آقایان شرم بر شما!

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

عنوان مطلب از فرزند نظریه پرداز انقلاب اسلامی است. احسان شریعتی به چشم دیده “سربازان فرهنگی” درام القرای اسلام بر دخترک پانزده ساله ای چه ستم رواداشته اندوبه خشم آمده است.

محمدمطهری، فرزند تئوریسین جمهوری اسلامی، حاصل عمر “امام خمینی”، رئیس شورای انقلاب، یعنی همان “شهید مرتضی مطهری” هم می نویسد: “کیهان تا کسانی را جاسوس وهمجنس‌باز ومزدور و ساده‌لوح و… ننامد روزش شب نمی‌شود”.

 او که از فیلسوف آمریکایی جیمز کلارک دعوت کرده است تا دربنیادمطهری مشهد، سخنرانی کند، مجبور به لغو جلسه می شود. کیست نداند که “برادرحسین بازجو” نور چشم “مقام معظم رهبر”یست، ته استکان چایی ایشان می نوشدو لب بی اشارت “حضرت آقا” باز نمی کند.

غروب چهارشنبه نیروهای داعش به بزرگ ‌ترین پالایشگاه عراق حمله می کنند. بعداز شل کن سفت کن های اولیه، خبر ساندی تایمزتائید شده است: “قاسم سلیمانی فرماندهی دفاع از بغداد را برعهده گرفته است”. دفاع از پایتخت یک کشور همسایه چه ربطی به ایران و چه سودی برای منافع ملی دارد؟ حسن روحانی، نشانی درست تری می دهد: “ایران برای حراست از عظمت عتبات مقدسه از هیچ کوششی دریغ نخواهد کرد. مردم ایران اعلام آمادگی کرده که از حرم ائمه اطهار در عراق دفاع می‌کنند و تروریست‌ها را سر جای خود می‌نشانند”.

مردم ایران، یعنی ۷۷ میلیون نفر، - چگونه وکی اعلام آمادگی کرده اند؟ رئیس دولت “دولت تدبیر” جوابش را می دهد:“در طومارهای فراوان مردم برای دفاع از حرم مطهر ائمه اطهار اعلام آمادگی کرده‌اند.”

جواب دقیق را مصباح یزدی می دهد: “انقلاب ایران «ماهیتی فرهنگی» داشت. اگر قرار بود مشکل اصلی ما، اقتصاد و مادیات باشد، انقلاب نمی‌کردیم، بهتر بود؛ چرا که در آن زمان نه تحریمی دامن‌گیر ملت ایران بود و نه مشکل انرژی هسته‌ای داشتیم و الان در وضعیت پیشرفته‌تری بودیم، زیرا از همان زمان قراردادهایی برای صنعت هسته‌ای منعقد شده و در حال اجرا بود”.

پدر معنوی طالبان شیعه، به صراحت تمام اعتراف می کند که تحریم و عدم پیشرفت را “انقلاب اسلامی دامنگیر ملت ایران” کرده است. بی دلیل نیست که دریاچه های ایران می خشکند، و رئیس جمهوری که “حقوقدان است و نه سرهنگ” برای دفاع از “اماکن مقدس شیعیان”، که هیچکدام در خاک ایران قرار ندارند، سخنی می گوید که رسما بوی جنگ می دهد. روحانی به “ابرقدرت‌ها، مزدوران، آدم‌کشان و تروریست‌ها” در مورد امنیت آرامگاه‌های امامان شیعه در کربلا، نجف، کاظمین و سامرا هشدار می دهد و تاکید مکرر می کند که “ایران برای حفاظت از اماکن مقدس شیعیان درعراق «ازهیچ کوششی» دریغ نخواهد کرد.”

در برابراین اقدام “شیعه”، عربستان سعودی و قطر، نخست وزیرعراق رادر به وجود آمدن بحران کنونی عراق مقصر می دانند وروی “فرقه‌گرایی شیعی و تنگ‌نظرانه” نوری الملکی که روابط تنگاتنگ باجمهوری اسلامی دارد، دست می گذارند.

خالد العطیه وزیر خارجه قطر، می گوید: “بغداد با پیگیری سیاست‌های فرقه‌ای خود «سنی‌ مذهبان عراق را به حاشیه رانده و طرد کرده تحصن‌های صلح‌آمیز آن‌ها را بر هم زده» علیه آن‌ها اعمال خشونت کرده و مخالفان سنی را تروریست خوانده است.”

وال استریت ژورنال، توضیحات روشنی می دهد: “بایدبه مسائل بنیادی که به قیام سنی ها و سقوط قوای ارتشی منجر شد، به مشکل چند دستگی سیاسی، پرداخته شود. نوری المالکی به خاطر افزایش اختلافات فرقه ای در دولت عراق که برای شورشیان، زمینه را فراهم کرده است، قابل سرزنش است”.

