انتخابات ریاست جمهوری یازدهم از جنبههای گوناگونی واجد اهمیت است، چه از جهت روند برگزاری آن، و چه به علت نتیجهی آن. این وجوه در ارزیابیها و تحلیلهای متعددی، واکاوی و از منظرهای مختلف تبیین شده است. در این مکتوب اما یک وجه دیگر اهمیت انتخاب حسن روحانی بهعنوان رییسجمهور جدید مورد توجه قرار میگیرد: همزمانی انتخاب او با دورانی که آیتالله خامنهای سالمندتر و پیرتر میشود.
رهبر جمهوری اسلامی متولد ۱۳۱۸ است؛ او اینک ۷۵ سال عمر کرده و به نیمهی دوم دههی هشتم زندگیاش پا میگذارد. رأس نظام سیاسی جمهوری اسلامی با تمام ویژگیهایی که در طول زندگی سیاسیاش ـ و بخصوص ربع قرن رهبریاش ـ بروز داده، پیرتر، و طبیعتا فرسودهتر میشود و کمتر امکان تحرک و اعمال مدیریت خواهد داشت. افزایش سن در سالمندی تبعاتی تقریبا اجتنابناپذیر به جهت فیزیولوژیکی دارد، از آن جمله چه بسا تأثیراتی ناگزیر بر ادراک و اندیشه و حافظه و تصمیمگیری. این آثار بهگونهای قابل پیشبینی وقتی در مورد نفر نخست نظام جمهوری اسلامی مورد ارزیابی قرار گیرد، بیشتر مهم مینماید.
در چنین وضعی (روند کهولت و افزایش پیری رهبر جمهوری اسلامی)، حضور شخصی مثل حسن روحانی در مقام ریاست جمهوری، کنار شخص نخست نظام سیاسی، بیگمان واجد کارویژههای یکسر متفاوتی با حضور کسی چون جلیلی یا دیگر رقبای وی در انتخابات ۹۲ خواهد بود. بخصوص که روحانی، معتمد و نمایندهی رهبر جمهوری اسلامی در شورای عالی امنیت ملی، و منتصب وی در مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده است. روحانی به دلیل جایگاه حقوقیاش، این مجال را دارد که گزارشهای واقعیتر و اطلاعات دقیقتری به آیتالله خامنهای ارائه کند. او با رویکردی که خود در «تدبیر و اعتدال» خلاصهاش کرده، میتواند نسبت به دیگر گزینههای محتمل در انتخابات ۹۲، تعاملی بس متفاوت با رأس نظام سیاسی ـ از منظر کریدوری مهم برای انتقال دادهها ـ داشته باشد. آنهم در مقطعی که سالهاست باندهای اقتدارگرا به مهمترین مجرا و مرجع ارسال گزارش و ارزیابی به رأس نظام سیاسی مبدل شدهاند.
مستظهر بودن گزارشهای روحانی به نتایج بررسیهای علمی و تحقیقات کارشناسان مستقل و فراجناحی ـ به تعبیر خود وی ـ اعتماد شخص اول نظام سیاسی را به این روایتها و ارزیابیها، بیشتر خواهد کرد. این امکانی است که در روزهای بحرانی امروز و فردای ایران، بیگمان میتواند به خروج کشور از مشکلات متعدد، یاری رساند؛ چرا که منابع اطلاعاتی و مراجع اتخاذ تصمیم رهبر جمهوری اسلامی، حلقههای بسته و تنگنظر و اقتدارگرا، یا باندهایی که منافع قبیلهای را بر منافع ملی ترجیح میدهند، نخواهند بود. این ادعا، به معنی نگاهی ایدهآل به روحانی و همکارانش نیست؛ بلکه تنها بهمعنای داوری در مورد وضعیتی است که بهعلل و دلایل محسوس، میتوانست بدتر ـ و چه بسا بهمراتب بدتر ـ باشد.
این نگاه همچنین مبتنی است بر تحلیل شرایط امروز و فردای ایران از منظر “دموکراتیزاسیون”، و گذار تدریجی و گام به گام به دموکراسی و وضع بهتر برای ایران؛ بهویژه در متن شرایطی که بهقدر لازم برای اکثریت ایرانیان ملموس است. شرایطی که پایی در تمامیتخواهی اقتدارگرایان و ناکارآمدی و بیکفایتی مدیران ارشد مستقر دارد، و پایی در تحریمها و تهدیدهای بینالمللی. و البته تحقق تغییرات محسوس در این دو عرصه، بس زمانبر خواهد بود و محتاج صبوری.
کیفیت تعامل روحانی با رهبر جمهوری اسلامی، و چگونگی همکاری او ـ بهمثابهی یکی از بازیگران مهم سیاسی ایران از فردای ۲۴ خرداد ـ با بازیگر اول حاکمیت سیاسی در ایران، نقشی مهم در میزان توفیق برنامههای رییس جمهور منتخب، و نیز امکان گسترش دموکراتیزاسیون در ایران خواهد داشت. به بیان دیگر، این هوشمندی و ذکاوت سیاسی و توان کنشمندی مثبت و خلاق و هنرمندانهی روحانی است که میتواند موجب حسن استفاده از امکان موجود، و به تبع آن، افزایش کامیابی هم او و دولتاش، و هم دغدغهداران دموکراسی و توسعه برای ایران شود.
اگر با این مفروض همرأی باشیم که پیروزی روحانی بدون همراهی مرکز ثقل قدرت (بهطور مشخص آیتالله خامنهای) ممکن نمیشد، در این صورت، تداوم همگامی و حفظ رابطهی توأم با اعتماد رهبر جمهوری اسلامی و رییس جدید قوه مجریه، اهمیتی معنادار مییابد. در چنین بستری، و از منظر رابطهای تعاملی میان دو بازیگر مهم سیاسی ایران امروز است که رییس جمهوری روحانی در سالهایی که آیتالله خامنهای پیرتر میشود، ارزشی قابل تأمل مییابد.