اگر عقل امروزم را داشتم، نمی رفتم

نویسنده
سها سیفی

این نحو کتاب خریدن مغایر وحدت ملی ست

مسعود لواسانی در وبلاگ اش (جعبه ضد خاطرات…) نامه «جعفر همایی» مدیر نشرنی را خطاب به محسن پرویز معاون فرهنگی وزیر ارشاد منتشر کرد که در آن نسبت به بی عدالتی در خرید کتاب توسط این وزارتخانه معترض بود: “… خوشحالی من از دریافت فهرست کتاب های مصوب نشر نی توسط هیات خرید کتاب (فهرست پیوست، 51 عنوان، به قیمت یک میلیارد و 430 میلیون ریال و خالص بیش از صد میلیون تومان) دیری نپاییده بود، که فهرست 70 صفحه ای مصوبات هیات خرید کتاب، اعلام شده در سایت ایبنا را برانداز کردم. ضمن آنکه بسیار مشتاقم کتابهای موسسه ام به کتابخانه ها برود و از وجه فروش آن نیز بی نیاز نیستم؛ اما به دلیل اینکه رویه خرید کتاب را ناعادلانه و شبهه ناک می بینم انصراف خود را از این فروش اعلام می دارم. تا زمانی که هیات خرید کتاب با اتخاذ رویه ای نسبتا عادلانه و منطبق با شعار عدالت خواهی دولت، این شبهه را مرتفع سازد….. با آنکه بر اساس آمار اعلام شده در کارنامه نشر 1385 موضوع کتابهای دینی با سهم 22 درصدی بالاترین سهم تولید کتاب را از آن خود کرده است، اما آیا اختصاص بیش از 50 درصد خرید به حوزه دین که فقط 22 درصد در تولید سهم دارد، عادلانه است؟!…… محصول کار هیات خرید چنین است که ناشران خصوصی را برابر ناشران دولتی، ناشران کتابهای مذهبی را برابر ناشران سایر کتابها، ناشران بزرگ را برابر ناشران کوچک قرار می دهد و این نه با “وحدت ملی” سازگاز است نه با “انسجام اسلامی” نسبتی دارد…..جنابعالی اعتقاد داشتید که حضور نمایندگان صنف به خاطر داشتن منافع؛ موجب فساد می شود. اگرچه تاکنون فهرست خریدهای انجام شده در سال 85 منتشر نشده تا صلاح و فساد ناشی از عدم حضور نمایندگان صنف آشکار شود، اما همین فهرست منتشر شده به عنوان مشتی از خروار می تواند موید اخبار غیررسمی باشد که از خریدهای سال 85 به گوش می رسید.اخباری که حکایت از آن دارد که آن فهرست غیر قابل انتشار است.”

جعفر چرا مرد؟ مکرمه الان کجاست؟

خبر سنگسار مردی در تاکستان به اتهام رابطه نامشروع، علیرغم دستور قوه قضاییه مبنی بر توقف آن بازتاب وسیعی در وبلاگ ها و به ویژه وبلاگ های مدافعین حقوق زنان و از جمله «خورشید خانم» داشت: “…..گوشی تلفن رو بردارین و زنگ بزنین (به قوه قضائیه) و بپرسین جعفر چرا مرد؟! محبوبه و عباس چرا سنگسار شدن؟! مکرمه الان کجاست؟! چرا تقاضای عفو کبری نجار سه بار رد می شه تو کمیسیون عفو با وجود نامه شاهرودی روی پرونده اش؟ سکوت نکنیم. حداقل بخشی از بدنه قوه قضائیه با زبان بی زبانی گفته که واکنش های بین المللی براشون مهمه. حداقل بخشی از حکومت از وهن نظام و اسلام پرهیز می کنه. پس موهن بودن کشته شدن جعفر و حکم مکرمه و کبری رو اعلام کنین. بالاخره اونایی که تو گوششون پنبه گذاشتن می شنون صداها رو یه روزی، مجبور می شن بشنون. هیچ کس دلش به حال ما نسوخته که از این گند و کثافت خلاصمون کنه. فقط وجدان بیدا خودمون شاید به دادمون برسه. تلفن بزنین به هرجایی که دستتون می رسه و اعتراض کنین و ابراز نگرانی کنین. نه فقط برای جعفر و مکرمه. که برای دانشجوهای پلی تکنیک هم، برای هاله اسفندیاری هم، برای محبوبه و عباس هم، برای دلارام و عالیه هم، برای خودتون…”

