شعبده نسیان
اشاره:
این روزها بحث های فراوانی در خصوص معرفی فیلم آلزایمر به عنوان نماینده منتخب ایران در آکادمی اسکار مطرح است. زمان زیادی تا معرفی فیلم از سوی ایران باقی نمانده است و قرائن نشان می دهد متولیان سینمای ایران قصد دارند در یک حرکت متفاوت و خاص با وجود فیلمی مثل “جدایی نادر از سیمین”، به احتمال زیاد این فیلم را به عنوان نماینده منتخب ایران به آکادمی اسکارمعرفی کنند.
بر اساس اخبار ارائه شده از سوی بنیاد سینمایی فارابی این فیلم یکی از پنج فیلم منتخبی است که قرار است در شورایی که هنوز تشکیل نشده و معلوم نیست با چه اعضایی و چه زمانی تشکیل خواهد شد، مورد بررسی قرار گیرد.
با توجه به حساسیت این موضوع بر آن شدیم در این مطلب این فیلم را از زوایا و منظرهای مختلف مورد بررسی قرار دهیم:
مراسم افتتاح و فرش قرمز
بعد از برگزاری فرش قرمزهایی که در دو سه سال اخیر باب شده، تهیه کنندگان فیلم آلزایمر نیز سعی کردند مراسمی را برای رونمایی فیلم برپا کنند. این مراسم با چند روز تاخیر و بعد از اکران و با شیوه و شمایل خاص و با میهمانان عجیب و غریب از جمله محسن رضایی برگزار شد.
مراسم افتتاحیه فیلم سینمایی «آلزایمر» با حضور احمدرضا معتمدی کارگردان، سعید سعدی تهیه کننده، مهتاب کرامتی، مهران احمدی و داود فتحعلی بیگی بازیگران، طراح صحنه و مدیر فیلمبرداری این فیلم در سالن ایوان شمس برگزار شد.
در این مراسم در جمع اهالی سینما، محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، شهرام گیل آبادی دبیر شورای اطلاع رسانی مجمع تشخیص مصلحت نظام، سیداحمد میرعلایی مدیر عامل بنیاد سینمایی فارابی، حسن نجاریان قائم مقام بنیاد فارابی، جعفر گودرزی مدیر روابط عمومی فارابی و امیر اسفندیاری مدیر بخش بین الملل بنیاد فارابی نیز حضور داشتند.
در بخشی از این مراسم احمدرضا معتمدی جایزه جشنواره تائورمینای ایتالیا را از سوی محسن رضایی و مدیر عامل بنیاد فارابی دریافت کرد.
میرعلایی در هنگام اهدای جایزه گفت:
« موفقیت فیلم فاخر و جذاب آلزایمر رد پنجاه و هفتمین دوره جشنواره بین المللی فیلم تائورمینای ایتالیا باعث مسرت و مباهات گردید و برگ زرین دیگری را به افتخارات سینمای نجیب و فرهنگی ایران افزود. »
مدیر عامل بنیاد سینمایی فارابی هم در این مراسم ضمن قدردانی از عوامل این فیلم گفت:
«ما وقتی با فیلمسازان قرارداد می بندیم با آنها شرط می کنیم تا بهترین فیلم شان در کارنامه هنری شان باشد. خوشبختانه فیلم سینمایی «آلزایمر» بهترین کار احمدرضا معتمدی در کارنامه اش است. »
وی ادامه داد:
«آلزایمر فیلمی ارزشمند در کارنامه هنری فیلمساز متعهد کشورمان است. همچنین سعید سعدی جزو تهیه کنندگان حرفه ای سینما است و همه علاقمند به همکاری با او هستند. »
معتمدی جایزه بهترین کارگردانی جشنواره تائورمینای ایتالیا را دریافت کرده بود، اما به دلیل مشغله ای که داشت، نتوانسته بود در این جشنواره حضور داشته باشد، به همین دلیل قرار بود این جایز از سوی سفیر ایتالیا به او اهدا شود که به دلیل سفر ناگهانی سفیر از سوی محسن رضایی و احمد میرعلایی اهدا شد.
