سه الگو و سه تجربه

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

در شرایطی که ناتوانی و ناکارآمدی دولت روز به روز ابعاد جدیدترو گسترده تری می یابد و نارضایتی مردم عمق و گستره ی تازه ای پیدا می کند، برخوردهای چند لایه و چند جانبه با رسانه ها و روزنامه نگاران وارد فاز جدیدی شده است.

بحث هایی که در مورد جابجایی در مدیریت شبکه های رادیو یا مجریان برنامه های تلویزیون مطرح است، فشارهایی که به مدیریت جدید خبرگزاری برای پاکسازی نیروهای خبری “ایرنا” از جانب مشاوران رئیس جمهور وارد می شود و دور جدید دستگیری روزنامه نگاران، از جمله مسعود باستانی، سهیل آصفی و فرشاد قربانپور، قرائن و نشانه های چنین برخوردهای چند لایه و چند جانبه است.

این تحول در پی تغییر زنجیره ای در مدیریت هر سه خبرگزاری مطرح کشور، ایرنا، ایسنا، و ایلنا، و همچنین تعطیلی، توقف فعالیت و یا دگرگونی در خبرگزاری های تخصصی چون شانا (خبرگزاری نفت)، میراث فرهنگی و…، در کنار سایت های خبری موسسات فرهنگی چون خانه هنرمندان صورت می گیرد. در مورد خبرگزاری کار ایران، براساس گزارش ها و شواهد و قرائن، دامنه برخورد پس از مدیریت به سمت گسترش دامنه ی تصفیه نیروهای خبری ( ایلنا) به عنوان شرط بازگشایی است؛ رویکردی که نیم نگاهی به خبرگزاری جمهوری اسلامی نیز دارد.

این نوع نگاه به رسانه ها که برآمده از الگوها و مدل های نظام های تک حزبی و استبدادی در جهان و میراث نظام شاهنشاهی در ایران است، تنها آن گروه از خبرگزاری ها و مطبوعات را می پسندد که نقش بولتن خبری برای درج “فعالیت ها و موفقیت های” حاکمیت یا وزارتخانه ها را بازی می کند، کارمندان آنها چیزی بیش از نیروهای روابط عمومی دستگاه های دولتی نیستند، و خبرنگاران شان چیزی بیش از خبرنویس و خبربیار این نهادها. نتیجه این رویکرد نیز مسلما چیزی نخواهد بود به جز جایگزینی سیاست “سوپاپ سوزی” به جای “سوپاپ سازی” که بیش از این به آن پرداخته ام:

”…آنچه که این روزها باز به سردمداری برخی سایت های معلوم الحال، کیهان نشینان و پرونده سازان، بر فرزاد حسینی مجری برنامه کوله پشتی می رود، می تواند سرانجام کوتاه مدتش چون حاشیه نشینی محمد حیدری باشد یا تصفیه در رادیو جوان، یا پبامد بلند مدتش آنچه که ابتدا بر روزنامه ها رفت و بعد بر خبرگزاری های مستقل، و اکنون کم کم دارد دامنه اش به مدیران شبکه های رادیو و تلویزیون کشیده می شود”.

”… این فضاسازی ها و پرونده سازی ها چیزی نیست جز چشم بستن به آثار مثبت “سوپاپ سازی” و پیامدهای منفی “سوپاپ سوزی”. رمز بقای کشورهای دموکراتیک و نیمه دمکراتیک چیزی نبوده و نیست جز ارزش دادن به افکار عمومی، اهمیت دادن به رسانه ها به ویژه روزنامه های مستقل و منقد، شناخت مقتضیات زمانه، آگاهی از بکارگیری فناوری و سخت افزارها و نرم افزارهای رسانه ای و توجه کردن به ضرورت همین نوع “سوپاپ سازی” ها، در راستای خالی کردن انرژی در حال انباشت در سطوح زیرین جامعه، با هدف تخلیه نارضایتی ملت و جلوگیری از انفجارهای غیرقابل پیش بینی، و در حقیقت فراهم آوردن زمینه های لازم برای “رفع نارسائی ها و مشکلات” از طریق “انجام اصلاحات”، “تغییرات مسالمت آمیز تدریجی” و…”

به نظر می رسد در این برخورد چند لایه و چند جانبه، سه الگو و سه تجربه فراروی حکومت و دولتمردان باشد برای اداره ی رسانه ها، و دستورالعملی برای تیم چهار نفره ی وی‍ژه، متشکل از وزرای ارشاد، اطلاعات، کشور و دادستان تهران، با همکاری معرکه گردان هایی چون مشاوران رئیس جمهور، مهدی کلهر و علی اکبر جوانفکر.

