نتیجه رادیو گرافی ها به وضوح نشان می دهد که استخوان بندی بیمار یعنی حاکمیت ایران به خاطر ضربه هائی که شش ماه طغیان متعاقب انتخابات به آن وارد آورده وضع مناسبی ندارد: بسیاری ازاستخوان ها ترک برداشته اند. بعضی از این ترک ها بسیار عمیق اند و از قرار معلوم جوش نخواهند خورد. به علاوه ضرباتی که تقلب درانتخابات ریاست جمهوری و پی آمدهای آن به بیمار وارد آورده موجب شده که ترک های قدیمی ترهم دیده شوند، ترک هائی که از عمربعضی هایشان سه دهه می گذرد و به اندازه سنّ جمهوری اسلامی قدمت دارند.
امّا سؤتفاهم نشود. آسیب دیدن اعضای حیاتی به این معنا نیست که بیمار در حال مرگ است. جمهوری اسلامی هنوز به امکاناتی مجهز است که می توانند آن را سرپا نگه دارند و ضامن حیاتش باشند که اولین آن ها در اختیار داشتن امتیاز انحصاری نیروهای مسلح است. سال هاست که عده ای مدام جمهوری اسلامی را حکومتی در حال احتضار می خوانند و در پیش گوئی های شان مرگ قریب الوقوع آن را اعلام می کنند امّا به رغم همه این گفته ها نظام اسلامی همچنان زنده است. از همین رو توصیه پزشکان حاذق در شرایط فعلی اینست که پیش بینی در مورد وضعیت بیمار مذکور با احتیاط همراه باشد.
امّا احتیاط مانع از گفتن حقایق نمی شود. جمهوری اسلامی در سی سالگی به تنگی نفس مبتلا شده و بحرانی را از سر می گذراند که از نظر عمق درعمر کوتاهش سابقه نداشته است. معلوم نیست، شاید این بار هم از این بحران به سلامت بجهد امّا باید دید در چه شرایطی و با کدام دولت. با روی کار آمدن رئیس جمهورعوام گرائی به نام محمود احمدی نژاد در سال 2005 حکومت شیعه سالار رؤیائی آیت الله خمینی از درون دچار چنان جهشی شده که عاقبت کار آن را نامعلوم کرده است.
در پشت صحنه مبارزه ای که وحدت کلام جمهوری را خدشه دار ساخته و آشکار ساختن رمز آن گاه دشوار می نماید خطوط شکل گیری یک حاکمیت سیاسی تحت سلطه نظامی گری را می توان دید که بخشی از آن متمایل به جدائی دین از حکومت است. موجودات جهش یافته ای که عنان این حاکمیت را دردست دارند به ضرب و زور داروی محرک میهن پرستی می کوشند اصول اولیه نظام را تهی از معنا کنند. امروز در ایران خط گسل نه تنها میان اصول گرایان و اصلاح طلبان که در بطن اردوی” بازهای”حاکمیت میان هواداران فرار به جلو و بقیه شکاف انداخته است و اگر نبود غریزه بقا هیچ رشته ای ساکنان این اردو را به هم پیوند نمی داد.
در مرحله فعلی در قلّه بدون پیروز حاکمیت ایران ارکسترسه نفره ای که اختلاف وتفرقه نیرویش را تحلیل برده است به نواختن مشغول است که اعضایش عبارتند از یک بازنده، یک منتخب پا در هوا به علاوه نیروی مسلحی که حکم گارد جاویدان رهبر را دارد یعنی سپاه پاسداران که بدون وقفه به گسترش سلطه خود مشغول است.
بازنده در میان این سه آیت الله خامنه ای است که به عنوان رهبر انقلاب بالاترین مقام کشور به شمار می رود.جانشین خمینی و نایب امام غایب مهدی برروی زمین با تاخت زدن ردای حکمیت با جامه مأمور انتخاباتی احمدی نژاد و تعجیل در تأئید پیروزی آلوده به تقلب شاگرد، بقایای بازمانده از مشروعیتش را هم به باد داد.