به این ترتیب و در این مراسم مسئولین فارابی که در تهیه این فیلم نیز مشارکت و نقش داشتند، به صورت علنی و مستقیم دست به حمایت از این فیلم زدند و این فیلم را کاری فاخر و ارزشمند و متعهدانه معرفی کردند.
درباره دکتر و آلزایمر
دکتر احمدرضا معتمدی عضو هیئت علمی دانشکده صدا و سیما اولین جایزه خود را با این فیلم در جریان مراسم اختتامیه بخش بین الملل جشنواره بین المللی فجر کسب کرد. دراین جشنواره علاوه بر کسب جایزه بین الادیان، بازیگران فیلم نیز مورد تقدیر هیئت داوران قرار گرفتند و به صورت دستهجمعی به عنوان بازیگران برگزیده شناخته شدند.
معتمدی کارگردانی تجربهگر است که تاکنون اغلب فیلم های خود را با حمایت خوب فارابی و صدا و سیما و البته با حضور تهیه کنندگان قدر و پرنفوذی مثل تخت کشیان یا سعدی ساخته است. «هبوط»، «زشت و زیبا» و «دیوانه از قفس پرید» و «قاعده بازی» فیلم های قبلی دکتر معتمدی است که هر کدام در زمان اکران سر و صدای زیاد و البته تعجب منتقدان و مخاطبان را به صورتی به همراه داشته است.
دکتر و نظراتش درباره آلزایمر
معتمدی فیلمش را کاری ساده و قصهگو میداند و در عین حال میگوید دیگر اصراری به ساخت فیلمهای فلسفی ندارد. وی می گوید فیلمش یک موقعیت طنز است که در دل آن یک درام عاشقانه میبینیم.
وی “اعلام حیات”را مهمترین انگیزه برای ساخت این فیلم معرفی می کند. و می گوید در واقع همین موقعیت خاص که احساس کردم شرایط ساختن یک درام خوب و امکان حرف زدن را فراهم میکند.
وی ادامه می دهد: من تصمیم گرفتم یک فیلم ساده قصهگو بسازم و اجازه بدهم تماشاگر هر چیزی را که دوست دارد از آن بفهمد، حتی اگر مخاطبی روی نکته خاصی هم تاکید کرد آن را انکار کنم و بگویم این چیزی که شما دریافت کردید بخاطر اطلاعات درونی خودتان است.
وی در خصوص انتخاب بازیگران می گوید: معمولا وقت زیادی برای نوشتن و بازنویسی فیلمنامههایم می گذارم و بعد هم مشکلات تصویب و پروانه ساخت این روند را طولانیتر می کنند؛ این مدت فرصت مناسبی است که خوب روی نقشها فکر کنم. بعد از سه یا چهار بار بازنویسی اولیه با بازیگران کار میکنم و با توجه به آنها بازنویسیهای دیگر را انجام میدهم. درواقع اول بررسی میکنم که کدام یک از بازیگران به شخصیت نزدیکتر است و او را انتخاب میکنم، بعد از یک سو روی شخصیت بر اساس بازیگر کار میکنم و از سوی دیگر نگاه میکنم که این بازیگر چه ظرفیتها و استعدادهایی دارد که تابحال از آن استفاده نشده است.
معتمدی در خصوص کسب جایزه و موفقیت این فیلم نیز نظرات جالب توجهی دارد وی معتقد است، بزرگترین جایزه این است که ببینیم به آن چیزی که در ذهن داشتیم نزدیک شدهایم.
وی ادامه می دهد: ما اهالی شرق در حال تجربه کردن پدیده مدرنی هستیم که از غرب آمده است. درست است که خیلی از چیزهای سینما مثل عالم خیال، اتاق تاریک ولنز توسط فیلسوفان ما کشف شدند، اما این پدیده در غرب اتفاق افتاده است.
اگر من یک مضمون دینی مثل قصهای قرآنی را انتخاب کنم وبا یک ساختار هالیوودی بسازم، همه برایم کف میزنند و پول خوبی بهم میدهند و سیمرغ را هم برایم ردیف میکنند. اما من واقعا از منتقدین انتظار «به به و چه چه» ندارم، ولی آنان توجه کنند هر فیلمی با چه دغدغهای ساخته شده و آنها قدم دوم را بردارند. درست که کار درنیامده، اما آنها قدم بعدی را بردارند تا بالاخره این اتفاق در فیلمهای بعدی بیفتد. اگر فضای مطبوعاتی این کار را نکند و نقد در جایگاه خودش قرار نگیرد، ما نمی توانیم به سینمای ایده آل خودمان دست بیابیم.
