کاسه چه کنم

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

درتهران- مقر “نظام” - براستی سنگ روی سنگ بندنمی شود.تعبیرهفته پیش مفسر فرانسوی رامی توان درهمه رویدادهای این هفته نشانه رفت ونشان داد.تحریم بی ارزش و بی اثردرنظررهبر، حالا “وحشیانه” می نماید. شکاف درمیان نیروهای مسلح، عمقی بفاصله جنگ وصلح می گیرد.فرمانده کل سپاه و سردارانش از “قطعی بودن جنگ” تا حد جنگ سوم، وبه تکرارحرف صدام حسین، آماده بودن هزاران تابوت برای سربازان آمریکائی می گفتند، رییس ستاد کل نیروهای مسلح آنها را سرزنش می کند که “این نوع حرف زدن اشتباه است.”

با”آل سعود” که همان سالهای اول انقلاب قرار بود سرنگون شوند، برای لغو مراسم “برائت ازمشرکین” درحج به توافق می رسندوبعد ناچار به تکذیب می شوند. احتمال جنگ ترکیه باسوریه افزایش می یابد، پیمان ناتوهم رسما اعلام می کند که ازترکیه دفاع خواهد کرد. چنین است واکنش تهران: خط مقاومت در خطر؛ سرداران ساکت. پیشترالبته ازمقابله با حمله به سوریه خبر می دادند.

برای نجات “زائران” دستگیرشده در سوریه خط و نشان می کشیدند، و وقتی که دارند آنها رازیر تیغ می برند، دست بدامان زمین و زمان می شوند وآخرسرهم قطر بدادشان می رسد والبته فعلا.

 خطبه خوانان جمعه هم حرف احمد خاتمی، را می زدند: “بحمدالله درکشوروضع عادی است و بحرانی نیست.” این هفته یکصدا دستور جدید را می خوانند ومشکلات اقتصادی- نام مستعار بحران- از “بی‌تدبیری دولت” می دانند؛ دولتی که رئیسش درراه مجلسی است که این بارمی خواهد با لحن خودش با او حرف بزند وحساب پس بگیردکه چرا ازمذاکره آمریکا گفته؛ و “فتنه ارزی” ازکجا آب می خورد. سعیدجلیلی ـ به نوشته محمدنوری زاد- درمذاکرات استانبول شانزده بارخواستاربی قیدوشرط برچیده شدن تحریم هاشده بود؛ وحالامخفیانه برای آمریکا طرح ۹ماده ای “عقب نشینی” می فرستند و بعد ازردشدن طرح از جانب “شیطان بزرگ”، تازه وزیرخارجه آشکاراحرف از “معامله” می زند. رهبربه درجه خدائی رسیده بودواین هفته داد حاج ارضی مداح محبوب رهبردرمی آید که “همه به رهبر پشت کرده اند…”

و ازپس همه این حرف های ضدونقیص، تب وتاب ها، پاس دادن مسئولیت ها ودست پا زدن ها، سیمای واقعی “نظام” که دیگر نمی توان پنهانش کرد، ازسخنان این و آن سرمی کشد.

محموداحمدی‌نژاد، حرف بی سابقه ای می زند: “دولت به لحاظ بودجه تحت فشار است.”

محمد نبی حبیبی، دبیرکل حزب سراسری تجارموسوم به موتلفه، که تصمیم به رویاروئی بارئیس جمهورسابقا امام زمانی، گرفته است، رویخطر “تهدیدات نظامی وتحریم های اقتصادی” دست می گذارد. حبیب الله عسگراولادی–پدرخوانده حزب مربوطه-که خانواده اش انحصار تجارت یک میلیارددلاری پسته را دراختیاردارند، اعتراف می کند: “مردم «کاسه چه کنم» دست گرفته اند.”

مجلس که ظاهرا دستور گرفته چه باید بکند، اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه ها را متوقف می کند. رییس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس می گوید: “ناگزیریم سوگ‌مندانه و با تلخی تمام اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها را متوقف کنیم.”

