دیدار

نویسنده
پرستو سپهری

ندانم کاری های بی پایان مدیران فرهنگی

 

داریوش اسدزاده، در کرمانشاه به‌دنیا آمد. وی فارغ التحصیل دانشکده بازرگانی و دارایی است و فعالیت هنری خود را سال ۱۳۲۴ در تئاتر تهران آغاز کرد و از سوی مرکز هنرهای ملی به جشنواره تئاتر پاریس اعزام شد و بعد از مراجعت به کارگردانی تئاتر مشغول شد. در سال ۱۳۴۶ بنا به دعوت یکی از استودیوهای فیلمبرداری عازم مینالوتا آمریکا شد و در فیلم “در آمریکا اتفاق افتاد” به عنوان نویسنده و بازیگر فعالیت سینمایی خود را آغاز کرد. او در سال ۱۳۶۵ به وطن بازگشت و درسینما و تلویزیون ایران مشغول شد. از دیگر فعالیت های وی می توان به سمت ریاست انجمن بازیگران سینمای ایران و عضویت در هیات داوران سه دوره فیلم های ایرانی خانه سینما اشاره کرد. او همچنین ریاست هیأت مدیره مؤسسه فرهنگی هنری “کیمیا” را عهده دار است. گفت و گوی همکارمان با این پیشکسوت عرصه ی سینما و تئاتر و تلویزیون را از پی بگیرید…

 

آقای اسد زاده تاریخ آغاز بازیگری شما مربوط به چه سالی است؟

سال 1321

 

یعنی درنوجوانی تئاتر را شروع کردید وتا حالا به بازیگری سینما وتلویزیون می پردازید.

بله. بازیگری را از همان دوران کودکی ودرمدرسه شروع کردم. اول بار که نمایشی را روی صحنه بردیم یک تئاتر درژانر کودک بود. من نقش قهرمان نمایش را برعهده داشتم. “فهرمان کوچولو”. کارگردان آن یک سال بالایی بود به اسم مهدی کردان. دیگر از او خبر ندارم. ولی نمایش خوبی شده بود ودرچند مکتب آن را به اجرا گذاشتیم.

درسال های اولیه آغاز به کارتان در تئاتر به راحتی فعالیت های خود را ادامه می دادید؟

بله. خوشبختانه خانواده با کار من مشکلی نداشت. حتی دورانی را برای طی مدارج بالاتر دربازیگری به خارج از کشور رفتم ودوباره به ایران آمدم.

 

درمحیط کار اوضاع چگونه بود؟

خوب. آن زمان چنان رقابتی میان افراد وگروهها وجود داشت که راه یافتن میانشان چندان آسان نبود. به همین دلیل است که امروزه اغلب بازیگران بزرگ ما از آن دوران دیده می شود. جمشید مشایخی،علی نصیریان،عزت انتظامی،پرویز صیاد،پرویز فنی زاده و…

 

رقابت ها به چه شکل بود؟

درآن زمان تولید انواع تئاتر برای اداره تئاتر بسیار مهم بود. یعنی اینکه هرسالنی برای خود ویژگی ها ومختصاتی داشت. مثل تئاتر امروز نبود که هرتئاتری که دلشان می خواهد را درهرسالنی به اجرا ببرند ونمایش ها سروسامان نداشته باشند. همین است که تئاترهای ما اغلب تماشاگر ندارد. مردم نمی دانند برای دیدن کمدی به کدام سالن ها بروند،برای درام ها به کجا وبرای نمایش های مدرن به چه مکانی. همه چیز شکل آشی شده است که نپخته  است ومعلوم است که با خوردنش دچار سوء هاضمه خواهیم شد. بنابراین مردم به تئاتر نمی رود. الان چند سال است که می خواهند شکل وگونه های تئاترسالن ها را سروشکل دهند. اما نمی توانند. چرا؟به دلیل اینکه کاربلد نیستند. دیگر مشکل عمده ما این است که مدیران کار بلد نیستند. تا کی باید با هم تعارف کنیم که این وقایع اتفاق بیفتد. مگر ما چقدر تئاتر داریم؟چه میزانی برآورد بودجه داریم که همان مقدار نیز خورده می شود؟سرمایه جوانان کجا می رود؟مالیات ها کجاست؟