خلاصه داستان
طی یک تصادف رانندگی خودرویی آتش می گیرد که در میان آن جسد سوخته مردی با مدارک شناسایی مشخص کننده هویت وجود دارد. بستگان صاحب مدارک به صحنه تصادف می رسند اما همسر متوفی مرگ او را باور نمی کند.
اوپس از 20 سال که از گم شدن همسرش، مرگ او را باور ندارد و دچار مشکلات روحی و روانی می شود. در حالی که دیگران مشغول برگزاری مراسم یادبود برای مرد هستند و برادر همسر زن نیز تلاش دارد با زن ازدواج کند و زندگی تازه ای را تشکیل دهد.
زن برای فرار از زندگی عادی مدتی را در آسایگشاه روانی زندگی و کار میکند و در این فضا تلاش می کند با دادن آگهی در روزنامه ها همسر گم شده اش را پیدا کند. زن برای یافتن همسرش آگهی به روزنامهها می دهد و یکدفعه سر و کله مردی پیدا می شود که شباهت زیادی به همسر زن دارد ولی معلوم نیست که آیا این مرد همان شوهر زن است
مهدی هاشمی در این فیلم نقش آدمی را بازی میکنند که احتمالا به دلیل ضربه مغزی حافظهاش را از دست داده و در حالی که به نظر می رسد ادعا می کند شوهر زن است، اما وقتی به او نزدیک میشویم میبینیم هیچ ادعایی ندارد.
درواقع انگار او وسط این موقعیت پرت شده و میان دو دسته گیر افتاده است، یکی همسرش که سالهاست به دنبال او می گردد و دیگر کسانی که به قصد سوءاستفاده او را در چنین موقعیتی قرار دادند.
درباره فیلم
فیلم سینمایی “آلزایمر” به کارگردانی احمدرضا معتمدی از منظر مذهبی و دلیلی که خیلی ها آن را فیلمی متعهدانه و ارزشمند و فاخر معرفی کرده اند ؛درباره دشواری ایمان وباور است.
داستان با حضور شخصیتی روحانی با ویژگی های خاص خود در محل و احترامی که اهالی محل به او می گذارند، ناگهان وی را در کانون توجهات و تصمیمات کلان محل از کلانتری تا مسجد و اختلاف و دعواها قرار میدهد.
اما این روحانی در انتهیا فیلم بعد از مراجعات مختلف برای حل و فصل انواع مشکلات اهالی محل و به ویژه آقا نعیم برادر شوهر زن، به یک دیدگاه خداشناسانه خاص می رسد و در کلانتری می گوید: اینگونه که این زن به مرد خود باور دارد اگر ما به خدا باور داشتیم همه چیز حل بود(نقل به مضمون)
احمدرضا معتمدی فضای ذهنی خاصی دارد و همین فضای ذهنی فیلم هایش را نسبت به دیگر سینماگران نوعی متفاوت و مختص خودش کرده و شبیه و مشابهی در فضای سینمای ایران برای مقایسه با آثار او وجود ندارد و به همین دلیل است که دوست داشتن فیلمهایش منوط به دوست داشتن این فضای ذهنی است و شاید به همین علت است که با وجود موضوعهای غالبا متفاوت فیلمها، تعداد افرادی که آثارش را دوست ندارند بسیار زیادتر از طرفداران اوست.
ظاهرا کارگردان قصد داشته فیلم را برحول محور ایمان و باور به عنوان یکی از اعتقادات انسانی پی ریزی کندتا در نهایت تماشاگر از آن نتیجه و برداشت مذهبی و خداشناسانه کند فاما طنز پرداخت نشده و در بعضی جاها نزدیک به هجو و حتی سخیف تماشاگر را به ورطه ای دورتر از انچجه منظور کارگردان بوده می برد و او گمان می کند به دیدن فیلمی آمده است که باید در جستجوی علائم و نشانه های خاص و آشکار و. پنهان برای خنده در آن باشد.
