با توجه به اتفاقات اخیری که در کشور افتاده و بیانیه اخیر دادستانی تهران که گفته است: “در حال حاضر با توجه به بررسیهای انجام شده و با اطلاعات موجود، تعیین علت قطعی فوت از لحاظ پزشکی مقدور نبوده، اما نظر به اینکه در معاینهی جسد و بررسیهای تکمیلی هیچگونه دلایل و شواهدی از بیماری منجر به فوت احراز نگردیده است، محتملترین علت منجر به فوت
میتواند پدیدهی شوک باشد که در صورت احراز ایراد ضربه یا ضربات به نقاط حساس بدن یا فشارهای شدید روانی، این عوامل میتواند عامل شوک مذکور باشد”… ممکن است خیلی ها در مورد انواع مرگ دچار سوءتفاهم های اساسی بشوند و فکر کنند ستار بهشتی با “مرگ غیر طبیعی”از دنیا رفته است. به همین دلیل ما سعی می کنیم جهت تنویر افکار عمومی، با توضیح انواع مختلف مرگ، مجددا اثبات کنیم، ستار بهشتی، کاملا طبیعی فوت کرده است.
انواع مرگ و مشخصاتش:
مرگ طبیعی: یعنی مرگی که خیلی طبیعی اتفاق بیافتد یا به عبارت ساده تر اتفاق افتادنش طبیعی باشد. فعالان سیاسی، روشنفکران، نویسندگان، روزنامه نگاران واغلب کسانی که آگاهانه یا ناآگاهانه، سعی می کنند تفاوت شان را به لحاظ کارکرد مغز با گاو حفظ کنند، به این نوع مرگ علاقه زیادی دارند. برای همین هم معمولا یا نقاط حساس بدنشان را به صورت خود جوش می گیرند جلوی ضربات محکم ماموران و طبیعتا بلافاصله فوت می کنند، حتی مشاهده شده که ماموری دو خیابان آن طرف تر دارد بی هوا و بدون هیچ قصدی با لگد می زند به دیوار، بعد یکی از همین عناصر مساله دار و منتفاوت با گاو از فاصله دور خودش را می رساند به ضربه مذکور و خودش را می زند به مشت یا لگد یا باتوم یا کفش مامور و طبعا می میرد. م. زاغارتانیان پزشک قانونی سابق مسکو که فعلا مشاور دیجیتال قوه قضائیه ایران است، براساس دلایل روشن و مشخص ثابت کرده است که ز. کاظمی عکاس که نخواست نامش فاش شود چون مرده بود و نمی توانست چیزی بخواهد، از دو هفته قبل می دانست که قاضی سعید مرتضوی می خواهد به کمد اتاق بازجویی لگد بزند، به همین دلیل چون سابقه خبرنگاری داشت، همان موقع در تورنتو بلیت خرید و به ایران آمد و سعی کرد خودش را به حد فاصل پای مرتضوی و کمد مذکور رسانده و به جسم سخت، در اینجا منظور کفش مرتضوی است، اصابت کند. برخی دیگر از این افراد، چون خیلی حساس هستند، به روانشان فشار می آورند و دچار شوک می شوند و باز هم بلافاصله فوت می کنند. مثلا وقتی بازجو به او می گوید خائن کثیف، برخلاف مسوولان سیاسی کشور که شنیدن این جمله برایشان به عنوان توصیف شغلی محسوب می شود، ناراحت می شوند و حتی دیده شده که رنگ شان قرمز شده است. لذا، در واقع مرگ این افراد به صورت کاملا طبیعی اتفاق افتاده و به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند. شما که انتظار ندارید وقتی کسی نقاط حساس بدنش را می گیرد جلوی مشت و لگد و سایر ضربات محکم مفروضه، یا خودش را همین طوری دچار فشارهای روانی می کند و دچار شوک روانی می شود، بعدش بلند بشود برایتان بندری برقصد؟