران اصلاحات نیز نسبت به اقدامات آنها اعتراض داشتته و این تندروی‌ها را آفت اصلاحات می‌دانند. اصلاح‌طلبان تصمیم گرفته اند که دست از تندروی بر دارند که در این صورت می‌توانند مانند سایرین در انتخابات شرکت کنند…

و ما که صبرمان داشت تمام می شد گفتیم: بزرگ است برادر،برای خودت می گوییم …و واقعا هم برای خودش می گفتیم، لبش پاره می شد.

و او واقعا از رو رفتنی نبود و همین طور می خواست ادامه بدهد… و ما واقعا توانش را نداشتیم بی خیال شدیم و شما هم اگر هنوز بی خیال نشدید بروید خودتان متن کامل حرفهایش را بخوانید بلکه از رو رفت.