موضع گیری خامنه ای به نفع احمدی نژاد علاوه بر حوادثی که پیش آورد مناقشاتی را که درمیان نخبگان صنف روحانیت در مورد ترفیع مقام روحانیت رده میانه پس از وفات امام درگرفته بود از نو زنده کرد. فردی که در مقام رهبر تمام اهرم های قدرت اجرائی، نظامی، قضائی و رسانه ای را در دست دارد و تا پیش از حوادث اخیر مصون از تعرض می نمود در جریان تظاهرات معترضین هدف شعارهای مخرب قرار گرفت و بدین ترتیب تابوئی شکسته شد که دیگر نمی توان آن را دوباره ساخت. افزون بر این دست تقدیرهم که گاه بسیار بی رحم می شود چنین اراده کرد که درست هشت روز پیش از سرکوب نا آرامی های عاشورا و شلیک به معترضین با گلوله های واقعی که منجر به کشته شدن حدود پانزده تن شد شعله زندگی آیت الله منتقد حسینعلی منتظری، جانشین منصوب خمینی که عزلش به سود خامنه ای تمام شده بود، خاموش شود.
امّا مرگ هم نتوانسته حاکمیت را از کابوس منتظری خلاص کند. آیت الله منتظری که چندی پیش از مرگ کیفر خواستی شدیدالحن علیه انحراف نظام و کشانده شدن آن به مسیر فاشیسم صادر کرد از جمله نویسندگان قانون اساسی 1979 و مبدع اصل ولایت فقیه بود، اصلی که سلطه مطلق روحانیت بر سیاست را رقم زد. وی بعدها در قم به” اشتباه” خود در تدوین این اصل اعتراف کرد. آرزوی او در هنگام تدوین اصل ولایت فقیه، به گفته خودش، استقرار حاکمیت اخلاق در جامعه بود و تأسف می خورد از اینکه می دید برخلاف خواست او این اصل به انحراف کشیده شده است. به خاطر همین موضع گیری ها بود که نظام به انحاء مختلف و در صورت لزوم به ضرب چماق مانع برگزاری هرگونه مراسم عزاداری برای این روحانی عالی مقام و مورد احترام در سراسر ایران از سوی هوادارانش شد.
حال می پردازیم به دومین فرد قله قدرت در ایران که همانا رئیس جمهور پادرهوا یعنی احمدی نژاد باشد. احمدی نژاد گرچه” منتخب” انسان هاست امّا رفتارش دست کمی از رفتار برگزیدگان الهی ندارد. انتخابات ژوئن گذشته نه تنها فروغ را ازهاله الهی گرداگرد رهبر گرفت که از یکی دیگر از پایه های نظام یعنی صندوق رأی مشروعیت زدائی کرد. البته بعید به نظر نمی رسد که احمدی نژاد به سال آخر دومین دوره ریاست جمهوری خود برسد امّا باید بهای ماندنش را بپردازد به عبارت دیگر چاره ای جز آن ندارد که از یک طرف در مقابل مطالبات مجلسی که با ماجراجوئی های اقتصادی و تندروی های او در عرصه برنامه هسته ای مخالف است سرفرود آورد و از طرف دیگر باید قیمت گزافی برای خرید حمایت نیروئی که خاستگاهش بوده یعنی سپاه بپردازد. همه شواهد حاکی از اینست که رئیس جمهور به ناحق برگزیده شده را یارای مقاومت در مقابل فرمان های آمرانه مجلس و بلهوسی های پاسداران نخواهد بود.
می ماند آخرین عضو این گروه سه نفره یعنی سپاه پاسداران. به نظر می رسد که تنها پیروز بلا منازع این گروه در مرحله فعلی و البته به طور موقت، سپاه باشد که صعود آن به قله قدرت واقعیتی انکار ناپذیر است. ارتش مکتبی نظام با 130000عضو نه تنها به ایجاد نیروی زمینی و هوائی و سازمان اطلاعاتی مختص به خود و تشکیل نیروی دریائی برای نظارت بر خلیج فارس اقدام کرده که با تشکیل واحدی از نیروهای ویژه به نام سپاه قدس در بیرون از مرزهای کشوراز جمله در لبنان فعال است.