… آفرین، انتظار نداشته باشید. چون انتظارتان خیلی غیر طبیعی است. البته این افراد به جهت اینکه خیلی افراد نامنظم و حواس پرتی هم هستند، امکان دارد بیماری های قلبی هم داشته باشند و خودشان یادشان رفته باشد و به کسی هم نگفته باشندو در این صورت هم به صورت طبیعی باید فوت کنند. مگر اینکه به صورت غیر منطقی شما انتظار دیگری داشته باشید. بنا براین فرد ضربه می خورد یا دچار شوک روانی می شود، ولی طبیعی است. اگر در کشور ما و یا کشوری مشابه ما، یک نویسنده یا روشنفکر یا موارد مشابه که در بالا دقیقا گفته شد، به سن شصت و هفتاد سالگی برسند، اصولا غیرطبیعی است. چون حتما قبل از آن به مرگ طبیعی در اثر ضربه یا شوک مرده اند. حتی دیده شده که فلان روشنفکر وقتی به شصت سالگی می رسد و در اثر ضربه یا شوک نمی میرد به تمام شعورش شک می کند و وارد حوزه علمیه می شود و به مرجعیت می رسد و بعدا در سن ۱۰۵ سالگی در اثر شکستن لگن خاصره می میرد. ( ناصر مکارم شیرازی به عنوان نمونه قابل بررسی است. )
مرگ بهداشتی: این نوع مرگ مخصوص آدم هایی است که هم خیلی مطلع هستند و هم به جهت ارتباط با صنف قصابان خیلی به بهداشت خودشان اهمیت می دهند و معمولا در حمام و هنگام شست وشو اتفاق می افتد. در این مواقع فرد به جهت وسواسی که دارد داروی نظافت را به جای اینکه بمالد و بعد بشوید، یادش می رود، اول می خورد بعد که می خواهد بمالد می بیند چیزی نیست و فرصت شستن هم پیدا نمی کند و خیلی بهداشتی و تمیز و به صورت عمل کاملا واجبی از دنیا می رود. این نوع مرگ معمولا خیلی باعث خوشحالی دوستان متوفی و ناراحتی دشمنانش می شود. هنوز دلایل واقعی این پدیده روشن نشده است. ولی وجود سیستم دورزننده در سازمان اطلاعاتی و دیدن همزمان فیلم سینمایی در هنگام تعقیب و مراقبت اطلاعاتی و مرگ منظم تعدادی روشنفکر در اثر دور زدن تعدادی مامور خودسر در این نوع مرگ تاثیر دارد.
مرگ تدریجی: این نوع مرگ به صورت تدریجی و خیلی آرام اتفاق می افتد، یکی از روش های بسیار مناسب برای مرگ تدریجی این است که متوفی کلید خانه اش را گم کند و سعی کند به هیچ عنوان از خانه بیرون نیاید. در موارد دیگر اشخاصی که با یک حکومت مشکل دارند در اثر کشیدن انتظار زیاد برای مرگ رئیس که به جای اینکه در سن صد سالگی بمیرد بدون دلیل کیلومتر صفر می کند و مثل آیت الله جنتی به عمرش ادامه می دهد، مرگ تدریجی برایشان رخ می دهد.
مرگ خود جوش: در این نوع مرگ، متوفی به صورت خودجوش در شرایط مساعد دچار مننژیت می شود و می میرد. مننژیت آلودگی پرده مننژ است. این پرده اطراف مغز قرار دارد و وقتی فردی در هنگام انتخابات به کسی دیگر رای بدهد، خس و خاشاک وارد پرده مذکور که پشت یک پرده غیرمذکور است وارد شده و در هنگام بازجویی باعث می شود به مغز فشار بیاید و چون به مغز فشار می آید دندان های فرد با مشت خرد شده، بازوی او کبود و در بسیاری از موارد پشت کمرش به صورت راه راه زخمی می شود. هر چه مننژیت ادامه پیدا کند، سوآلات بازجو بیشتر شده و کبودی هم بیشتر می شود و در نهایت معمولا سر و دست و سایر اعضای فرد متوفی کبود می شوند که از نشانه های بیماری مننژیت است و علت دیگری ندارد. البته پیشنهاد می شود به جهت قدردانی، فرد فعال در ایجاد شرایط مناسب را به ریاست سازمان تامین اجتماعی منصوب کرد.
