قتل دلخراش و ناجوانمردانه هموطن بهایی مرحوم عطاالله رضوانی باعث تاسف و تاثر است و بنده به نوبه خود به خانواده، دوستان و تمامی همکیشان ایشان تسلیت عرض کرده و امیدوارم با گسترش عقلگرایی و پرهیز از تعصبات کور دینی در جامعه ایرانی دیگر شاهد چنین اتفاقات وحشتناکی نباشیم و صد البته امیدوارم که مسئولین امر، آمرین و عاملین چنین جنایاتی را شناسایی کرده و به مجازات برسانند، زیرا اگر جلو چنین جنایتهای غیر انسانی گرفته نشود جدای از اینکه چهره دستگاههای ذیربط را در اذهان جهانی خدشهدار مینماید باعث جری شدن آمرین و عاملین دیگری نیز خواهد شد.
ایران کشوری متشکل از اقوام و ادیان و مذاهب مختلف است که تمامی آنها در کنار یکدیگر ملیت ایرانی را بوجود آورده و میآورند. ایران متعلق به یک قشر یا قوم و دین و مذهب خاصی نیست، متعلق به همه ایرانیان است؛ و نمی توان و نباید افراد را به جهت تعلقات دینی و مذهبی و قومی شان از حقوق اولیه انسانی و اجتماعی محروم و محدود کرد. انسان فی النفسه دارای ارزش است و جان و حیاتش حرمت دارد. نمیتوان به انسانی که به حقوق فردی و اجتماعی دیگران تعدی نکرده تنها به صرف آنکه دارای دین و آیین دیگریست تعرض کرد.
بنده از افکار و عقاید آیین بهائیت اطلاع دقیقی ندارم؛ اما بحث بر سر حق و ناحق بودن یا ضاله و هادی بودن ادیان یک بحث مطول است که اساسا هیچ نتیجهای در طول تاریخ نداشته و تنها منجر به همنوعکشی شده است. طبق افکار و عقاید یهود، عیسی مسیح (ص) در ادعای خود دروغگو بوده و به همین جهت او را به صلیب کشیدند. امروزه نیز علمای یهودی دهها دلیل بر ضاله بودن عقاید و افکار مسیحیت اقامه میکنند. در رم باستان نیز مسیحیان مورد تعرض و اذیت و آزار قرار میگرفتند. در دوران امپراطوری نرون برای اینکه مسیحیان را قتل عام کنند آتشسوزی تعمدی ایجاد کردند و آن را به گردن مسیحیان انداخته و مردم را تحریک کردند تا آنان را قتل عام کنند. نهایت این ضاله دانستنها و آن اقدامات چه شد؟ مسیحیت از بین رفت؟
در دنباله این ماجرا، علمای یهودی و مسیحی پیامبر اسلام(ص) را کذاب و دینش را با دهها دلیل ضالهی مضله که جز خشونت و خونریزی چیزی برای جوامع بشری به ارمغان نیاورده است میدانند. در میان امت اسلامی نیز چندین فرقه بوجود آمد و هر دستهای دیگری را به ذلالت و گمراهی متهم کرد، در صورتی که کتاب و پیامبرشان یکیست. خوب که نگاه کنیم این یک داستان کشدار است که حداقل سه دین بزرگ سامی یکدیگر را قبول ندارند و افکار و عقاید یکدیگر را یا ضاله قلمداد می کنند یا تحریف و منسوخ شده. هر طرف هم قصد داشت تا ریشه افکار و عقاید طرف مقابل را به هر طریق بخشکاند. هیچ کدام هم تا امروز نتوانسته دیگری را نابود کند یا متقاعد نماید. تنها در این میان کلی انسان جانشان را از دست دادند و حقوق انسانیشان پایمال شد فقط بخاطر اینکه این، آن را قبول نداشت. اینها تجربهایست که از تاریخ جوامع و ادیان بدست میآوریم. آن رفتارها و تعدیات به جان و مال و ناموس و حیثیت دیگران به بهانههای تعلقات دینی و مذهبی در قرون گذشته، بخاطر اینکه بشر درک درستی از حقوق فردی و اجتماعی اش نداشته قابل توجیه است. اما امروزه که بشر به حقوق فردی و اجتماعی خود پی