فریبکاری، زائیده دروغ
نویسنده: رولند شیمل فنیگ.کارگردان:محمد عاقبتی.بازیگران:رامبد جوان. پانته آ بهرام. سعید چنگیزیان.الهام کردا.سحر دولت شاهی.ترجمه:مهین صدری و جمیله اطقیا.، دستیار کارگردان: ساقی عطایی، مدیر صحنه: مهدی شاهحسینی، موسیقی: مارتین شمعونپور، مشاور رسانهای: آرامه اعتمادی، عکاس: رضا قاضیانی و طراح پوستر و بروشور: صالح تسبیحی.طراح صحنه:حسام نورانی.قیمت بلیط:15000هزار تومان.تماشاخانه شماره یک ایرانشهر.
خلاصه نمایش: رومی وکتلندا پس از 24 سال به سراغ عشق دوران جوانی خود، فرانک میرود تا برای همیشه در کنار هم بمانند. فرانک به همراه همسرش کلودیا و پسرش اندی قصد ترک کردن کشور را برای همیشه دارد. رومی تلاشهای خود را برای نگهداشتن فرانک آغاز میکند و…
“زنی از گذشته” اثری است که خود را متعهد می داند تا مسائل ومعضلات اجتماعی جامعه معاصررا بی پروا به صحنه آورد.نمایش یک قطعه ادبی است که در بعضی قسمت ها لحن تند وگزنده ای به خود می گیرد.برشی از یک مقطع حساس اجتماعی است که در آن اختلافات میان آدم ها به وضوح تشریح می شود.طرح داستانی در نمایش بسیار ساده است، داستانی بدون پیچ وخم های معمول دنیای درام.نمایشنامه نویس و به تبع آن کارگردان خود را مقید به تعریف کردن داستانی پیچیده با فراز و فرودهای الگوی ارسطویی نمی دانند.دراصل “زنی از گذشته” قصد قصه گویی صرف را ندارد.نمی خواهد تنها روایت گر داستانی در دنیای مدرن و امروزی باشد، هرچند خط داستانی مشخصی را در نمایش سراغ داریم.تاکید نمایش بر روی ترسیم ابعاد فاجعه درجامعه ای است که دیگر کسی توجهی به ارزش های والای انسانی در آن ندارد.روابط جاری بین افراد نمایش ارزش های انسانی را نشانه گرفته است.
تابوها و چشم اندازهای موجود در میان شخصیت ها پس از شناخت گذشته های یکدیگر در هم می شکند ودر انتها خود را در فضای بی وزنی تنها و بدون هیچ پشتوانه ای می یابند. آنچه پایه داستان را میآفریند، اتفاقی نامتعارف است. اتفاقی که در حکایت اصلی نیز به عنوان نقطه شروع داستانی چرخشی در نظر گرفته شده است. زنی درمیان یک خانواده ظاهر می شود و خود را عشق سال های نوجوانی مرد خانواده می داند. این اتفاق نامتعارف گرچه آغازگر داستان نمایش است اما با پیشرفت اثر، تفاوتهای ساختار نمایش با ساختار حکایت مشهود میشود. تفاوتهایی که با جزئیترین نشانهها شکل میگیرند.نشانه هایی که هرگز در طول اجرا به شکل بالقوه در نیامده و تنها در حد و اندازه های یک یا چند دیالوگ به آن ها اشاره می شود.
اصرار نویسنده بر جزئیات و عدم پرداختن به حوادث کلان دو ویژگی مهم به نمایشنامه “زنی از گذشته” میبخشد، نخست آنکه به دلیل پرداخت جزئیات با شخصیتهایی کاملاً تفکیک شده روبرو هستیم که هرکدام ویژگیهای خاص خود را دارند و دوم آنکه با انتخاب آگاهانه این جزئیات و ساختن یک روایت از آن، نمایش دچار عدم تعلیق نمیشود، بلکه برعکس نبود حادثه دراماتیک یکی از جذابیتهای نمایشنامه محسوب میشود که باعث تفاوت آن از نمایشنامههای هم سنخ خود میشود.
