صبح چهارشنبه منطقه فلاح تهران رایک پرسش با رنگ سبز پوشانده است: “تا چه اندازه انسان مانده ای؟” روی بدنه اتوبوس ها، کرکره مغازه ها، دیوارها و هرجا که جای سفیدی پیداشده، حامیان جنبش سبز این سئوال را از فرماندهان بسیج پرسیده اند.و این کار هر روزست. گسترش شعارنویسی، اولین نشانه های حضور دوباره جنبش سبز درسال نو است. هر روزکه زندگی آغاز می شود، مردم محلاتی ازتهران با شعارهائی روبرو می شوند که در و دیوار محله راپوشانده و از رنگ سبزشان می شود فهمید مربوط به جنبش معترضی مردمان کشورست.
اولین موج گسترده استفاده از رنگ سبز در شعار نویسی در ایام نوروز دیده شد. چنین بود که در نقاط مختلف تهران، تصاویر متعدد آیت اله خامنه ای با لکه بزرگ سبزی پوشیده شد. بعد از آن نیز نوبت به احمدی نژادو نیروهای سپاه و بسیج رسید. نویسندگان شعارهابرای نوشتن روی دیوارها و درها ازترکیب شیمیائی خاصی به رنگ سبز استفاده می کنند که به سرعت منجمد می شود و به صورت گلوله کوچکی در می آید. این گلوله در داخل کیسه های پلاستیکی نازک ریخته می شود که به راحتی قابل پنهان کردن است. این گلوله ها وقتی به جائی بخورد، از کیسه بیرون می آید و در هوای آزاد به سرعت پخش می شود و گسارش می یابد.
لکه های بزرگ سبز روی عکس های رهبر جمهوری اسلامی بااستفاده از این روش ایجاد شده است.
اولین منطقه ای که شعارنویسی از آن در سال نوگزارش شد، محله قدیمی شاه آباد در قلب تهران بود.
شعارنویسان تابلوهای کوچک چهار راهها وتقاطع های این منطقه را به میدان کار زار تبدیل کرده بودند. تابلوها به رنگ سفید درآمده و روی آنها با موژیک سبز نوشته شده بود:
ـ “مرگ بر استبداد” و یا:
ـ “خدایا این کشور را از دروغ، قحطی ودشمن حفظ کن”.
بر بدنه بسیاری از اتوبوس ها هم این جمله دیده می شد.
بعد از آن یک دست کوچک به نشانه پیروزی همراه با کلمه پیروزی به رنگ سبز و علامت وی انگلیسی، در امیرآباد تهران، خیابانها، کوچه ها و درهای خانه ها را پوشاند.
این بار از شابلون استفاده شده بود و گستردگی ویکسانی شعارها خبر کار گروهی برنامه ریزی شده ای می داد.
نوع دیگری از شعا رنویسی هم هست که ناشی از ابتکارات فردی است. مثل شعاری که علیه مصباح یزدی در خیابان سپه دیده شده است.البته گاهی طرفداران حکومت هم با استفاده از بسیج مساجد مقابله به مثل می کنند. نوشتن دشنام های رکیک علیه رهبران جنبش سبز ـ به ویژه درتوالت های عمومی- یکی ازاین شیوه هاست. سبزها در عوض تنها کاری که کردند، پاشیدن رنگ سبز روی این دشنام ها بود.
افزایش چشمگیر شعار نویسی سبب شد تا قائم مقام زیباسازی شهرداری تهران اعلام کند: “دیوارنویسی و شعارنویسی ها در چند ماه اخیر رشد نامتعارف داشته است و رفع آن مشکلی برای تمام مناطق ایجاد بحران کرده است. همکاران ما در شهرداری موظفند در خودروی خود اسپری سفیدرنگ داشته باشند و در مسیر رفت و آمد خود اگر با مواردی برخورد کردند آن را امحا نمایند.”
اما این هم چاره درد نبود ؛موج گسترش یافت و به داخل اتوبوس ها و باجه های تلفن کشیده شد.یک شهروند تهرانی به خبرنگار روز می گوید: “از چهار راه ولیعصر می گذشتم. تلفن ضروری داشتم و کیوسک های تلفن عمومی همگی پر بود. توی صف پشت سر مردی که کت و شلوار شیک و تمیزی پوشیده بود ایستادم. عینک آفتابی بر چشم داشت. از آنهایی که به قول پزشکان در هوای گرم باید پایین چشم را هم بپوشاند. کمی طولانی شده بود. ادب ایجاب می کرد کمی فاصله بگیرم. خواستم بروم سمت شیشه و به او تذکر دهم که چیز عجیبی به چشمم خورد. مرد ماژیکی سبز در دست داشت و به آرامی روی قسمتی را که قبلا شعارنویسی شده و با اسپری محوش کرده بودند، می نوشت: «سال صبر و استقامت». اطرافم را نگاه کردم.با دلهره گفتم آقا زود باشین الان می بینند. او با خونسردی ماژیک را توی جیبش گذاشت و کارت تلفن اش را در آورد و عذر خواهی کرد و رفت…”
حتی نگاهی گذرا به خیابان های تهران نشان می دهد که پلیس و نیروهای بسیج و شهرداری در بسیاری از مناطق بیش از چندین بارروی شعار ها اسپری یا رنگ پاشیده اند و باز هم برای بار چندمین مردم روی قسمت های پاک شده نوشته اند: مرگ بر دیکتاتور.
واگن های مترو هم، هر چند به علت حضور همیشگی ماموران، به وسعت دیگر موارد نیست اما همیشه و در هر ایستگاهی که سوار شوید، مملو از شعارهایی است که هنوز بوی تازگی می دهد. خانمی چادری یا مردی میانسال که ایستاده تا همراه جوانش در پناه او روی دیواره واگن بنویسد: “ما اهل کوفه نیستیم، پول بگیریم بایستیم.”
مردم هم در هماهنگی نا گفته ای در سکوت، شعار نویسی را تماشا می کنند و لبخند می زنند.آن هم در همان حال که کسی دارد می نویسد: “یا حسین، میرحسین”.
در برخی نقاط دیگر، از جمله کوچه پس کوچه ها نیز، عصبانیت مردم روی دیوارها سبز شده است. کلمات، تندترند و مقامات با همان ادبیاتی مورد خطاب قرار گرفته اند که این روزها از تریبون های رسمی هم شنیده می شود: “اراذل و اوباش”.