برده و برای احقاق آن کوشش میکند، تعدی به جان و مال و ناموس و آبروی یک انسان تنها بخاطر تعلقات دینی، مذهبی، قومی، نژادی و جنسیتی هیچ توجیه عقلانی ندارد. ما حق نداریم حقوق فردی و اجتماعی هیچ انسانی را که متعدی به جان و مال و ناموس و حیثیت دیگران نیست محدود کنیم و یا بدان تعرض نماییم. در دنیای امروز حقوق فردی و اجتماعی و در یک کلام حقوق شهروندی انسان بر اساس تعلقات دینی، مذهبی، قومی یا جنسیتی تعریف نمیشود. انسان به ما هو انسان بدون در نظر گرفتن تعلقات عقیدتی، قومی یا جنسیتی دارای حقوق انسانی است و هیچ کسی حق ندارد این حقوق را برای انسانی که متعرض به حقوق دیگران نشده محدود کند. هر حاکمیتی هم موظف است که از حقوق فردی و اجتماعی همه شهروندان بدون هیچ گونه استثناء قایل شدنی بصورت بیطرفانه دفاع کند و با هر کسی که به هر بهانه و عقیدهای، حقوق شهروندی انسانی را مورد تعرض قرار میدهد برخورد نماید.
در هر کجای این کره خاکی، پیروان هر دین و آیینی –حتی گاو پرستان هندوستان- دین آیین خودشان را حق مطلق میدانند و مابقی ادیان را ضالهی مضله. این حرفهای قرون وسطایی که من هدایت شدهام و دینم حق مطلق است و مابقی گمراه و ناحق مطلق هستند، امروزه در عصر ارتباطات و دهکده جهانی وجه درست و عقلانی ندارد. انسانی که به جان، مال، ناموس و حیثیت دیگران تعدی نکرده و نمی کند باید محترم شمرده شود حال به هر دین و آیینی که میخواهد باورمند باشد. بنده فکر نمیکنم که در عصر حاضر تفکر و اندیشهای ضاله و مضلهتر از این مسلمانان خشک مغز و افراطی که با آرامش آدم می کشند یافت شود. به نظر بنده آن تفکر و دین و مذهبی ضالهی مضله است که آسایش و امنیت را از دنیای دیگران سلب میکند و برای حیات انسان ارزشی قایل نیست، والا نشستن و اتهام زدن و چوب و چماق حق و باطل بر فرق یکدیگر کوفتن، در طول تاریخ جز خونریزی و همنوعکشی هیچ نتیجهای نداشته.
بنده از پژوهش در سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام این را فهمیدهام که پیام و چکیدهی آموزههای این ادیان آن است که ما به هم آزار نرسانیم، به هم ظلم نکنیم، به حقوق هم تعدی و تجاوز نکنیم؛ حالا خدا را با هر زبان و عملی که می خواهیم عبادت نماییم. فردای قیامت خدا خودش می داند که چگونه با بندگانش رفتار کند، اما یقین دارم که خدا کسی را به صرف مسلمان بودن یا مسیحی و یهودی و زرتشتی و بهایی و…. بودن به بهشت یا جهنم نمیفرستد، به عمل و رفتارش جزا و پاداش میدهد. هیچ کسی را هم در گور دیگری نمیگذارند و عمل هر کسی به گردن خود اوست.
بقول حافظ شیرازی:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هوشیار و چه مست
همه جا خانهی عشقست چه مسجد چه کنشت
نا امیدم مکن از سابقهی لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که چه خوبست و که زشت
بنده امیدوارم روزی در این کشور شیعه، سنی، زرتشتی، مسیحی، یهودی، بهایی و حتی خداناباوران از حقوقی یکسان و کرامتی همسطح برخوردار باشند؛ در چنین جامعهایست که استعدادها شکوفا میگردد و کشوری را قدرتمند میکند. البته این اتفاق مبارک در جامعهی ایرانی خوشبختانه در حال گسترش و نهادینه شدن است و انشاءالله روز به روز بیشتر نیز خواهد شد.