این سه الگو عبارتند از: سیاست رادیوهای تک موج برآمده از حکومت های کمونیستی دوران اقتدار شوروی؛ سیاست خبرگزاری های دولتی فرمایشی چون خبرگزاری پارس دوران پهلوی؛ و سیاست روزنامه های حکومتی مدل رستاخیز پیش از انقلاب و کیهان کنونی.

در حاکمیت تحت زمامداری احمدی نژاد سه تجربه نیز پشتوانه اجرایی این سه الگو شده است. تجربه ی کلهر- جوانفکر در رسانه های دولتی؛ صفار هرندی- یوسف پور در روزنامه های حکومتی - امنیتی؛ تجربه ی اژه ای - مرتضوی در برنامه ی توقیف فله ای مطبوعات و دستگیری گسترده روزنامه نگاران در دوران اصلاحات برای شکل دهی مطبوعات قالبی- روزنامه نگاران غالبی.

در ارتباط با هر کدام از این موارد تا کنون واکنش های گوناگونی صورت گرفته و مطالب بسیاری عنوان شده است، که گرچه هنوز جای پرداختن بسیار دارد، اما در مقابل برنامه ای که گویا قرار است بار دیگر سر خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) بیاید، اکنون در حاشیه قرار می گیرند.

جوانفکر، نیروی خبری پیشین خبرگزاری- دفتر رهبری، و مشاور مطبوعاتی احمدی ن‍ژاد که با پا بر روی سر گذاشتن دوستان و همکاران قدیمی خود خادم الملله، اسلامی فر، مدیرعامل معاون خبری پیشین خبرگزاری، گویا خواب ریاست خبرگزاری را در زمان برکناری از پست کنونی خود - که زمزمه هایش در چارچوب ناتوانی دولت در کارهای تبلیغاتی شنیده می شود- می بیند، طرحی برای پاکسازی خبرگزاری از نیروهای باتجربه مطرح کرده است، که در واقع چیزی نیست جز بلاگردان شدن سید جلال فیاضی در جریان تصفیه های جدید توصیه شده برای خبرگزاری.

او در انتقاد ازعملکرد خیری سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی گفته است: “میانگین نیروهای این سازمان بالا رفته و تحرک در این سازمان وجود ندارد. خبرگزاری ایرنا از تمام ظرفیت هایش استفاده نمی کند و ما خواستار انجام اصلاحات لازم دراین زمینه هستیم.”

در شرایطی که کارمندان قدیمی خبرگزاری که پیشینه فعالیتشان به پیش از انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی می رسد، یا بازنشسته شده اند یا در حال بازنشسته شدن هستند، طرح “خواسته” ی جوانفکر چیزی نیست جز “دستور” تصفیه و بازنشستگی پیش از موعد به مدیرعامل جدید، در جهت کنار گذاردن آن گروه از کادر خبری خبرگزاری که پس از انقلاب استخدام شده و شکل گرفته اند. به عبارت دیگر، همکاران با تجربه مشاور ریاست جمهوری، از جمله اعضای انجمن اسلامی پیشین خبرگزاری، که هیچکدام حاضر نیستند در صورت مدیرعامل شدن او، به خواسته های غیرحرفه ای اش گردن نهند.

جوانفکر به خوبی از این واکنش منفی کادر خبری با سابقه خبرگزاری که اکنون به حاشیه رانده شده اند، مطلع است. در ابتدای روی کار آمدن احمدی ن‍‍ژاد، او کارزار تبلیغاتی و فضاسازی گسترده ای را برای ریاست بر این نهاد خبری مهم کشور بکار گرفت، اما مخالفت های درون سازمانی با مدیرعاملی او، در نهایت کفه ی ترازو را به نفع دوست دیرینه اش سنگین کرد؛ جالب این است که این دوست و هم محلی سابق احمدی نژاد بود که زمینه ساز ورود جوانفکر به کاخ ریاست جمهوری شد، اما خودش در جریان بالا گرفتن اختلاف ها و درگیری های صفار هرندی و احمدی ن‍‍ژاد، همانند رئیس جمهور صحنه را در مقابل وزیر تحت حمایت دفتر رهبری واگذار کرد.