اگر عقل امروزم را داشتم، نمی رفتم

شمس آل احمددر یک مصاحبه مطبوعاتی که سایت فردا آن را منعکس کرد، از عضویت در شورای انقلاب فرهنگی ابراز ندامت کرد: “…. من حتی یک لحظه هم تصور نمی کردم این طور بشود. چون وضعی که به وجود آمد اصلاً مورد تایید من یکی نبود.تصورم این بود که از ما می خواهند دانشگاه ها را همانند آنچه در همه جای دنیا وجود دارد، بازسازی کنیم و دانشگاه ها را جهان پسند کنیم. فکر نمی کردم که هدف این باشد که اندیشه گروهی خاص را بر دانشگاه ها تحمیل کنند……دوره یی بود که گذشت. اما ای کاش نمی رفتم. اگر عقل امروز را داشتم نمی رفتم.چون مرام من روشنفکر با برخی آدم ها و باورها همخوانی ندارد. هر کسی در هر حوزه یی که صاحب نظر است باید فعالیت کند. نمی شود کس دیگری را به جایی آورد که اصلاً آنجا را نمی شناسد.”

قطع مدام برق

نویسنده وبلاگ «زیتون» از قطعی های مدام برق در کرج خبر داد: “… آقا این چه وضعشه! روز برق می‌ره. شب برق می‌ره. نصف‌شب برق می‌ره…هوا هم تا دلتون بخواد گرم. تو خونه از گرما می‌پزیم. می‌ریم بیرون خرید کنیم هر مغازه‌ای می‌ریم تاریک، گرم! یه شمع گذاشته رو پیشخوان به جای منبع نور. کولر که هیچ، آسانسور هم هیچ. تو اداره‌ای کار داری، باید هشت طبقه پله رو عرق‌ریزون بری بالا. نمی‌دونم همه جا اینطوره یا شانس منه که صبح و شب هر شیفت چهار ساعت خودمون برق نداریم. هر جا هم پا می‌ذارم بی‌برقن. دیروز برای خرید رفتم پاساژ علا‌ءالدین. گفتم شاید تهران وضع برق بهتره. اما خدا نصیب نکنه. چه خبر بود! شلوغ و گرم و تاریک. تقریبا هیچ‌کدومشون هم یه چراغ روشنایی نداشتن. همه شر شر عرق می‌ریختن. مشتری و کاسب.

خیلی که می‌خواستن لطف کنن گوشی‌ها رو باچراغ قوه نشون می‌دادن. فکر کنم یه دوسه‌کیلویی وزن کم کردم تو اون سونای شلوغ پلوغ مختلط…شبا تا میومدم بشینم پای کامپیوتر، یهو برق می‌رفت. این شده زندگی جهنمی ما…”

دور دنیا در صد روز

رجا نیوز از سفرهای هوایی رئیس جمهور گزارش داد. بر اساس محاسبه رجا نیوز، احمدی نژاد در هفتصد روز گذشته، صد روزش را در هواپیما گذرانده: “بر اساس آمارهای ارائه شده، تا تیرماه سال جاری احمدی نژاد در مجموع بیش از 2450 ساعت مسافرت هوایی داشته که علاوه بر سفرهای استانی که درصد قابل توجهی از آن را تشکیل می دهد؛ سفرهای دیپلماتیک وی به سایر کشورها نیز آمار قابل توجهی را به خود اختصاص داده اند. این در حالیست که این آمار در مدت مشابه(دوسال ابتدایی ریاست جمهوری) خاتمی تنها 240 است.”