مصطفی تاج زاده، در زمستان ۹۱ از گوشه سلول انفرادی، تابستان ۹۳ را دیده ودر نامه ای تحت عنوان امروز ایران الگوی دیکتاتوری منطقه شده به رهبری هشدار داده بود: “نمی دانم که آیا ایران اسد را به سرکوب خشونت بار اجتماعات مسالمت آمیز سوریان، به بهانه مقابله با انقلاب مخملی و یا دفاع از مقاومت، تشویق کرد یا خیر؟ ولی یقین دارم که پشتیبانی کامل و مستمر از رژیم دمشق، نقش مهمی در گسترش تخاصم شوم شیعی-سنی در آن سرزمین ایفا می کند… جنابعالی با دفاع از شعار تشکیل حکومت اسلامی و اجرای اجباری احکام شرعی (احکام متعارف فقهی) هم زمان هم مسلمانان دموکرات را در این جوامع از هم دردی اسلامی دور کردید و هم به تقویت جریان سلفی – تکفیری در میان اهل سنت پرداختید که در حال حاضر پرچم دار این شعار هستند و در صددند تا به هر قیمت که شده خلافت و امارت اسلامی را احیا کنند. باید مطلع باشید که این جریان ستیزه جو و خشونت طلب، در هر دو شکل وهابی و طالبانی خود، شدیداً ضد شیعه است و با ایران خصومتی تاریخی دارد و آن را بزرگترین پایگاه فرقه ای می داند که از صفویه تاکنون، هم چون خنجری از پشت و پهلو بر پیکر جهان اسلام (یعنی اکثریت اهل سنت) فرود آمده است.”

گوش ها بر فریاد هشیارانه زندانی سیاسی بسته ماند و امروز خنجر آماده فرود بر پشت و پهلوی ایران است.

تلویزیون العربیه به نقل از هوشیار زیباری، وزیر خارجه عراق گزارش می دهد: “دولت عراق رسما مطابق توافق نامه امنیتی میان دو کشور، از آمریکا درخواست انجام حملات هوایی علیه شورشیان را کرده است.”

اوباما، بلافاصله با درخواست حمله فوری مخالفت می کند: “در عوض تصمیم گرفته شد که استراتژی‌ ما کمک اطلاعاتی به ارتش عراق، پرداختن به مشکل چند دستگی سیاسی در عراق و جلب حمایت متحدان آمریکا در منطقه باشد”.

بهترین زمینه برای عربستان و امارات فراهم است. عربستان سعودی و امارات متحده عربی مخالفت خود را با مداخله “خارجی” در عراق اعلام می کنند.

سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان در حضور شماری از رهبران کشورهای اسلامی در جده درمورد بروز جنگ داخلی در عراق و پیامدهای آن برای منطقه هشدار می دهد: “دولت عراق باید با پاسخ به خواست های مشروع مردمش بدون مداخله خارجی به آشتی ملی در این کشور برسد”.

امارات متحده عربی، سفیر خود را از بغداد برای مشورت فرامی خواند و با ابراز مخالفت با مداخله خارجی در عراق و محکوم کردن “تروریسم ” می گوید:” راه حل بحران عراق، تشکیل دولت وحدت ملی و پایان دادن به فرقه گرایی است”.

تنها کشور “ خارجی” در عراق جمهوری اسلامی است. روزهائیست که مذاکره دو جانبه با آمریکادرژنو جریان دارد، وبعد ازیورش وحشیانه آدمکشانی که حاصل تخم پاشی “نظام مقدس” هستند، به عراق رسما اعلام شده است: “همکاری آمریکابا ایران علیه داعش امکان‌پذیر است”.

همه راهها از ژنوو بغداد به کاخ سفید، مقر “شیطان بزرگ” می رسد. سیاست دو گانه آیت اله خامنه ای را می توان رد گیری کردو در شرایط کنونی معنای ولایتی رفت، جلیلی آمد، حملات کیهان به پروفسور آمریکایی و دلایل لغو کنسرت پیانیست مشهور در تهران را بیشتردریافت: گم کردن واقعیت پشت توفان جنجال.

خرداد رو به پایان است. فضای عمومی ایران تحت سلطه طالبان شیعی ـ مشت نمونه خروار-ـ چنین است:

مصباح یزدی می‌گوید: “دولتمردان فعلی سخنان اصلاح طلبان را نشخوار می‌کنند. مهم‌ترین معضل کشور «اقتصاد و مادیات نیست»، بلکه انقلاب ایران «ماهیتی فرهنگی» داشت.”

همان سخن معروف امام راحل” را تکرار می کند: “اقتصاد مال خر است”. آخرین آمار، بر نتایج این بینش روشنی می افکنند. حسین دهدشتی، عضو کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی، می گوید: “بابک زنجانی سرمایه دار زندانی ایرانی بیش از ۸۰۰ میلیون دلار به وزارت نفت ایران، ضرر زده است. اوزمانی که زمینه فروش یک محموله میعانات نفتی فراهم نبوده، این محموله را در کشور چین ذخیره کرده بوده و بابت نگهداری محموله هم هزینه می کرده، اما کیفیت نگهداری محموله در مخازن چینی خوب نبود”.