مسائل خصلتی و منفعت جویی های فردی، در کنار الگوی خبری خاص مورد توجه جوانفکر و تجربه کاری ش در دفتر رهبری، از عوامل مهمی بوده اند که تا کنون جامه ی مدیرعاملی خبرگزاری را برای او گشاد نشان داده اند. با وجود پیروزی انقلاب و تاکید بر شعارهایی چون آزادی بیان و قلم و دموکراسی و حقوق بشر، مدل خبری او مشابهت زیادی با حکومت های استالینیستی - استبدادی و اجرائی دوران پهلوی دارد. در این الگو و مدل خبرنگار در عمل هیچ کاره است و اخبار در بالا تهیه و به پائین دیکته می شود؛ در واقع پوشش، گردآوری و ارائه ی اخبار چیزی نیست جز بر اساس خواسته های و فرمایش های نهادهای حکومتی. مدلی که در زمان رژیم پهلوی از سوی دربار، ساواک و وزارت اطلاعات به مدیران خبرگزاری پارس دیکته می شد. تجربه خبری جوانفکر نیز در اکثر سال های خبرنگاری ش چیزی نبوده است، جز تلاش در جهت این نوع کار خبری، با گوشه ی چشمی به رفتن به سفرها و ماموریت های پرمنفعت- چه در دفتر رهبری که وظیفه اش انتقال اخبار تنظیم شده و چک شده به خبرگزاری بوده و چه در دوران حج که سیر و سیاحت نان و آب دار بوده و زیارت و عبادت خالص و پرحال، و در کنارش ارسال اخبار و گزارش های دیکته شده و فرمایشی بعثه ی رهبری.

در شرایطی که حرکت فزاینده ی خبرگزاری جمهوری اسلامی به سمت یک خبرگزاری صد درصد دولتی در سال های گذشته، هر روز از وجهه و اعتبار گذشته اش کاست، انگیزه های لازم را در خبرنگاران زبده اش کشت، و کار را به جایی رساند که خبرگزاری رسمی کشور در برابر نیروهای تازه نفس، جوان، اما پرانگیزه و پر تحرک خبرگزاری هایی چون ایسنا و ایلنا - که هر کدام از آنها طی دو سال گذشته به نوبت مجبور به تغییر مدیریت و تصفیه نیروهای صاحب فکر و کارای خود شدند- قافبه را ببازد، تغییر دو مدیرعامل و تغییر مکرر مدیریت های میانی در دوران دو ساله ی حکومت احمدی ن‍ژاد نیز نتوانسته است، “خواسته” حاکمان جدید را حتی اندکی براورده کند. حملات جدید مشاوران رئیس جمهور، کلهر و جوانفکر، به وی‍ژه فرمایش و رهنمودهای مشاور مطبوعاتی احمدی نژاد بیانگر آنست که آنها گویا خود را آماده می سازند تا خیز جدیدی را برای تغییر و تحول گسترده در میان کادر خبری شکل گرفته در پس از انقلاب بردارند.

در شرایطی که الگوهای توسعه سیاسی، اقتصادی، امنیتی، نظامی و… روسیه، روز به روز توجه حزب پادگانی را در همه ی زمینه ها به خود جلب می کند، روابط تهران - روسیه با فدا شدن دلارهای نفتی باد آورده در همه ی ابعاد تقویت و تشدید می شود، و منافع ملی با ندانم کاری حاکمان زیرپای منفعت جویی ها و سیاست بازی های ابرقدرت شمالی له می شود، به نظر می رسد که الگوی “خبرگزاری تاس” دوران کمونیستی، توسط کارشناسان ویژه و مشاوران ارشد رسانه ای – مطبوعاتی احمدی نژاد، مطلوبترین الگو برای خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) تشخیص داده شده است، و “خواسته” اعلام شده زمینه سازی برای حرکتی به این سمت و سو. تلاشی بی حاصل در جهت استقرار نظم ‌آهنین و مهار و اداره ی حکومتی رسانه های همگانی ایران.