جدال آمریکا با سپاه

امید معماریان
امید معماریان

po_memarian_01.jpg

بازداشت پنچ ایرانی درکنسولگری ایران دراربیل، بعد از دستگیری چهاردیپلمات دربغداد و مروری بر نام افرادی که در لیست سیاه قطعنامه 1737 شورای امنیت سازمان ملل قرار دارند، نشان می دهد که ایالات متحده تصمیم گرفته است فراتر از ایده مذاکره یا براندازی، درمرحله اول بخشی ازحکومت ایران را مورد حمله قرار دهد که عملا اصلی ترین حمایت کننده محمود احمدی نژاد به شمار می رود. بدین ترتیب آنچه که “تغییر رفتار رژیم” می خواند از طریق ایجاد اختلاف بین گروه های مختلفی که درحاکمیت حضور دارند، ومنافع مشترک چندانی با رییس جمهوری تندرو ایران ندارند، امکان تحقیق بیشتری خواهد داشت.

از این منظر، بسیاری ازگروه های سیاسی داخل حاکمیت به گره زدن سرنوشت سیاسی خود با سیاست های رییس جمهوری وهوادارانش که عملا ضریب امنیت ملی ایران طی نزدیک به یک سال ونیم به شدت کاهش داده، علاقه چندانی ندارند و او را به پاسخگویی فراخواهد خواند وهمین ممکن است زمینه تغییراتی را درداخل حکومت ایران فراهم آورد. موضوعی که انتخابات شورای شهر اخیر درتهران می تواند مزید برعلت آن می تواند باشد.

به همین جهت است که مجموعه فشارهای به عمل آمده طی ماه های گذشته همواره حول یک نقطه بوده است: سپاه پاسداران. سه نفر اول لیست سیاه دوازده نفره شورای امنیت سازمان ملل اختصاص دارد به رحیم صفوی، سلیمی و وحید دستجردی سه تن ازفرماندهان ارشد سپاه پاسداران. قرارگرفتن در لیست سیاه به دلیل مرتبط دانستن فعالیت های نهادهای وابسته به سپاه پاسداران به فعالیت های هسته ای وموشکی است، اما نشان می دهد ایالات متحده که نقش مهمی در طراحی و فشار برروی کشورهای عضوشورای امنیت برای تصویب قعطنامه تحریم ایران بوده، دست روی جایی گذاشته است که عملا نقطه قوت دولت تهران به شمار می رود.

محمود احمدی نژاد که در میان روحانیون محافظه کار سنتی و اصلاح طلب وحتی میانه های مذهبی، جایگاه بسیار ضعیفی دارد طی دوسال گذشته با استحکام بخشیدن به رابطه خود با نهادهای امنیتی و سپاه که خود وبرادرانش با آن ارتباط مستحکمی دارند، عملا تلاش کرده وزن بیشتری به نیرویی که هم اکنون درحوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی وامنیتی نقش تعیین کننده ای پیدا کرده است، بدهد. قراردادهای عمده میلیارد دلاری با شرکت های وابسته به سپاه پاسداران وهمچنین انتصاب بسیاری از فرماندهان سپاه به مشاغل گوناگون، عملا نشان می دهد که اتکای احمدی نژاد دردرون ساخت قدرت سیاسی به چه کسانی است.

احتمالا ایالات متحده به این نتیجه رسیده است که پیش از هرچیزی سیاست های احمدی نژاد محصول اجماع درمیان بخش های مختلف حکومت نیست واو خود را به اشکال مختلفی توانسته است با هژمونی پوپولیستی اش به جامعه سیاسی تحمیل کند، به همین جهت فشار براحمدی نژاد ویارانش عملا، همه حکومت وگروه های سیاسی را طلبکار نمی کند و به همین جهت به کور کردن نقاط قوت رییس جمهوری ایران پرداخته است.

احمدی نژاد با استفاده قیمت بالای نفت که پول زیادی را برای کشور به ارمغان آورده، نیروهای سپاهی هوادارش وهمچنین حساب کردن روی لحن ضد آمریکایی اش به امید اینکه درمنطقه افرادی را پشت سرش جمع کند، به شاخ وشانه کشی درسطح بین المللی می پردازد ونیروهای منتقد داخلی را به ضرب وزور دولت امنیتی اش ساکت نگه می دارد.

ایالات متحده طی چند ماه گذشته، عملا سرمایه گذاری درصنعت نفت وگاز را با فشار آوردن به شرکای ایران در این حوزه از ژاپن گرفته وتا این اواخرچین، بسیار دشوار کرده است. با معلق شدن رابطه با بانک های اروپایی و درادامه معلق شدن فعالیت های بانک های صادرات (درماه سپتامبر) وبانک سپه (طی روزهای گذشته)، عملا مجرای انتقالات مالی از طریق شرکت های وابسته به نهادهای امنیتی ونظامی بسته می شود. کاهش سرمایه گذاری درصنعت نفت هم عملا می تواند مشکلات جدی را برای صادرات نفت ایران فراهم کند.

