پایگاه اینترنتی خنده حلال

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

ما که نفهمیدیم خنده حرام یعنی چی که آقای قرائتی می خواهد سایت خنده حلال راه بیاندازد، البته یک خنده هایی است که به نظر می رسد خنده حرام باشد، من هم قبول دارم، مثلا وقتی می گویند “به فلانجای مادرت خندیدی” اعم از اینکه محل مادر مذکور کجا باشد، در هر حال خندیدن حرام است، یا وقتی می گویند “به قبر بابات خندیدی” حالا ممکن است حرام نباشد، ولی به نظرم مکروه است. یا وقتی می گویند “رو آب بخندی” قطعا خنده حرام است، چون آدم روی آب نمی خندد، چون معمولا دهانش باز می شود و آب می رود توی دهانش و خفه می شود و می میرد. و چون خودکشی محسوب می شود، حرام است. یا مثلا صد جور خنده دیگر که لازم نیست آدم درباره اش حرف بزند. اما ظاهرا منظور از خنده حرام، خندیدن به جوک های مربوط به “مردم اقوام و مناطق” است که آن هم راه دارد. همین که نگوئیم یه ترکه یا یه لره یا یه رشتی و به جایش بگوئیم یه بسیجی هم جوک معنی دارتر می شود و هم خنده اش حلال می شود. البته یک خنده حلال دیگر هم داریم، همین نظرات مسوولان کشور را بدون ویرایش اگر منتشر کنیم، یا عکس اعضای کابینه را بگذاریم و زیرش بنویسیم اینها وزیر هستند، کلی ملت می خندند و حلال حلال است.

 

کلاغها هم آدم هستند

نمی خواهم بگویم احمدی نژاد آدم هست یا نیست، اصلا درست نیست که به کسی که انسان است بگوئیم آدم نیست. ممکن است بگوئید احمدی نژاد اصلا انسان نیست، من قبول ندارم. کسی که دوتا دست و دو تا پا و دماغ و دهن و دوابرو دارد و از میمونها تکامل پیدا کرده و روی پاهایش راه می رود، حتی اگر انسان بدی هم باشد، باید بگوئیم انسان بدی است، نه اینکه اصلا آدم نیست. پیام خان که کارشناس انسان شناسی است می گوید که این طرف هنوز تکامل پیدا نکرده، ولی من مخالفم، ممکن است ظاهرا تکامل پیدا نکرده باشد، ولی ظاهر که ملاک نیست، باطن آدم مهم است. آقای شریف عصبانی می شود و می گوید اگر باطن ملاک باشد که اصلا آدم نیست. بابا جان! چشم، من دیگر دخالت نمی کنم. منظورم اصلا این چیزها نبود، منظورم این بود که مشاور احمدی نژاد که معلوم نیست اگر مشاور بوده، پس چرا هنوز برکنار نشده، گفته است که “صبر ایشان حدی دارد.” می خواستم بگویم آخر این آدم اصلا داخل آدم است که صبر داشته باشد و صبرش هم حدی داشته باشد؟ از بس حرف می زنید نمی گذارید آدم حرفش را بزند، آخرش هم همان شد که نمی خواستم بگویم. حالا اینکه کسی که صبرش تمام شده است باید آدم باشد و هر کلاغ ورپریده ای( ربطی به فاطی رجبی ندارد) نمی تواند الکی بگوید صبرش تمام شده، این مساله ای دیگر است.

 

بخش خصوصی و دولت

البته ما هنوز نمی توانیم بفهمیم منظور آقای نهاوندیان چیست. ولی محرم و نامحرم یک تعریفی دارد، اینکه آقای نهاوندیان گفته است: “بخش خصوصی نامحرم نظام نیست.” منظورش بخش خصوصی چه کسی است؟ مثلا در کهریزک نظام نشان داد که محرم بخش خصوصی زندانیهاست. حالا به زور محرم شده یا نه، این را باید دادگاه تشخیص بدهد. نظام هم که قبلا معلوم شد که منظور از آن رهبری است. حالا این که رهبری محرم بخش خصوصی همه مردم است، این دیگر می شود مثل داستان مسعود رجوی که چون رهبر سازمان مجاهدین شده بود، خودش را محرم بخش خصوصی همه می دانست. حالا فرضا قبول کنیم که نظام، یا آقا، یا نماینده آقا، محرم بخش خصوصی بشود، می خواهد با آن چکار کند؟ آیا می خواهد بخش خصوصی را در تنگنا بگذارد، می خواهد فضای نظام را برای بخش خصوصی باز کند، می خواهد با بخش خصوصی اینقدر بازی کند که به اندازه بخش دولتی بشود، می خواهد جریان بخش خصوصی را به سوی راستگرایی بکشاند، می خواهد بخش خصوصی را تقویت کند. یک دفعه دیدی مثل دادستان سابق که بخش خصوصی عیسی سحرخیز را گاز گرفت، وسط کار جرزنی کند و به بهانه اینکه محرم است، یک کارهایی بکند که آدم خوشش نیاید. به هر حال مواظب باشید اگر قرار است نظام بخش خصوصی همه را محرم بداند، قبلش یک توافقی، چیزی صورت بگیرد که محرمیت با بطری یا باتوم و این چیزها صورت نگیرد.

 

لطفا بس است

من فکر کنم این هوگو چاوز مدتی به ایران نیامده دارد حالش کم کم خوب می شود. شاید هم خبرهای تونس را نگاه کرده و نگران شده. به نظرم یک مدت به ایران سفر نکند و به جای دعوت از احمدی نژاد به فکر برگزاری کنسرت شاکیرا در کاراکاس باشد، شاید حالش خیلی خوب بشود. به هر حال در خبرها آمد که “چاوز خواستار کاهش اختیارات خود شد.” آگاهان گزارش دادند که پس از این اقدام احمدی نژاد به او تلفن زده و گفته “هوگو، اشتباه گفتی، کاهش نه، افزایش.”

