پرونده مذاکرات هسته ای ایران و ۵+۱ در مقایسه با بحران ۵۵ ساله روابط کوبا و آمریکا به مثابه یک تب زودگذر و یک تنش مقطعی در تاریخ دیپلماسی است، با این حال برقراری روابط دیپلماتیک بین واشنگتن و هاوانا و گشایش سفارت خانه های طرفین توجه آنچنانی را در ایران به خود جلب نکرد، زیرا سیاسیون ایرانی و تا حدودی خود ایرانی ها همگی خود را مرکز عالم می پندارند و مرتبا همه بحران های سیاسی جهان را ناشی یا تابعی از مسائل ایران می دانند.
پس از هفتاد سال نبرد گرم و سرد، دولت سوسالیستی کوبا و آمریکا توافق کردند که اختلاف نظرهای سیاسی و ایدئولوژیک و همه بحث های حل ناشدنی را کنار گذاشته، گفت و گو و توافق کنند. به عبارتی، طرفین به صورت ضمنی پذیرفته اند که :
در درجه اول، همه تشکیلات سیاسی امنیتی ایالات متحده آمریکا درپروژه سرنگونی دولت فیدل کاسترو شکست خوردند و اینکه دولت کوبا نه شکست خوردنی است و نه شکست دادن کوبا دیگر یک ارزش استراتژیک برای آمریکاست، زیرا دنیای امروز در مقایسه با ۲۰ یا حتی سی سال پیش چنان تغییر یافته که ایده سرنگونی دولت فقیر و عقب افتاده و نیازمندی مانند کوبا فقط ایده آل پیرمردهای بازنشسته CIA آمریکاست.
در درجه دوم، دولت سوسیالیستی کوبا هم به این نتیجه رسید که در آمریکای لاتین همه مسیرهای رشد و توسعه اقتصادی و ضمانت های امنیتی از دفتر بیضی شکل رئیس جمهور آمریکا در کاخ سفید می گذرد و بدون رابطه و حمایت و سرمایه گذاری آمریکا، همه هزینه ها در آمریکای لاتین و در کشور کوبا چندین برابر می شود. صد البته دولت روسیه هیچگاه اتحاد جماهیر شوروی سابق نخواهد شد و پوتین نیز منافع روسیه را خرج بهبود روابط با هاوانا نخواهد کرد.
بی شک سرطانی که فیدل کاسترو را از کار انداخت و خانه نشین کرد به اصطلاح کمونیست ها در جا افتادن این عقائد رویزیونیستی بی تاثیر نبود. در هر حال کوبا با رهبری رائول کاسترو و بی تردید با هدایت خود فیدل کاسترو در این سمت و سو قرار گرفت که انقلاب سوسیالیستی از قبل تعطیل شده کنار گذاشته شود و اجازه دهند تا مردم کوبا جدا از ذهنیت های رعشه دار سیاست مداران چروکیده و انقلابیون بازنشسته دوران جنگ سرد زندگی بازتری را تجربه کنند.
طی نیم قرن موضوع مهاجرت و فرار کوبایی ها از راه دریا به مرزهای آبی ایالت فلوریدا و سپس اقامت و استرداد آنها به کوبا همیشه یکی از مهمترین معضلات مهاجرتی و دردسر گارد ساحلی آمریکا در جنوب آمریکا بوده است. تا جایی که همیشه گفته می شده است که اگر مرزهای قانونی مهاجرت یا فرار کوبایی ها به آمریکا برداشته شود احتمالا به غیر ازخود فیدل و رائول کاسترو کسی حاضر نخواهد بود شانس کار و زندگی در آمریکا را رها کند و در کوبا باقی بماند؛ مشکلی که بسیار شبیه نگاه و نظر ایرانی ها نسبت به آمریکاست، بخصوص وقتی موضوع زندگی و فرصت های شغلی بین ایران و آمریکا با هم مقایسه می شود.