مرگ ملکوتی: در این نوع مرگ، که با برنامه ریزی دقیق صورت می گیرد، متوفی همراه با دوستانش به زور و با تصویب مجلس و برنامه ریزی بسیج به سفر می رود و ضمن سفر دچار عروج ملکوتی شده و بر نمی گردد. بهتر است برای اطمینان بیشتر، این سفر توسط کاروان راهیان نور برنامه ریزی شده باشد، تا خللی در عروج ملکوتی به وجود نیاید و مرگ به صورت تضمینی اتفاق بیافتد.
مرگ مشکوک: در این نوع مرگ، کافی است متوفی به خودش یا کارهایش یا گذشته اش یا هر چیزی مشکوک بشود. در این صورت خیلی زود دچار مرگ مشکوک می شود و نیازی به طی مراحل پیچیده ندارد. معمولا در این صورت متوفی را در کنار پدرش نزدیک تهران دفن می کنند و اسمش را می گذارد یادگار.
مرگ مرسوم: در این نوع مرگ طبق آداب و رسوم قدیمی متوفی را با تشریفات خاص و با استفاده از طناب به آن دنیا می فرستند و از انواع جذاب مرگ است که معمولا تماشاگران خیلی زیادی دارد. به همین دلیل معمولا در میدان های بزرگ شهر اتفاق می افتد.
مرگ غیر ممکن: در این نوع خاص، متوفی به شکل ددمشینیییانه ای با مرگ مبارزه می کند و به نظر می رسد مرگ فرد متوفی غیر ممکن است. به همین دلیل بد نیست به ریاست شورای نگهبان منصوب شود تا به صورت تمام وقت از آرمان های نظام نگهبانی کند. در این حالت فردی که دچار مرگ غیرممکن می شود، بعد از اینکه کیلومتر پر کند به جای اینکه به بهشت زهرا یا بهشت هر خانم دیگری که می شناسد برود، کیلومتر را صفر می کند و ادامه می دهد و اصلا به روی خودش هم نمی آورد.
مرگ معکوس: در این نوع مرگ، متوفی که از سال ها پیش مرگش اعلام شده، روز به روز زنده تر می شود، اما تعدادی همچنان اصرار دارند روزهای جمعه بگویند مرده است یا قرار است بمیرد و شخص متوفی هم اصرار دارد قطعنامه دانش را پاره کند.
مرگ مغزی: در این نوع مرگ، مغز متوفی فعالیت خاصی انجام نمی دهد و فقط فضای خالی درون سرش را پر می کند. در عوض دست و زبانش مدام در حال فعالیت است. معمولا این افراد علاقه زیادی به طراحی استراتژی های نا متقارن، نوشتن مقاله در روزنامه کیهان، فرماندهی سپاه و نمایندگی مجلس دارند. مرگ مغزی در این افراد زمانی اتفاق می افتد که فرد در حین سخنرانی یا پس از آن توسط هر کسی اعم از فامیل یا غیر فامیل در مورد چیزی مورد سوآل قرار بگیرد. در این حال فرد مجبور به استفاده از مغزش می شود، ولی چون چنین چیزی وجود ندارد، فرد فوت می کند. دکتر مراد ابوفاضل رئیس بخش مغز و اعصاب دانشگاه قاهره که موارد متعددی از این نوع مرگ را بررسی کرده گفته است، این نوع بیماران معمولا توانایی پیش بینی غلط، دادن دستورات بی نتیجه، گرفتن تصمیمات تاریخی را به صورت دائمی دارند، ولی توانایی حل مشکلات شخصی معمولی شان را ندارند و خیلی اوقات به همین دلیل فوت می کنند.
مرگ ناگهانی: مرگی است که به صورت ناگهانی و بدون هماهنگی قبلی اتفاق می افتد. معمولا شخص متوفی به صورت ناگهانی اعتصاب غذا می کند و بعد از هشتاد روز از دنیا می رود. در مواردی دیده شده، شخص متوفی یکی دو روز بعد، برگشته و دخترش را هم با خودش به آن دنیا برده است.