سپاه پاسداران با دور شدن از اهداف اولیه تشکیل آن به مرور زمان، به توسعه نفوذ خود درعرصه های مالی و تجاری پرداخت و بر بخش هائی چون صنایع کشتی سازی، نفت، مخابرات، بانک ها و رسانه ها پنجه انداخت. امروز سپاه به مدد شبکه گسترده شرکت ها و بنیادها، و البته مجراهای غیرقانونی صادرات و واردات، کلّ اقتصاد ایران را تحت کنترل درآورده است.
علاوه برعرصه اقتصاد، تجاوز سپاه به حریم سیاست نیز از نظرها مخفی نمانده است. به جز رئیس جمهوراغلب وزرا و نیمی از نمایندگان مجلس را کسانی تشکیل می دهند که سابقاً سپاهی بوده اند. در جریان مقابله با طغیان مدنی غیر متشکل امّا پویای مردم ایران به رهبری یکی از اجزاء سابق ماشین حکومتی یعنی میرحسین موسوی نقش اساسی بر عهده این لژیونرهای نظام اسلامی است هرچند درعمل وظیفه سرکوب را به نیروی شبه نظامی بسیج که به راست یا دروغ خود را جان نثار و فدائی رهبر می خواند محول کرده است.
امتیازات ویژه پاسداران و حق اختصاصی آن ها برای عبور از همه مرزهای قانونی نه تنها نیروهای ارتشی و اطلاعاتی که محافل مالی و تجاری را به شدت ناراحت و عصبانی کرده است. ازطرفی امکان سرایت ویروس تفرقه و دودستگی در بطن تشکیلات سپاه به دلایل مختلف نظیر حسادت یا اختلاف نظرهای تاکتیکی یا اختلافات ریشه دارتر واقعیتی است که نمی توان منکرش شد. نمونه آن انتقاد های علنی محمد قالیباف سردار سابق سپاه و شهردار فعلی تهران نسبت به عملکرد احمدی نژاد است. بدین ترتیب مشاهده می شود که مبارزه نیروهای” تندرو” و “عملگرا” به درون تشکیلات سپاه هم کشیده شده و حتی به عرصه برنامه هسته ای که قرار است روز شمار آن از این پس تحت امر فرماندهی سپاه تنظیم شود، سرایت کرده است.
ارمغان سرسختی ایران در مورد برنامه هسته ای کشور اتخاذ تدابیر برای اعمال تحریم های جدید طی روزهای آتی است. امّا غرب باید بداند که در صورت بی توجهی به اثرات منفی این تحریم ها خطای بزرگی مرتکب خواهد شد زیرا توفق یافتن جناح تندروی سپاه و به تبع آن سوق نظام اسلامی به سوی رادیکال تر شدن خطری است که در صورت تشدید تحریم ها ایران را تهدید می کند که در اینصورت امکان دارد ایران پا جای پای کره شمالی گذاشته و از پیمان منع تکثیر سلاح های کشتار جمعی خارج شود یا سوت آغاز مسابقه تولید بمب را به صدا در آورد.
شرکت دو نفره خامنه ای ــ احمدی نژاد برای درمان ضعفی که بدان دچار آمده در تلاش یافتن داروئی معجزه آسا ست. تلاشی عبث زیرا آنقدرمداوا را دیر شروع کرده است که سرکوب که نه، حتی اقدام برای گفت و گو با معترضین شفا یش نخواهد داد. آخرین معاینات بر روی پیکرحاکمیت ایران با اشعه ایکس نشان می دهد که بیمار خونریزی داخلی کرده است.
منبع : اکسپرس 7 ژانویه