بدستورمقامات امنیتی، چند برابرکسانی را که “سونامی دلار” را گردن آنهاانداخته بودند، دستگیر می کنند. علی یونسی وزیراطلاعات دولت محمد خاتمی می گوید: “مشکل ارز و سقوط ارزش پول ملی را با بگیر و ببند نمی توان حل کرد.”

مطبوعات جهان که دربند چشم و ابروی “نظام” وگرفتارسانسور نیستند، بر سیمای رنگ باخته “نظام” روشنائی بیشتری می اندازند.

خبرنگار بلومبرگ تهران راچنین می بیند: “مردم نگران آینده هستند.” دلیل نگرانی راباید در گزارش ایندیپندنت یافت: “ایران در آستانه ورشکستگی است”.

محمد خوش چهره که هم “دکتر” شده وهم ازکناراحمدی نژادبه مقابلش کوچ کرده است، از مصدوم رو به موت حرف می زند: “در حال حاضر اقتصاد ایران همچون مصدومی است که اگر پزشک آن تشخیص ندهد که مهم ترین اقدام درباره وی جلوگیری از خونریزی می باشد موجب مرگ این مصدوم می شود؛ لذا عدم تشخیص صحیح می تواند عوارض جدی در پی داشته باشد.”

تشخیص تقی زاده- تحلیل گرسیاسی- چنین است: “افزایش شدید قیمتها، توقف تولید و توسعه بیکاری در شهرها، نتیجه محتوم بحران پولی و اقتصادی کنونی ایران است. اقتصاد ایران اینک شبیه بیماری است که دردهای اولیه آن انکار شده و فرصت جراحی برای کنترل بیماری را از دست داده و در نتیجه غفلت، سلول‌های بدخیم در اندامهای داخلی آن ریشه کرده اند. این وضعیت را اتحاد جماهیر شوروی نیز در نیمه دوم دهه هشتاد تجربه کرد.”

نتیجه گیری هاشمی رفسنجانی درست به نظر می آید: “الان آنچه انسان می‌فهمد، فعلاً امید بسته‌اند که همین وضعی که با تحریم‌ها و تبلیغات در کشور ایجاد کردند، آنها را از جنگ بی‌نیاز کند”.

و تازه این از نتایج سحر است. مرسک لاین، بزرگ‌ترین خط کشتی‌رانی جهان با “نظام” قطع همکاری می کند.این کمپانی ازمهم‌ترین واسطه‌های حمل‌ونقل کانتینرهای مواد غذایی ووسایل نقلیه به ایران بود. پاریزین می نویسد: “ قطع همکاری مرسک با ایران، برواردات کالاهای اساسی به ایران تاثیر چشمگیری خواهد داشت.”

تولید خودرو در ایران ۶۶ درصد کاهش می یابد. محسن سازگارا در برنامه روزانه خودمی گوید: “بحران کارخانه های خود رو به یک میلیون کارگرکه در کارگاههای قطعه سازی فعالیت دارند، تسری پیدا خواهدکرد.”

در پی کاهش شدید ارزش برابری ریال ایران در بازار ارز، شرکت های هواپیمایی در ادامه پروازهای خود به تهران تجدید نظر می کنند. شرکت هواپیمایی ایرآسیای مالزی وسرویس هوایی تاجیکستان به ایران متوقف شده اند. بریتیش ایرویز ازروزجمعه( فردا) پروازهای خود را به تهران پایان می دهد. شرکت ایرفرانس نیز در وب سایت خود پرواز به تهران را با عبارت “فراهم نیست” مشخص کرده و از مسافران و متقاضیان به تهران خواسته است تا با دفتر این شرکت در دوبی تماس بگیرند.

سازمان هواپیمایی کشورهم از افزایش ۵۰ درصدی قیمت بلیت پروازهای داخلی تا دو هفته دیگرخبرمی دهد.

وحتی افغانستان برای جلوگیری از سرازیر شدن دلار آمریکا به ایران، در مناطق مرزی با ایران محدودیت انتقال دلار را اعمال می کند.