برای اینکه به عمق تنش در روابط کوبا و آمریکا پی ببریم که به هیچ عنوان شبیه تنش روابط در ایران و آمریکا نبوده لازم به یادآوری است که به نقل از گاردین CIA حدود ۶۳۸ بار برای ترور کاسترو برنامه ریزی کرد و هر ۶۳۸ بار با شکست مواجه شد. در این میان طرح مسموم کردن کاسترو با سیگار یا انفجار سیگار برگ مورد علاقه کاسترو در صورت او آنقدر تکرار شد که کاسترو در سال ۱۹۸۲سیگار کشیدن را ترک کرد. طرح خوراندن سم به کاسترو، انفجار تریبون سخنرانی کاسترو در کشورهای مختلف، تا تیراندازی و استخدام تک تیرانداز یا کشتن او از طریق معشوقه ای که کاسترو با او قرار داشت بارها آزمایش شد. از انجا که کاسترو غواصی می کرد CIA برای مدتی روی این طرح کار کرد تا یک صدف خوش رنگ در زیر آب و در مسیر غواصی کاسترو قرار دهد که قابلیت انفجار داشته باشد. حتی طرح های ترور کاسترو باعث شد که او حدود ۲۰ بار آدرس خود را در کوبا تغییر دهد تا امنیت بیشتری داشته باشد.
ادامه لو رفتن طرح های ترور کاسترو حتی امروزه که او پیرشده و درگیر یک سرطان فراگیر است تبدیل به لطیفه سیاسی شده که نیویورکر یکی از آنها را نقل کرده است. بر اساس این جوک همین چند وقت پیش قرار بود تا یک لاک پشت معروف گالاپاگوس را به مناسبت خوب شدن حال کاسترو برای او بفرستند، اما کاسترو به بهانه اینکه این لاک پشت ها فقط صد سال عمر می کنند و آدم از مردنشان ناراحت می شود از پذیرفتن آن خودداری کرده است. ( یعنی کاسترو حداقل تا صد سال دیگر قصد مردن ندارد )
مرور داستانهای جیمز باندی مربوط به ترور کاسترو، عمق تنش و درگیری ریشه دار دو سیستم سیاسی آمریکا و کوبا را می رساند و نقل آنها در شرائط حاضر که دو طرف در آستانه گشایش سفارت خانه های خود هستند موضوعی است که نشان می دهد همه کشورهای جهان یک واقعیت را پذیرفته اند و آن اینکه با ادامه تنش منافع هیچ کشوری تامین نمی شود. مضافا بر اینکه هزینه های درگیری سیاسی با آمریکا در صحنه بین الملل به قدری سرسام آور است که بسیاری از کشورها در تلاش هستند وارد چنین عرصه ویران کننده ای نشوند.
به این ترتیب، مرور تجربه کوبا می تواند درس عبرتی باشد برای رهبران ایران. به ویژه به دلیل حساسیت هایی که دو طرف ایران و آمریکا نسبت به هم دارند ادامه تنش در روابط با واشنگتن به غیر از اینکه هزینه همه فعالیت های سیاسی و اقتصادی کشور را در سطح جهان افزایش می دهد باعث می شود مردم ایران نیز مانند مردم کوبا فرصت تجربه کردن زندگی آرام را نیز از دست بدهند.
به لحاظ تاریخی، رهبران انقلاب ایران طی ۳۷ سال گذشته در دامن زدن به تنش و اختلاف با آمریکا دچار خطاهای فاحش جبران ناپذیر و کشور سوز شدند که از شعار زدگی و بی دانشی آنها و نداشتن تجربه های مدرن کشورداری ناشی می شد. البته در موارد متعددی نیز دولت آمریکا از این تنش استقبال و منافع خود را در ادامه درگیری با ایران تفسیر کرد. اما مرور تجربه کوبا درپایان دادن به تنش تاریخی با آمریکا تا حد گشایش سفارت خانه های دو کشور حاکی از این است که در دنیای جدید، حتی اگر یک طرف ایده آل های برتر ایدئولوژیک هم داشته باشد تنها راهکار تثبیت آن ایده ها، مصالحه و ارتباط دیپلماتیک است.
تجربه دولت خونخوار اسلامی داعش این منطق را درافکار عمومی جهانی به کرسی نشانده است که همه کشورهایی که با دیپلماسی و مصالحه مساله و مشکل دارند و از تنش زدایی طفره می روند منطقا دیر یا زود، علنی یا پنهانی در طرفی قرار می گیرند که داعش در همان طرف قرار دارند.