غلامعلی جعفرزاده رئیس کمیته تحقیق و تفحص مجلس نهم از بنیاد شهید، به مورد دیگری می پردازد: “‌‌‌رقم اختلاس و فساد‌‌‌ مالی در بنیاد شهید به حد‌‌‌ی است که می‌ترسیم افشا کنیم. طبق آخرین اخبار بیش از هزار میلیارد‌‌‌ تومان تخلف مالی د‌‌‌ر این بنیاد‌‌‌ تایید‌‌‌ شد‌‌‌ه است، ولی بررسی‌ها مبلغ اختلاس راچند‌‌‌ین برابرنشان می‌د‌‌‌هد‌‌‌”.

محمود شکری، رئیس کمیته تحقیق و تفحص مجلس در امور مربوط به “سازمان جنگل‌ها و مراتع” خبرداغی در باره رانت‌خواری و تصرف غیرقانونی منابع ملی کشور دارد:” دست‌کم «یک میلیون هکتار» از زمین‌های ملی به صورت غیرقانونی تصرف و بدون حساب و کتاب و به صورت رانت به افراد «خاص» واگذار شده است”.

۵۰ خبرنگار و عکاس ایرانی که همراه تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای جمهوری اسلامی به وین اعزام شده‌اند، خبر داغشان این است: “روز بی‌خبری خبرنگاران در محل مذاکرات هسته‌ای”.

در مذاکراتی که همه چیز برای” دشمن” روی میز است، هیچ چیز برای ملت ایران آشکار نیست.تنها خبر همان است که جمال سرگئی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه هم می گوید: “نگارش متن پیش‌نویس توافقنامه تقریبا شروع شده است”.

 

خانم ها! آقایان!

خرداد دیگر تمام شده است. اردشیر امیر ارجمند، در پنجمین سالگرد جنبش سبز، تصویری عمومی و خلاصه از جمهوری اسلامی بدست می دهد: “حکومت استبدادی سلطنتی دینی”. روزهای جان باختن ندا در برابر دوربین هاست. مادرش فریاد می کشد: “او را فراموش نکنید…” و ما درکار برکشیدن قهرمانان دیگریم: قاسم سلیمانی که راه بر مهلکه دیگری در بغداد می کشدوعلیرضا حقیقی دروازه بان تیم ملی که در برزیل دروازه ایران بسته نگه می دارد.و بازی مساوی را جشن می گیریم وحتی در شهرهای جهان به خیابان می ریزیم….

با یاد چشمان ندا که راه شادیهای بی بها را بر ما بندد، همه را به خواندن ویژه نامه ندادر بخش “هنر روز” دعوت می کنم و بجای شعرهمیشه پایانی، نوشته احسان شریعتی را می گذارم:

 

آقایان شرم بر شما!

امروز دختربچهٔ دانش‌آموز پانزده ساله‌ای -شاگرد اول مدرسه از خانواده‌ای متدین و ملی- که هم‌کلاس و میهمان دختر ما بود- و با هم برای خرید از خانه به سر کوچه رفته بودند- را گشت موسوم به “ارشاد”، به بهانه “بدحجابی” (به اندازه کافی؟ بلند نبودن روپوش!) گرفته و برده بود به خیابان “وزرا”؛ و اینجانب نصف روز وقت گذاشتم که میهمان را آزاد کنم!

دخترک گریان تعریف می‌کرد که مرد مأموری در “وان” نوامیس مردم را زیر نظر داشته و به خواهران مأمورش دستور می‌داده که متخطیان را بگیرند.

“صبح‌ها آدم حسابی‌ها مثل شما را می‌گیریم، عصرها دخترهای خراب را!”…بعد هم فرم پُر کردن، و عکس‌برداری، و سوءسابقه قضایی و… شوک روانی به یک کودک و یک خانواده و…خاطره‌ای شوم که عمری برایش می‌ماند..

دیگر جوش آوردم و به مأموران -مذکر-و-مؤنث- قول یک افشاگری مطبوعاتی مبسوط را دادم (که فعلا به همین یادداشت بسنده می‌کنم تا در فرصتی مناسب جزئیات بیشتر این زشتکاری‌ها را توصیف کنم).

خانمی “بدحجاب” که به دنبال خرید یا قرض کردن یک شلوار “شرعی” می‌گشت -این کلانتری کل که در عین‌حال مرکز رسیدگی به تخلفات ترافیکی هم بود، تبدیل به سالن پروو و رد-و-بدل لباس زنانه شده بود- نزدیک آمد و نصیحت می‌کرد که: “آقا، با اینها کل‌کل نکنید، بدتر می‌کنند، خواهش و التماس کنید! مگر نمی‌دانید اینها چه جانورانی هستند؟” پاسخ دادم: “خانم جان، هنوز نفهمیده‌اید که همین رفتار شما این بلا را سر این‌ها آورده؟”

این حادثه کوچک موجب نوعی احساس شرمندگی ملی-و-مذهبی برای همه ما - به ویژه آقایان- است و “خوش رقصی” برخی از مأموران یادآور این آموزه سارترکه “سوءنیت”، توجیه “مأمورم و معذور!“، نوعی خودفریبی برای گریز از آزادی و شرمساری ناشی از آن است…