راهها بهم می رسند ودرهفته ای که۱۲۰ کیلومتر ازدریاچه رضائیه خشک شده است، به آن “دایره منحوس” می رسند که “نظام” گردایران کشیده است ازمساله اتمی و سوریه.

فیلیپ هاموند وزیر دفاع انگلستان به ابزرواتور می گوید: “تحریم های بین المللی علیه پروژه «دیوانه وار» هسته ای ایران، باید ادامه حیات خود رژیم را به مخاطره اندازد، تا بتوان امیدوار بود که آنها نسبت به پرونده هسته ای تجدید نظر کنند.”

وزیر دفاع انگلستان در زمانی این سخنان را بر زبان می آورد که کمتر از یک هفته به برگزاری اجلاس وزرای امور خارجه اتحادیه اروپا، در روز پانزده اکتبر- بیست و چهارم مهر- در بروکسل، باقی مانده است. در این همایش وزرای خارجه سه کشور فرانسه، آلمان و انگلستان قراراست بقیه همتایان اروپائی خود را به برقراری تحریم های جدیدی در زمینه انرژی – به ویژه گاز- و مالی- تحریم بانک مرکزی - علیه جمهوری اسلامی ترغیب کنند.

مؤسسه علوم و امنیت بین‌المللی (ISIS)اعلام می کند که ایران برای تهیه اورانیوم با خلوص ۹۰ درصد تنها به ۲ تا ۴ ماه زمان نیاز دارد و پس از این مرحله نیز بین ۸ تا ۱۰ ماه وقت لازم است تا بتواند به سلاح اتمی دست پیدا کند.خبرگزاری فرانسه به نقل از دیوید آلبرایت یکی از نویسندگان این گزارش می نویسد: “پس از این مرحله بین ۸ تا ۱۰ ماه دیگر زمان لازم است تا ایران بتواند به سلاح اتمی دست پیدا کند.”

مساله اتمی به دو قلوی خود سوریه پیوند می خورد. در روزهائی که قطر‌، یکی از حامیان اصلی شورشیان سوری، از آنها خواسته است تا از کشتن گروگان‌های ایرانی خودداری کنند، تایمز لندن خبر می دهد: “۱۵۰۰ تن از نیروهای حزب الله لبنان و به همین تعداد افرادی از سپاه پاسداران برای سرکوب اعتراض ها وارد خاک سوریه شده اند.”

 روزنامه فیگارو می نویسد: “سقوط اسد برای ایران جبران ناپذیر است.” و رئیس جمهورمصرکه طالب سقوط اسد است، دست به حرکتی می زند که هزارویک معنا دارد و چند سنگ دیگر را از زیر پای سیاست خارجی “نظام” می کشد.محمد مرسی، بعد از سی سال ودر مراسم ویژه‌ای به انور سادات‌ نشان افتخار می دهد. انورسادات رییس جمهور مصر پس از امضای پیمان صلح با اسرائیل در دهه ۸۰ توسط خالد استانبولی، یک نظامی اسلام‌گرای تندرو به قتل رسید. “نظام” بریکی از خیابان های اصلی تهران نام این تروریست مصری را نهاده است.

و درهمین روزها، “برادران خاتمی” به میدان درآمده اند تا سنگ روی بگذارند. شعارشان هم این است: “همین نظام باید حفظ شود.” چند روز پس ازحمله تند محمد خاتمی، رئیس جمهورسابق به افرادی که آنها را “برانداز” می خواند، محمدرضا خاتمی، برادر او نیزبا “براندازی” جمهوری اسلامی، شدیدا مخالفت می کند. نایب رئیس مجلس ششم و دبیرکل سابق حزب مشارکت، درمصاحبه ای که بایدبا ذره بین دنبال نام ایران گشت و چنان درآن برای “نظام” سینه به تنور چسبانده شده که بویش حتمابه دماغ رهبری در بجنورد هم رسیده است، می گوید: “تجربه تاریخی به ما می‌گوید که باید سنگی روی سنگ بگذاریم. با این شرایط همین نظامی که دو گروه اقتدارگرای داخلی و برانداز خارجی سعی می‌کنند نشان بدهند یک نظام دیکتاتوری است، ما می‌خواهیم بگوییم همین نظام ولایت فقیه می‌تواند یک نظام دموکراتیک باشد.” و نتیجه می گیرد که “یک اصولگرای عاقل هم می‌تواند وضعیت مملکت را سر و سامان دهد.در درون حاکمیت هم جا برای میانه‌روترها کمی فراخ” شده است.