کارگردان در این فیلم دو بازیگری را برابر هم میگذارد که کوچکترین تناسبی ندارند و اولین چیزی که در مورد آنها توی ذوق میزند همین عدم تناسب است. مهتاب کرامتی با قدی بلند در برابر مهدی هاشمی کوتاه قد تر قرار می گیرد و این عدم تناسب کاملا توی ذوق می زند و برای بیننده مشهود و ملموس است. این گزینش همانطور که از نظر تماشاگران غیر عادی است، از نظر شخصیتهای دیگر فیلم نیز عجیب و غیر قابل باور است.
آسیه به چه انگیزهای میتواند کله خراب شیرین عقل و فراموشکار را همسر خودش بداند؟ آن هم در شرایطی که این ادعا برای سایرین شگفتآور است. ایمانی که کارگردان بر آن تاکید میکند این جا پررنگ میشود. آسیه به زنده بودن همسرش ایمان دارد و با این ایمان فرد دیگری را خلق میکند.
فردی که شبیه همسرش نیست، فردی که تست دی ان ای دخترش با او همخوانی ندارد، فردی که هیچ کس نمیشناستش، فردی که هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد که آسیه او را آگاهانه انتخاب کرده باشد. اما ایمان آسیه قادر است نه تنها در ذهن خودش او را جایگزین همسرش کند بلکه دیگران را نیز به شک وادارد، در صحنه آخر، نعیم قلب موزیکال را باز میکند و تصویر آسیه و همسرش را در آن میبیند، با سابقه جیبزنی که از کله خراب میشناسیم ممکن است او این قلب را از آسیه دزدیده باشد اما این شک در دل نعیم و تماشاگر نیز ایجاد میشود که او حقیقتا همسر آسیه است.
به نشر می رسد موضوع دو خطی داستان برای شکل گیری در قالب یک فیلمنامه می توانست گسترش و پرداخت بیشتر و بهتری داشته باشد و به هاطر عدم رعایت این نکته در حال حاضر و با آنچه تماشاگر روی پرده می بیند، با وجود موضوع جذاب و برخی سکانسهای خوب، داستان ناپخته است.
درباره نام فیلم
به نظر میرسد که نام “آلزایمر” هم نام چندان مناسب برای فیلم نباشد. “آلزایمر” به کوچک شدن مغز و از بین رفتن تدریجی سلولهای مغزی گفته میشود و با از دست دادن حافظه دراز مدت بر اثر ضربه متفاوت است. مگر این که کارگردان به علت دیگری این نام را انتخاب کرده باشد که علت آن با وجود مضمون و شیوه روایت فیلم، شفاف و درک شدنی نیست.
نتیجه گیری های عجیب و غریب آقامحسن از آلزایمر
محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظم و فرمانده سابق سپاه پاسداران امشب در افتتاحیه فیلم آلزایمر به دیدن این فیلم نشست.
محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام بعد از دیدن فیلم آلزایمر در گفتگو با کافه سینما درباره این فیلم گفت: به نظرم در این فیلم به محتوا توجه خوبی شده بود. کارگردان و نویسنده به زوایای محتوایی، خوبی توجه کرده و فیلم خودش را درگیر ساختار و مباحث فنی نکرده بیشتر به محتوا پرداخته و توانسته پرده ایی از واقعیت را که در اسارت گرایشات مادی است بیان بکند. در حقیقت دو برادری که دچار یک بازی مادی می شوند و این بازی مادی اینها را از یک حقیقت انسانی که فراتر از این شهوات است باز می دارد. این فیلم توانسته حقیقت انسان را با شهوت روبروی هم بگذارد و بین اینها یک ارتباطی برقرار کند و بگوید دور شدن از حقیقت انسان چه آثاری در فروپاشی خانواده ها می تواند داشته باشد. یا اشاره ای که روحانی می کند به اینکه ما خدا را فراموش می کنیم هیچ، حتی خودمان را هم فراموش می کنیم. و انسان امروز مشکلش همین است. که گرفتاری اش تنها این نیست که خدا را فراموش کرده بلکه خودش را هم دارد فراموش می کند و این فراموشی انسانیت می تواند عواقب بحرانی و بحرانهای بزرگی در زندگی بشریت به وجود بیاورد.