 

مهاجرت مغزها و تنگی فضا

باز هم خدا خیرش بدهد این آقای دعایی را که توی این فضای بسته و خفه، هنوز چهار کلمه حرف می زند. دعایی گفت “مهاجرت مغزها به دلیل تنگی فضای فکر و اندیشه است.” البته این حرف درستی است، یک مقدار زیادی از مهاجرت مغزها بخاطر تنگی فضای فکر است، یک مقداری هم بخاطر کوچک بودن سلول های زندان است، یک مقداری بخاطر گشادی آستین مغزهایی است که وقتی با مشکل تنگنای فکری مواجه می شوند، زرتی از کشور بیرون می روند. اگر بنا باشد در همه دنیایی که در آن حکومت ها به مغزها فشار می آورند، همه از کشور بیرون بروند، هیچ وقت هیچ کشوری اصلاح نمی شود. لابد می خواهید بگوئید که دقیقا همین طور است و اصولا به همین خاطر است که از همه کشورهای دنیا مهاجرت می کنند. فکر کنم حق با شما باشد. شاید من مدتی است تحت فشار نبودم یادم رفته.  

 

تونس، چی رو تونس؟

به نظرم سر گنده هنوز زیر لحاف است. من که از اینکه دولت دیکتاتور از تونس رفته خوشحالم، ولی فرض کنید که تونس بشود یک الگو برای کشورهای عربی که اکثرا استبدادی هستند و خیلی از آنها ممکن است آزادی سیاسی نداشته باشند، ولی آزادی اجتماعی یا کارآمدی دارند و فرض کنید که مثلا آزادی سیاسی هم داشته باشند و انتخابات برگزار کنند و رهبران غربی را بردارند و مثلا در مصر یا الجزایر یا خیلی کشورهای دیگر، امت حزب الله قدرت را در دست بگیرند و بعد از چند ماه نه تنها آزادی سیاسی که قبلا نداشتند، باز هم نداشته باشند، بلکه آزادی اجتماعی هم نداشته باشند، بعد یواش یواش حجاب اجباری شود، یواش یواش قوانین اسلامی رایج شود، بعد، هم تو سرشان می خورد، هم فقیر تر می شوند، هم دیگر جرات اعتراض کردن هم نخواهند داشت. فعلا که نشستیم توی خانه همه اش دعا می کنیم توی تونس یک حکومت معقول لائیک بیاید سرکار. لابد می گوئید اگر مردمش دوست داشتند حکومت دینی داشته باشند به من چه ربطی دارد؟ ولی ربط دارد. همینجوری الکی که نمی شود.

 

خانه خاله کدوم وره؟

یک جوری حرف می زنند که انگار مجلس خانه خاله است نه خانه ملت. البته ملت که چه عرض کنم، ملت که سالهاست خبر ندارد توی خانه اش چه می گذرد. آن وقت خانم لاله افتخاری ملکه زیبایی مجلس هشتم بود، نهم بود، دهم بود، چندم بود؟  گفته است: “ لازم نیست زنان برای اجتماعی شدن از خانه بیرون بیایند.” حالا لاله خانم خودش کجاست؟ وسط خانه ملت. خانه ملت هم که خانه خاله است. نشسته کیلو کیلو رطب می خورد و رطب و یابس به هم می بافد و تا خانمی بخواهد دست بزند با چایی اش یک دانه خرما بخورد، می گوید تو از خانه درنیا که من درآمدم. راستش را بخواهید ما که سالهاست خبر نداریم که این خانه ملت که ظاهرا ما هم جزو ملت هستیم، فعلا مجلس چندم است، قبلا در راس امور بود، به چشم می آمد، از وقتی رئیس جمهور مجلس را کرد ذیل خودش و فعلا مافوق رئیس جمهور رهبر است و آنطرفش( منظورم متضاد مافوق بود، من هم خارجی شدم لغات فارسی یادم رفته) مجلس است، نمی توانیم تشخیص بدهیم که این خانه ملت هم جزو همانجاهایی است که خانمها برای اینکه اجتماعی بشوند، نباید از آن بیرون بروند یا می توانند حداقل تا سرکوچه بروند؟ آیا برای اجتماعی شدن می شود سر پشت بام رفت؟ یا آنجا هم لازم نیست؟ آیا خانمها برای اجتماعی شدن، یا حتی برای همراهی با ریاست جمهور دستشویی می توانند بروند، یا آنجا هم لازم نیست. ظاهرا یک شب یک بسیجی که تازه ازدواج کرده بود و می خواست زنش خوب اجتماعی بشود، بعد از اینکه در بخش خصوصی فعالیت کرد خوابید. نصف شب زنش که مورد الهام قرار گرفته بود و از خواب بلند شده بود و احساس می کرد باید با دولت در انجام وظایف دولتی همکاری کند، از رختخواب رفت بیرون. بسیجی بسرعت و با وحشت بلند شد و به زنش گفت “کجا؟” زن مظلوم گفت “دارم می رم دستشویی” برادر بسیجی گفت: “لازم نکرده، خودم می رم.” حالا واقعا آدم متوجه نمی شود، بالاخره خانمها باید کجا اجتماعی بشوند؟ چطور می توانند همان کارهایی که آقای رئیس جمهور یا خانم الهام هر روز و هر شب می کند انجام بدهند، یعنی باید چکار کرد؟