هر چند نویسنده اثر در پارهای از لحظات باپرداخت شخصیت زن غریبه و رویدادهایی که تجربه کرده است از این فضا منصرف میشود و در این صحنهها بیشتر از آنکه شاهد رویدادی واقعی باشیم با رویدادی دراماتیک روبروییم، اما در یک برآیند کلی نمایشنامه را میتوان متعلق به رئالیسم مدرن و افراط در پرداختن به جزئیات و هر چه واقعیتر نشان دادن واقعیت به شمار آورد.
“زنی از گذشته” نمایشی است که فرصت راه یافتن به دنیای درام را نمی یابد، نه به خاطر اینکه نمی تواند، بلکه به این دلیل که نمی خواهد.چرا که نمایش در مجموع قصد خودشناسی افراد حاضر در نمایش را دارد، به همین منظور از حلاجی کردن داستان و پرداختن به لحظه های روایی صرف نظر کرده به بررسی چگونگی رفتارهای اشخاص درموقعیت های ساخته و پرداخته می پردازدواین مهم را به وسیله چینش مدرن موقعیت ها به دست می آورد.
“زنی از گذشته” تئاتری است برآمده از همه ی اختلافات و تضاد ها در عالمی که داروی سلامت آن رفتاری صادقانه است.آدم ها دراین نمایش برای اینکه دست پنهانشان بر همگان آشکار نشود دست به هر کاری می زنند و مهم ترین آن ها گفتن “دروغ”است.
این ایده متن که در واقع میتوان آن را جذابترین سوژه خواند در اجرا تا حدودی از دست میرود، چرا که کارگردان اصرار خاصی برای پرداختن به رئالیسم مدرن که مبتنی بر نوعی تئاترزدایی و هر چه واقعیتر نشان دادن نمایش است ندارد و ما شاهد اثری تئاتریکال هستیم که مایههایی از رئالیسم را در خود دارد.
نوع نگاه و بهرهگیری از نشانههای مدرنیته به عنوان یک شیوه کارگردانی در همه محمد عاقبتی قابل توجه و حتی قابل تحسین است، اما برای این اثر نمیتواند جوابگو باشد. بردن فضای نمایشنامه به سوی طنز و اصرار به تماشاگرپسند کردن این نمایشنامه نیز کمی جای بررسی داشته و با ساختار کلی اثر تناقض دارد و به نظر میرسد کارگردان صرفاً برای جذب مخاطب و بدون داشتن دلیل قانع کنندهای سعی کرده از نشانهها و صحنههای طنز آمیز در این اجرا استفاده کند و همین موجب سردرگمی بازیگرانش و کاستن از عمق مفهوم نمایشنامه شده است. از این منظر میتوان اجرا را در تعارض با نمایشنامه دانست. البته این نکته را نمیتوان نادیده گرفت که الزامی وجود ندارد که کارگردان پیرو همان ایدههای نویسنده باشد و میتواند از منظری دیگر نمایشنامه را به صحنه بیاورد و از سوی دیگر نمایشی بودن اجرا دالّ بر ضعف آن نیست، بلکه تنها نشانه تعارض آن با متن است، اما شاید همسویی اجرا با متن میتوانست منجر به خلق یک اثر هایپر رئالیستی درخشان شود.
نه طراحی صحنه نمایش با دیواروجعبه های مقوایی شکل شلخته اش بیانگر واقعیت برهنه هستند و نه نورپردازی کارگردان با استفاده مکررش از نورهای موضعی رنگ و بویی از رئالیسم مدرن را دارد. حتی بازیهای اغلب بازیگران نمایش نیز اگرچه بازیهایی قابل قبول است؛ اما کاملاً نمایشی است و هر لحظه تماشاگر در مییابد که در سالن تئاتر است و نه در بخشی از واقعیت.درمیان همه گروه بازیگری تنها رامبد جوان با تجربه ی اندک خود در تئاتر نسبتا موفق عمل می کند و دیگر بازیگران این نمایش همچون پانته آ بهرام، الهام کردا و… به شدت تصنعی به ایفای نقش می پردازند. وقتی به ترکیب بازیگران این نمایش بیشتر دقت می کنیم متوجه می شویم که کارگردان وقت زیادی برای پرداختن و جان دادن به بازی آنان صرف نکرده و بیشتر از آن که برای ارائه یک تحلیل دقیق برای بیرون کشیدن لایههای درونی اثر وقت صرف کند، سعی در اغراق نمایشی کرده که جز دور شدن از نقش برای بازیگر ثمر دیگری ندارد.