دوستی با تهران دشمنی با ریاض

گاردین
گاردین

» تحلیل گاردین از سیاست غرب در منطقه

سال ها پیش یکی از پیشکسوتان وزارت خارجه بریتانیا، سرجولین بولارد، به دیپلمات های تازه کار می گفت بهترین دلیل برای آموختن زبان آلمانی، خواندن کارهای نیچه است. مطمئن نیستم که آن دیپلمات ها این نصحیت را گوش کردند یا نه، ولی من تا حدی به آن عمل کردم و جمله ای را از نیچه آموختم که معنی آن این است: اگر به اندازه کافی به خلیج نگاه کنی، خلیج هم به تو نگاه خواهد کرد.

وضعیت در منطقه خلیج فارس در حال تغییر است. پادشاه مسن و بیمار عربستان سعودی فوت کرد و پسر ارشد و بیمار او به جای او بر تخت نشست. درهمین حال حوثی ها به پیروزی مهمی در یمن دست یافتند. اکنون نمایندگان بیش از ۲۰ کشور - شامل بریتانیا، آمریکا و عراق - با تلاش فراوان در حال نبرد با داعش هستند و بغداد نیز خواستار کمک‌های بیشتر از کشورهای غربی است تا در این نبرد به آن کمک کنند.

دولت‌های کشورهای غربی در مقابل این همه تغییر در خاورمیانه بر سر دوراهی قرار گرفته‌اند. تا چند وقت پیش مصمم بودیم تا با بمباران هوایی، رژیم اسد در سوریه را سرنگون کنیم. اکنون، پس از ۱۸ ماه، به نظر می رسد که تداوم حیات این رژیم، برای سیاست غرب در منطقه و مقابله با تهدید داعش ضروری باشد.

در همین حال با پیشرفت نسبی مذاکرات هسته ای، برخورد ما با ایران هم تغییر کرده است. هفته پیش از اینکه یکی از همکارانم می گفت ایران اکنون عامل ثبات خلیج فارس محسوب می شود تعجب زده شدم. البته هنوز دیدگاه ما نسبت به منطقه آنقدر تغییر نکرده است که ایرانی ها را در عراق و سوریه متحد خود بدانیم. چنین دیدگاهی شاید گمراه کننده باشد. هنوز در آمریکا، درست مانند عربستان سعودی، صداهایی شنیده می شود که نسبت به اعتماد به ایران ابراز تردید می کنند و نسبت به توسعه طلبی این کشور هشدار می دهند.

همین صداها از سوی دیگر از شوق ملک عبدالله و شاید هم جانشین وی به انجام اصلاحات سخن می گویند و این نکته را فراموش می کنند که در دو دهه اخیر سرنخ کلیه افراط گرایان تروریست و اسلام گرا، چه از نظر فکری و یا از حیث مالی، به عربستان سعودی ختم شده است. ولی ظاهرا دولتی که عادت کرده بودیم به عنوان دشمن ببینیم (ایران) کم کم به دوست بالقوه ما تبدیل می شود و دولتی که متحد خود می انگاشتیم کم کم، اگر نه به دشمن، لااقل به دوستی تبدیل می شود که با وجود آن دیگری نیازی به دشمن نخواهیم داشت.

مسلما عاقلانه نیست که از متحد بالقوه خود، یعنی ایرانی ها، انتظار زیادی در مبارزه با داعش داشته باشیم. باید کاملا هوشیار باشیم و کلیه فرصت های گشایش روابط حسنه با ایران را در جلوی خود داشته باشیم. با این وجود نیروی نظامی ایران چندان قدرتمند نیست و به پای سایر نیروهای مسلح منطقه نمی رسد؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم، که نیرویی متمرکز و با مهارت است، بیش از آنچه اکنون در عراق و سوریه انجام می دهد، نمی تواند انجام دهد.

حتی اگر ایران امکان عملیات بیشتری هم می داشت، بازهم از دیدگاه ثبات دراز مدت منطقه، حضور ایران شیعه در عراق و سوریه باعث تداوم واکنش های بیشتر از سوی گروه های عرب سنی خواهد شد. کلید موفقیت در مبارزه با داعش تشویق مسلمانان سنی به طرد داعش است، همانگونه که در مورد القاعده درعراق اتفاق افتاد. متاسفانه ارتباط و حمایت غرب از عرب های سنی رفته رفته کاهش پیدا کرد و شاید پیدایش داعش هم نتیجه همین امر بوده است. بازسازی آن روابط امروزه دشوار به نظر می رسد زیرا سنی ها احساس می کنند که به آن ها خیانت شده است.

سیاست ما در منطقه امروزه باید نشان دهنده تعهد مطلق ما به ثبات و صلح در منطقه باشد. اینجا به مثال بولارد در مورد نیچه بر می گردم: خلیج فارس هم امروز به شما نگاه می کند؛ به عبارت دیگر تنش های موجود در منطقه می طلبد که ما هم سیاست خود را در منطقه مجددا تعریف کنیم.

ثبات خلیج فارس چیزی است که ما می خواهیم. ولی آیا واقعا چنین است؟ چقدر آن را می خواهیم؟ آیا آنقدر خواهان آن هستیم که از سودهای کلان فروش اسلحه به متحدین خود در جنوب خلیج فارس چشم پوشی کنیم؟ چرا که اگر بخواهیم نقش برخی از این کشورها را در تامین مالی گروه هایی نظیر داعش و القاعده زیر سئوال ببریم، باید منتظر چنین نتیجه ای باشیم.

بسیاری می گویند ایدئولوژی سنی داعش همان کاربرد اسلام وهابی است که بنیان عربستان سعودی را تشکیل می دهد. همین افراط گرایی است که به فرقه گرایی میان سنی و شیعه دامن می زند و آن را در مقیاسی غیر قابل انتظار گسترش داده است.

یا واقعا فکر می کنیم منافع ملی ما، در شکل کاملا محدود آن، وابسته به فروش سلاح به عربستان سعودی و سایر کشورهای خلیج فارس است؟ آیا چشم های خود را بر روی حمایت این کشورها از افراط گرایی و تامین مالی گروه های افراطی می بندیم و به آن ها اجازه می دهیم سیاست خارجی ما را همراه با سلاح های ما بخرند؟

مسلما جولین بولارد کسی نبود که این راه حل دوم را تائید کند. کاملا واضح است که حمایت ما از یکی از طرفین افراط گرا در منطقه نتایج فاجعه باری به دنبال خواهد داشت. ولی به نظر می آید که در حال حاضر، حداقل برخی از عناصر دولت فعلی، در چنین جهتی قرار دارند. اگر قرار باشد که بریتانیا در آینده منطقه نقشی ایفا کند، چنین سیاستی باید تغییر کنند.

منبع: گاردین - 30 ژانویه 2015