تقریبا همه متفق القولند که نشانی هاشمی رفسنجانی را می دهد که روزنامه ایران، ارگان رسمی دولت او را در کار “کودتا” می بیند: “رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ظاهراً به ریاست جمهوری نمی‌اندیشد بلکه به جایگاهی فرای از قوه مجریه فکر می‌کند. او در سودای جدیدی است”.

و هاشمی رفسنجانی دست برادران خاتمی را همانجا می گذارد که دوست دارند: “البته من الان راهکارها را از طریق رهبری می‌بینم. در این شرایط غیر ازایشان کسی نمی‌تواند مسائل را به مسیربرگرداند.ماهم حاضر هستیم درخدمت ایشان - اگر بخواهند- کمک کنیم. باید به مسیری که از اول بودیم، برگردیم”.

و رهبری که سوار بر اتوبوس زره پوش مانند از میان “میلیونها زائر خود جوش” می گذرد تا به تریبون برسد، گوشش باین حرفها بدهکار نیست. او جواب هیلاری کلینتون را می دهد.

وزیرخارجه آمریکا، اول هفته گفته است: “اگر ایران درباره برنامه هسته‌ای‌اش همکاری جدی کند تحریم‌ها می‌تواند فورا برداشته شود.”

 پاسخ رهبری این است: “دشمنان وانمود می‌کنند که اگر ملت ایران از انرژی هسته‌ای صرف نظر کند، تحریم‌ها برداشته می‌شود. دروغ می‌گویند.از روی بغضی که دارند تحریم‌ها را انجام می‌دهند.”

مهرماه به نیمه می رسد. پلیس که هفته پیش اعلام کرده بود در طرح کنترل حجاب شکست خورده است، این هفته خبر می دهد: “پلیس از این پس به کیف قاپان شلیک می کند.”

محمد بناسرمربی تیم ملی کشتی فرنگی ایران که این تیم با هدایت او موفق به کسب سه مدال طلا شد که در تاریخ ورزش ایران بی سابقه است، پس ازدریافت نشان درجه یک شجاعت از رییس جمهور ایران، از سمت خود کنار می کشد. محمود احمدی نژاد در مراسم تجلیل از ورزشکاران و مدال‌آوران المپیک ۲۰۱۲ لندن گفته بود: “محمد بنا حداقل باید تا ۶ المپیک دیگر بماند و برای ملت ایران مدال‌آوری و افتخارآفرینی کند.”.

محمد بهزاد معاون وزیر نیرو اعلام می‌کند ماهانه معادل ۸۰ میلیون دلار برق، به دولت مالکی می‌دهد. قیمت برق صادر شده تاکنون بالغ بر ۲۰۰ میلیون دلار شده، اما دولت مالکی مدعی است، تنها ۱۶هزار دلار بابت برق بدهکار است.

مقامات روحانی وغیرروحانی وتقریباروحانی هم برای اینکه صدای افتادن سنگ های “نظام” زیاد گوشخراش نباشند، حرف های بامزه می زنند.

سرلشکر حسن فیروزآبادی، فرمایش می فرماید: “تا زمانی که دموکراسی و حق رای مردم آمریکا به رسمیت شناخته نشود و مردم آمریکا از حقوق دموکراتیک خود محروم باشند، نمی‌توان با آنها مذاکره کرد.”

محسن قرائتی اظهاراتی تروتازه دارد: “هر کشوری که دانشگاهش بیشتر است، فسادش بیشتر است. در دانشگاه های ایران سرطان اخلاقی وجود دارد.”