 

مثل اینکه تفاوت تئاتردردوران شما وامروز بسیار زیاد است؟

تفاوت وجود دارد. همان موقع هم کم کاری بود اما تئاتر بود. تئاتر طلایی داشتیم. مردم را داشتیم که به تئاترها سرازیر می شدند. آن هم از همه تهران نه از محدوده انقلاب و ولی عصر. مردم کوچه های پائین شهر و لژ نشینان بالای شهر را به سالن ها می کشانیدیم. از دوماه قبل بلیط نمایش های آقای نوشین رزرومی شد. اما امروز چه؟البته درزمان ما هم تعداد سالن ها کمبود اما جمعیت نیز اندک بود. شما نگاه کنید الان تنها تئاترهایی که اندک تماشاگری دارند همان تماشاخانه های یوسف آباد وامثال آن است. تئاترگلریزو… حالا نگاهی به مجموعه تئاتر شهر بیندازید. اصلا یک آمار کلی از مردم بگیردید وازآنها بخواهید آدرس سالن مولوی تهران وتئاتر گلریز را بنویسند. ببنید کدام را بیشتر می شناسند. این درحالی است که در تالار مولوی ما نمایش های خلاقانه وبسیار فاخری به صحنه می رود.

 

البته تئاترمولوی دراین سالها تلاش کرده که با اجراهای متنوع مردم بیشتری را به سمت خود بکشاند.

این کافی نیست. من درجریان هستم که همان تئاتر مولوی 30 سال است که به دنبال یک تابلوی راهنما وویژه برای مردم درخیابان است. چرا شهرداری اقدام نمی کند؟به دلیل اینکه تئاترضرورت ندارد. واین گونه است که به راحتی شعار”تئاتربرای همه” را جشنواره ها سرمی دهیم.

 

تئاترلاله زار که میراث فرهنگی وهنری ما است این روزها در بدترین وضعیت قرار گرفته است. اغلب سالن های موجود درآن خیابان تعطیل شده وبسیاری دیگر رو به نابودی است. به نظرتان علت ازبین رفتن میراث فرهنگی ما دربخش تئاترچیست؟

ناتوانی مدیران وضعف عمومی آنها دراداره امور فرهنگی. تنها دلیل این کم قبیل مسائل ندانم کاری است. یعنی به جرات می توانم بگویم که هیچ کدام از مدیران ما اهل هنر نیستند ویا سررشته ای از مدیریت کلان فرهنگی ندارند. نتیجه می شود همان که می بینید.

 

نمایش هایی که آن زمان درلاله زار اجرا می شد چه تفاوت هایی با نمایش های امروزی داشت؟

همه جور نمایشی داشتیم. بنا بر سلیقه،سواد وفرهنگ عمومی مردم نمایش ها به صحنه می رفت. خارج از همه اینها سعی می شد تا جذاب ترین کارها به صحنه برود تا مشتاقان بیشتری را به خود جلب نماید. کم کم تئاتر شکل مناقصه به خود می گرفت وتا این اندازه رقابت های نزدیک می شد.

 

بیشتر این رقابت های مربوط به چه گروههای بود؟

گروه تئاتر نوشین وتئاترتهران. البته تئاتر نوشین همواره پیشتاز بود.

 

ازجشنواره های امسال چه خبر؟آیا درمقام بازیگر کاری داشته اید؟

جشنواره فیلم امسال که به نوبه خود یکی از به یادماندنی ترین ها بود. نوع برگزاری جشنواره،حواشی آن ودرنهایت اتفاقات رخ داده دراختتامیه را درهیچ کجای دنیا نمی توان یافت. به هرحال دراین دوره با دوفیلم “صبح روزهفتم” و “نزدیکتر از آشنا”بازی داشتم که از عاقبت آنها هم خبری ندارم.