فردا (جمعه) سرنوشت دو بازی بزرگ و کوچک در ایران رقم می خورد. بازی بزرگ همانا انتخابات مجلس خبرگان است، انتخاباتی که اگر آزاد و عادلانه (حتی در حداقل صورت آن) برگزار می شد، می توانست مسیر سیاسی کشور را به کلی تغییر دهد.
انتخابات خبرگان اما از حداقل معیارهای تعریف شده برای آزاد و عادلانه بودن برخوردار نیست و متاسفانه اصلاح طلبانی که راهی برای خود جز از طریق صندوق رای نمی شناسند، کوششی جدی برای تاثیرگذاری بر روندی که به تشکیل نهادی فراتر از همه نهادها و بالاتر از همه مراکز تصمیم گیری می انجامد، به عمل نیاوردند و نتیجه را پیشاپیش به حریف واگذار کردند.
بازی کوچک اما انتخابات شوراهاست که به گمان من، نه از چندان اهمیت سیاسی برخوردار است که ارزش تحریم داشته باشد و نه دارای چنان قدرتی است که برای تسخیر آن نیاز به فداکاری داشته باشد.
شوراها قابل تحریم نیست از این رو که در اغلب نقاط کشور، مردم نه به انگیزه سیاسی بلکه بنا به ملاحظات فامیلی، قومی و قبیلگی در آن شرکت می کنند و داشتن دوست و آشنا و قوم و خویش در شورا را به هر چیز دیگر ترجیح می دهند.
شوراها، قدرت چندانی هم ندارند بدین علت که نهادهای حاکم اگر ارده کنند، به آسانی قادر به فلج کردن آنهایند.
گمان نکنم این مساله نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد زیرا همه ما با ساخت قدرت در ایران و نوع تعامل نهادهای قدرتمند حاکم با با نهادهای تحت کنترل رقیبان سیاسی آنها آشنائیم و فلج شدن مجلس ششم و دولت های ششم، هفتم و هشتم را به یاد داریم.
از این رو، به باور من، تسخیر تمام کرسی های شورای شهر تهران از سوی اصلاح طلبان، جز اینکه برای یکی – دو ماهی سبب تجدید روحیه هواداران آنها و بلند شدن زبانشان در برابر محافظه کاران شود، نتیجه استراتژیک بلند مدتی در بر نخواهد داشت.
کافی است قدری واقع بین باشیم تا سرنوشت شورای شهر تحت کنترل اصلاح طلبان را از هم اکنون به عینه ببینیم.
روشن است که از همان ابتدای آغاز به کار شورای شهر اصلاح طلب، رسانه های فراگیر محافظه کاران که در برابر نشر هرنوع دروغ و تهمت و افترایی از مصونیت کامل برخوردارند، هجوم تبلیغاتی سنگینی را علیه اعضای شورا به راه می اندازند و ضمن زیر ذره بین قرار دادن هر گونه جابجایی نیروها و تعبیر آن به سیاسی کاری و حزب بازی ورانت خواری، آرایش مجدد کارشناسان و کارمندان شورا و شهرداری را با مشکل روبرو می کنند.
آنها در عین حال، با دامن زدن به مطالبات شهروندان تهرانی برای حل مشکلات بی نهایت آنها در شهر بی در و پیکری که آلودگی هوا، ترافیک وزلزله خیز بودن آن، به دردی بی درمان تبدیل شده است، تقریبا حل کل مشکلات کشور را از شورای هر طلب می کنند.
هل دادن مطالبات مردم به سمت شورای شهر، در عین حال این کارویژه را برای دولت احمد ی نژاد خواهد داشت که تمام ناتوانی های خود را در جهت حال مشکل تورم، گرانی، بیکاری، فساد و دیگر معضلات جامعه ایران به شورای شهر نسبت دهد و از خود رفع مسئولیت کند.
شاید کسانی که از دور ناظر وضعیت ایرانند، وقوع چنین چیزی را به لحاظ عملی غیر ممکن بدانند، اما انحصار رسانه ای در ایران و جادوی دستگاه رادیو و تلویزیون که می تواند گاه از کاه، کوه بسازد و گاه، کوه را نادیده بگیرد، هر غیرممکنی را ممکن می کند.
این تازه، نصف ماجراست. نصف دیگر آن این است که هرگونه موفقیتی در جهت حل مشکلات تهران در گرو همکاری نهادهای رنگارنگی است که هر کدام بخشی از تهران را در کنترل خود دارند. روشن است که این نهادها با یک شورای اصلاح طلب نه فقط همکاری نخواهند کردف بلکه از هیچ کوششی برای ناکارآمد کردن آن فرو نخواهند گذاشت.
حال تصور کنید شورایی با قدرت محدود را که دستگاه تبلیغاتی قدرتمندی در اختیار ندارد، نهادهای حاکم در کارش کارشکنی می کنند و همه مشکلات شهر نیز به سمت آن هل داده می شود.
نتیجه کار روشن است: فلج شدن شورای شهر، عدم امکان پیشبرد هر نوع پروزه عمرانی و فرهنگی و انباشت مشکلات تهران به گونه ای که زندگی در آن به جهنم تبدیل شود.
پیامد سیاسی چنین وضعی برای اصلاح طلبان هم روشن است: از بین رفتن تتمه اعتبار آنها.
این همه اما بدان معنا نیست که کنترل شورای شهر تهران توسط محافظه کاران برای پایتخت مفید است. مسلما کنترل یک دست محافظه کاران بر شورای شهر، زمینه را برای سوء استفاده آنها بدون آنکه نگران افشای کارهای خود شوند، فراهم می کند.
از این منظر، حضور تعداد مشخصی از اصلاح طلبان در شورای شهر می تواند بسیار مفید باشد، البته به شرطی که این تعداد اکثریت نباشد!
به عبارت دیگر، باور من این است که اصلاح طلبان به جای آنکه بخواهند با کنترل کامل شورای شهر، بار اداره شهر پر مساله ای مانند تهران را در این ساخت معیوب قدرت بر دوش گیرند، بهتر است نقش یک اقلیت فعال را در آن بازی کنند.
در واقع یک فراکسیون کوچک اما منسجم و حرفه ای اصلاح طلبان در شورای شهر تهران، می تواند ضمن نظارت دقیق بر عملکرد شورا و شهرداری، کلیه خلاف های احتمالی آنها را در سطح جامعه افشا کند و آنان را از سوء استفاده از منابع عمومی باز دارد و به سمت خدمت به عموم مردم سوق دهد.
بر این اساس، توصیه من به دوستانی که قصد شرکت در انتخابات شوراهای شهر تهران را دارند این است که از فهرست اصلاح طلبان به آقایان نجفی و مسجد جامعی و خانم ها ابتکار و صدراعظم نوری رای دهند و اگر تمایل دارند بر این فهرست بیفزایند حداکثر نام دو نفر دیگر را هم به آن اضافه کنند، اما نه بیشتر از آن!