محمود احمدی نژاد در نشست با دانش آموزان وقتی بحث به کاروان راهیان نورمی رسد، می گوید: “بروید چهار ـ– پنج تا عکس با چفیه بگیرید، برای تبلیغات آینده تان خوب است.”

ورسانه ها عکس های متعدد اوراکه چفیه به گردن دارد، منتشر می کنند.

هفته دیگری تمام می شود در پائیز سخت توفانی ۱۳۹۱.

فیلیپ هاموند، وزیر دفاع انگلستان، می گوید: “هم اکنون در درون رژیم شکاف هائی ایجاد شده است.”

آلن ایر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا که فارسی بلداست، ضرب المثلی را بکار می گیرد: “هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت”

وزیر انگلیسی، ادامه می دهد: “زمانی که شدت فشار های اقتصادی کم کم به ایجاد اختلال انجامیدند و تظاهراتی در خیابان های تهران آغاز شد که رژیم را مورد تهدید قرار داد، در آن صورت حکومت رفتارش را تغییر خواهد داد.”

آویگدور لیبرمن، وزیر خارجه اسرائیل، می گوید: “درپی بهار عربی، بهار ایرانی هم خواهد آمد.درآینده نزدیک موج تازه ای ازاعتراضات ضد دولتی ایران را فرا می گیرد.”

هرگز بیگانگان چنین آشکار و بی پروا درباره امروز و فردای ایران سخن نگفته بودند تا نوبت به هنری کیسینجر، وزیر پیشین خارجه آمریکا، برسد که تعیین “خط قرمز” را فقط کار واشینگتن بداند: “آیا ما باید خطوط قرمزرا اعلام کنیم تا اسرائیل یا کشور دیگری از آن برای توجیه حمله استفاده کند؟ نه ما این کار را نمی توانیم انجام دهیم. فقط آمریکا باید در این مورد تصمیم بگیرد. آمریکا باید خطوط قرمز - برنامه هسته‌ای ایران- را بدون اعلام، تعیین کند و به ایران اجازه عبور از آن را ندهد.”

و عبور از خط قرمز، یعنی خبری که دیوید راتکوف، کارشناس امور بین الملل که در نشریه آمریکایی فارین پالیسی رسانه ای می کند: “سران آمریکا و اسرائیل در زمینه یک حمله کوتاه با بیشترین کارآیی، به اتفاق نظر نزدیک می شوند. حمله‌ای به دقت تنظیم شده و برق‌آسا درحداقل «دو ساعت» و حداکثر یک یا دو روز.”

محمدنوری زاد درنامه ای درخشان که جسارت سخن را با شیوائی قلم درهم آمیخته، می پرسد: “برای برون رفت از این فلاکتی که دچارش شده‌ایم چه باید کرد؟” پرسش او از بزرگراهای ایران، نه کوره راههای “نظام” به “قدرت نخست” می رسدکه ایران را به تنهائی در ید قدرت دارد: “آهای سید علی عزیز، این صدای طبلی که می‌شنوی، صدای آخرین تپش‌های برقراری ماست. بیا و دست به دست مردم بده و خود را از حصار آنانی که ما و شما را به این فلاکت عظما فروفشرده‌اند بیرون بکش!”

آیا صدای او ازحصاری که “سرداران نفتی و قاچاقچی” گرد “سیدعلی” کشیده اند خواهد گذشت و ایران بیرون از چنبره “ نظام” و تنها بر پایه رای مردم، خود را خواهد یافت؟

نصرت رحمانی است که دیالکتیک هستی را به شعر می نویسد:

رمز آزادی در حلقه هر زنجیری ست

قفل هم امیدی ست

قفل یعنی که کلیدی هم هست….

و به شعری می رسد که ناگهان در فضای مجازی پیدایش می شود:

از نگاه یاران نـدا میرسد

دوره ی رهائـی فرامیرسد

این شب پریشان سحر میشود

روز نوگل افشان به مـا میرس