شبی که مادرم را بردند

«زندانی شماره هیچ» نام وبلاگ فرزند یک زندانی سیاسی زن است که برای مدت های مدید مادرش در زندان بوده است. بخشی از روایت او از دستگیر شدن مادرش را بخوانیم: “….دم در ایستاده بودم و جلوتر از من پدرم بود. من از کنار پای پدرم بیرون را تماشا می کردم. مامان، نیم رخ ایستاده بود. روی پله دوم، سربازی جلوتر از او بود که فقط نیم تنه اش پیدا بود. سرباز دیگری پشت سرش. هنوز نرفته بودند که سرباز دیگری، پله های پشت بام را پایین آمد. نگاهم به چهره اش برخورد کرد. سرباز اول، که قبل از مامان ایستاده بود، به صورت من چشم دوخت. من هم روی سنگینی نگاهش چشم گرداندم. آرام و کمی کودکانه گفت: «ناراحت نباش، می بریم، چندتا سوال ازش می کنیم و زود برش می گردانیم.» نگاهم روی چشم های نگران مامان نشست. همه چیز به من می گفت که این سرباز دروغ می گوید. و چیزی در درونم می گفت که شاید خیلی طولانی… و البته… نمی دانم چرا 25 سال است که فکر می کنم چگونه این موهبت به من داده شد (و تنها نامش برای من موهبت است)‌که هیچ کینه ای نه از این سرباز داشته باشم و نه از پاسداری که کنار مامان می ایستاد، زمانهای کوتاه و کمی که ملاقات رو در رو و از نزدیک داشتیم. و نه از آن حاجی که جلوی در زندان، شناسنامه هایمان را می دید.”

سالی ششصد میلیارد تومان در جیب اعراب

عصر ایران سخنان آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی را که به برخی سختگیری ها نسبت به شیعیان در هنگام مراسم حج معترض است منتشر کرد: “…..به رغم تذکرات مسؤولان ایرانی به سعودی ها، اهانت به زائران شیعه به ویژه ایرانیان، هتک حرمت تدریجی ائمه بقیع (ع) و توزیع کتاب با مطالب دورغ در عربستان ادامه دارد. سالانه نزدیک به ششصدهزار نفر به عمره مشرف می‌شوند و از این راه نزدیک به ششصد میلیارد تومان سرمایه وارد کشور سعودی می‌شود. خرج کردن این هزینه گزاف برای کسب ذلت، اهانت و جسارت به شیعیان درست نیست در حالی که با صرف هزینه‌ای کمتر از این مقدار می‌توان به عتبات عالیات یا مشهد سفر و در آنجا کسب فیض و معنویت کرد. امیدوارم تذکر مسوولان در این باره موثر واقع شود وگرنه؛ قطع کردن سود سالانه ششصد میلیارد تومان می‌توانند مجازات خوبی برای آنان باشد.”

تهدید القاعده جدی است

رسول جعفریان، روحانی و تحلیلگر سایت بازتاب از دولتمردان ایرانی خواست تهدید القاعده علیه خود را جدی بگیرند: “آگاهیم که بخش‌های عمده‌ای از «القاعده»‌، این روزها مبارزه با آمریکا را به کنار گذاشته و صرفا بر ضد شیعه فعالیت می‌کنند. برخی بر این باورند که «القاعده» جدیدی توسط سعودی‌ها تأسیس شده است تا دقیقا همین خط مشی را دنبال کند، یعنی «ضدیت با آمریکا نه، نابودی شیعه آری».

تأخیر در ادامه مذاکرات آمریکایی‌ها با ایران بر سر مسئله‌ عراق، نشانگر آن است که تحولات تازه‌ای در حال رخ دادن بوده و ایران باید سخت مراقب اوضاع امنیتی خود از بابت گروهی باشد که همه به طور مستقیم و غیرمستقیم در حال استفاده ابزاری از آن هستند.”

صداقت یک امر درونی است ولی…

این فقط یکی از پرسش ها در جلسه پرسش و پاسخ با «محمد علی ابطحی» ست که نواندیش برگزار کننده آن بود: “پرسش از امیررضا رمضانی : با توجه به گفته ها و عملکرد آقای احمدی نژاد چه وعده های انتخاباتی و چه وعده های دیدارهای استانی و سایر سخنرانی ها خواهشمندم بگویید «احمدی نژاد صادق است یا ناصادق؟».

پاسخ از محمدعلی ابطحی : صداقت که یک امر درونی است؛ ولی شخصاً در خیلی از موارد رگه های مردم فریبی را در رفتارهای ایشان و هوادارانشان را می بینم.”

به شدت منتظر رمان خوب

فردا خبر داد: “حسن بنیانیان، رئیس حوزه هنری گفت که مقام معظم رهبری، به شدت منتظر رمان خوب هستند. هر مسئولی که محضر ایشان را درک می‌کند از این مساله صحبت می‌کند. با علاقه این آثار را می‌خوانند و دغدغه ایشان با وجود تمام گرفتاری‌ها رمان است.”