به علاوه از نظر امنیتی وسیاسی دستگیری پنج ایرانی در اربیل وپیش ازآن دربغداد ضرب شستی به رییس جمهوری ایران است که ازدائما ازنقش خود درعراق واقدامات تلافی جویانه در صورت هرگونه حمله ویا تعرض آمریکا علیه منافع ایران سخن گفته است. اگر چه مقامات ایرانی تاکید می کنند که افراد دستگیر شده دیپلمات هستند اما به واقع به دلیل شفاف نبودن حوزه سیاست وگسترده بودن مسائل محرمانه ورازهای جمهوری اسلامی، عملا معلوم نیست که در آن دفتر چه می گذشته است و ادعای کدامیک ازطرفین درست است. به علاوه هرآنکس که دراین ملک قرار است درقالبی وبرای هرکاری به خارج ازکشورسفرکند، یک پاسپورت دیپلماتیک درجیبش گذاشته می شود.

به خاطر دارم زمانی که بیش از ده دیپلمات ایرانی توسط نیروهای طالبان در شهر مزارشریف کشته شدند، جو بسیار سنگینی برکل سپاه حاکم بود، آنچنان که خطر حمله به افغانستان بسیار قریب الوقوع می نمود وبه ظاهراچندین لشکر هم به همین منظور پشت مرزها رفتند. جواد منصوری سفیر سابق ایران در پاکستان و معاون وقت وزیر امورخارجه، درجلسه ای در پاسخ به سپاهیانی که آتشین ازحمله به افغانستان سخن می گفتند، تلاش کرد خونسردانه بگوید که درعالم سیاست چنین اتفاقاتی رخ می دهد و نباید عنان ازکف داد. او وقتی یک فرمانده سپاه خشمگین فریاد زد که این افراد “دیپلمات” بوده اند، پاسخ داد که “پس چرا ما 444 روز دیپلمات های آمریکایی را درایران گروگان گرفتیم؟” فرمانده با صدای بلند پاسخ داد: “به خاطر اینکه آنها جاسوس بودند؟” بعد منصوری آرام وبالبخندی تلخ گفت که حضور چندین سپاهی وچند فلان وبهمان درکنسولگری ایران چه معنی می دهد؟ ازنظرما اینها دیپلمات هستند اما از نظر آنها….”

حالا محمود احمدی نژاد دقیقا از جایی ضربه می خورد که گمان می کند، نقطه قوت اوست. او که همواره اقدامات تلافی جویانه را از لبنان تا افغانستان به رخ آمریکا می کشید، حالا می بیند چطور حزب الله بیش ازهرزمان دیگری با آن جنگ سی روزه خونین زمین گیر شده، محمود عباس دیروز به رایس قول داد با ایهودالمرت به زودی درجایی برای تشکیل دولت فلسطینی مذاکره کند و دولت عراق هم چراغ سبز می دهد که فلان دفتر ایران دراربیل چندان هم دیپلماتیک نیست. هرسه این حوزه ها ارتباط تنگاتنگی با بخش های پنهان نظامی ایران دارد که حداقل کشورهای غربی مدعی هستند متعلق به سپاه است. چنین شواهدی است که نشان می دهد ایالات متحده عملا جدال خود را با اصلی ترین متحد احمدی نژاد یعنی سپاه پاسداران، آغاز کرده است. اگرچه به نظر می رسد آمریکا تا کنون به صرافت دریافته که هرگونه جنگ دیگری خانمان سوز خواهد بود وهیچ ایرانی درهیچ جای دنیا خواستار آن نیست وهرجا که چنین شعله ای درمعرض مشتعل شدن باشد جلوی آن راخواهند گرفت.

سکوت دولت احمدی نژاد وفرماندهان سپاه، عملا نشان دهنده غافلگیری است که از این اقدامات به وجود آمده است. احمدی نژاد وقتی از سفر خود به کشورهای آمریکای لاتین برگردد، باید درانتظار نمایندگان مجلسی باشد که از وی سوالاتی دارند. نمایندگان مجلس که طی ماه های گذشته عملا درارتباط با دولت نقش خود را اندک اندک از دست می دهند، تنها تا 13فوریه فرصت دارند که به قعطنامه شورای امنیت پاسخ مناسبی بدهند. آنها باید علاوه عوارض سیاست های اقتصادی رییس جمهوری را نیزتحمل کنند ویا از وی درخصوص نابسامانی هایی که طی ماه های گذشته به وجود آمده پاسخ بخواهند وبیش از هر چیز از وی بپرسند، که چرا و ازجیب چه کسانی وبا چه توجیهی وبراساس کدام بخش ازمنافع ملی ایران، موقعیت جهانی ومنطقه ای کشور را آنچنان تضعیف کرده است که اینچنین حلقه های تحریم بردور ایران تنگ شده به گونه ای که هم اینک و طی ماه های آینده گلوی ملت بابت آن فشرده خواهد شد؟ واین واقعیت که با توجه به اتفاقات پی درپی که در کشور همسایه عراق می افتد واعمال سیاست های پرخاشگرانه ممکن است دامنه اش به خاک ایران برسد؟

احمدی نژاد درسفر 15 هزار مایلی خود به نیکاراگوئه ونزوئلا وقت خواهد داشت که ببیند چگونه درکوتاه مدتی که به کاخ ریاست جمهوری آمده، خود را در مرکز سیبل مخالفت های منتقدان داخل وکشورهای خارجی قرار داده وبرای سوالات یاد شده ودیگر سوالات به دنبال پاسخ درخوری باشد. روزهای آینده برای او روزهای دشواری خواهد بود، اگر البته جامعه سیاسی ایران، چه در مجلس وچه دیگر نهادها، به وضعیت خطیری که هم اینک ایران با آن مواجه است، آگاه باشند.