مرگ رمانتیک و عاشقانه: در این نوع مرگ، شخص متوفی در حال ایجاد یک رابطه رمانتیک و عاشقانه با زندانبان یا چند روز بعد از آن، از هیجان به وجود آمده دچار خونریزی شده و فوت می کند. در این شرایط برای دلجویی از زندانبان می توان او را به ریاست یکی از دادسراهای تهران منصوب کرد. در بسیاری موارد زندانبان نیز دچار عشق متقابل شده و برای هدیه روز عشاق برای زندانی نان سنگک و حلواارده تهیه کرده و پس از دادن هدیه به او چنان محبت می کند که بیمار پس از اعتراف به عشق و سایر خیانت ها و روابط نامشروع و غیره در همان زندان می میرد.
مرگ مصلحتی: در این نوع مرگ، مصلحت است شخص متوفی فوت کند، ولی چون خودش از ایران رفته و شاید امکانات کافی در اختیار نداشته باشد، یا اصلا نتواند درک کند که چقدر مصلحت است فوت کند، چند نفر برای کمک به خانه اش می روند و حسابی متقاعدش می کنند. در بعضی موارد دیده شده شخص متوفی صدای خوبی هم داشته است.
مرگ بی ریا: در این نوع مرگ، شخص متوفی به دلیل تواضع و فروتنی اصلا دلش نمی خواهد کسی از فوتش با خبر بشود. برای همین بی سر و صدا فوت می کند و خودش را هم در یک جای بی نام و نشان دفن می کند. در این موارد، معمولا خانواده متوفی مدت ها به دنبالش می گردند ولی پیدایش نمی کنند.
مرگ دروغی: در این نوع مرگ، متوفی بر خلاف آنچه خودش تصور می کند، اصلا نمرده و اتفاقا همین الان در کانادا دارد زندگی می کند. معمولا در این موارد شخص متوفی در همان لحظه ای که همه فکر می کنند مرده است، با مادر و خواهرش تماس می گیرد و خیلی هم تعجب می کند، ولی فوت نمی کند.
مرگ معمولی: این نوع مرگ، مخصوص اقشار مرفه جامعه است که از زندگی سیر شده اند. این افراد به هنگام شرکت در مهمانی یا پارتی، تماشای ماهواره، رانندگی در خیابان، قدم زدن با رفیقشان در پارک به شکلی کاملا معمولی می میرند. علت مرگ در این موارد، تهاجم فرهنگی غرب است و نیروهای بسیج و لباس شخصی، فقط وسیله هستند.
مرگ نوسانی: این نوع مرگ به دلیل تحریم ها و نوسانات بازار ارز روی می دهد و معمولا شخص متوفی بر اثر عدم استفاده از دارو، یا کمبود دارو، یا مصرف داروی تاریح گذشته و بی کیفیت فوت می کند. عامل این نوع مرگ و میر به هیچ عنوان ربطی به تخصیص ارز دولتی به واردات ماشین های لوکس ندارد.
مرگ فوری: این نوع مرگ با فرایند ساده ای که دارد، خیلی زود و فوری متوفی را به نتیجه می رساند. کافی است یک لیوان مشروب بخورد و بیست قدم بردارد. حتما کسی پیدا می شود و از فاصله بیست سانتیمتری به صورتش شلیک می کند. توصیه می شود افراد زیر هجده سال از این شیوه استفاده کنند و با توجه به تناسب تعداد قدم ها و فاصله نشانه گیری، بیشتر از بیست قدم راه نروند، چون نشانه گیری از فاصله دور تر از بیست سانتیمتری برای ماموران زحمتکش نیروی انتظامی دشوار می شود و ممکن است دچار مرگ فوری نشوند.
مرگ غیر طبیعی: این نوع مرگ شامل افرادی می شود که توانایی مردن به هیچ شکل دیگری را ندارند و به دلایل کاملا غیر طبیعی مانند بیماری، کهولت، رسیدن اجل و… رخ می دهد. در این موارد فرد متوفی در خانه یا بیمارستان یا محل کار از این دنیا می رود.