با کدام معیار اسلامی و انسانی؟

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

“وقتی برای تحویل جسدش به اهواز رفتم در بیمارستان گلستان دنیا برایم تیره و تار شده بود. هیچوقت چهره او را به این زیبایی ندیده بودم…. آی خدا چه کردی با ما. برای همسرش امیر رضا عارفی که همه چیزش بود آرزوی صبر دارم. دو داغ بزرگ را همزمان به دوش می کشد… آرزو دارم در این واپسین لحظات برای دیدن چهره همسرش روز یکشنبه به بهشت زهرا بیاید و مرهمی بر درد بی درمان ما باشد.”.

این دلنوشته های نگاشته شده با چشمان تر و خون آلود “رضا صادق زاده ، برادر زییا، همسر زندانی سیاسی تبعیدی امیررضا عارفی است که این روزها وم شب ها در شهری غریب،  در پشت میله های فولادی زندان مسجد سلیمان دو داغ بزرگ را همزمان به دوش می کشد. داغ همسر “زیبا صادق زاده” و  مادر “ناهید رحمانی”. این دو در راه بازگشت از ملاقاتی چند دقیقه ای در جریان یک تصادف رانندگی جان باختند و عزیز خود را در خوزستان جا گذاشتند!

نمی دانم وقتی صادق لاریجانی این خبر را شنید  به چه واکنشی اندیشید و یاد احمد شهید چه به روزگارش آورد، هرچند که انسان اگر خدا را بشناسد نیازی به این حوادث ندارد و ترس از قضاوت و گزارش این و آن.

رئیس قوه قضائیه اکنون نیازی به لعن و نفرین کردن دیگران از جمله نویسندگان “اعلامیه جهانی حقوق بشر” و “گزارشگر سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران ” ندارد، همانگونه برایش گریزی از لعن و نفرین داغداران جدید از جمله خانواده های صادق زاده،  عارفی, رحمانی و… نیست.

این بار اول نیست که یک زندانی سیاسی – عقیدتی دست بسته و بی مرخصی نگران بستگان بیمار خویش است و  وقتی عزیزی را از دست می دهد، تنها در گوشه ی زندان به عزاداری  می نشیند، در حالی که بستگانش همه چشم به در و چشم در راهند که صاحب عزای اصلی را در بین  خود ببینند. آخرین بار در سالن 12 بند 4 زندان رجایی شهر کرج بود که خود شاهد بودم که همسر بیمار و سالخورده جمال الدین خانجانی از مدیران جامعه ی بهایی فوت کرده بود، اما نه برای مراسم تشییع و تدفین به او مرخصی دادند، نه برای مراسم هفتم و چهلم و سال!

نمی توانم درک کنم که مقام های عالیرتبه سیاسی و قضائی ایران با کدام منطق و دلیل عقلانی و بر اساس کدام معیار اسلامی و انسانی به خود حق می دهند که زندانیان را از شرکت در مراسم عروسی و عزای بستگانشان بازدارند؛ آن هم مورد اخیر که به دلیل بی قانونی ها و سختگیری های آنان، امیر رضا عارفی هم زمان همسر  جوان و مادر سالخورده را از دست داده و بستگانش روز یکشنبه در بهشت زهرا چشم انتطار او هستند.

 آیت الله لاریجانی باید بگوید حال که اعلامیه جهانی حقوق بشر را نمی پذیرد و برخوردهای آن چنانی با مدارک و مستندات احمد شهید دارد، بر اساس حکم مذهبی کدام مرجع عالیرتبه شیعه و کدام بند قانون اساسی یا بند آئینامه مقررات امور زندان ها، نه تنها تبعیدی ناخواسته را به زندانیان سیاسی – عقیدتی تحمیل می کند، بلکه حتی جلوی مرخصی استحقاقی و استعلاجی زندانیان دربند را می گیرد و باعث بروز چنین تصادف های جانگذاز می شود. اگر ایشان منکر چنین مواردی است و مدعی است که “گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران” به دروغ مطالبی را به نقل از روزنامه نگاران و زندانیان سیاسی چون من نوشته است، اشکالی ندارد برای پاک کردن “سیاه نمایی ها”، نه “سیاه کاری ها” ی مقام های اطلاعاتی – امنیتی و سیاسی – قضایی، کافی است به رسانه ملی اجازه دهد که مردم یک بار هم شده جزئیات تخلفات را از زبان متهمان یا محکومان به صورت مستقیم و بدون واسطه بشنوند!

ایشان اگر مقررات امور زندان ها را نخوانده دست کم باید قانون اساسی جمهوری اسلامی را یک بار هم که شده مطالعه کرده باشد و نکات مرتبط به کار خویش را در ذهن نگه داشته باشد، مگر این که….

اصل سی و سوم قانون اساسی تاکید دارد: “هیچ کس را نمی توان از محل اقامت خود تبعید کرد یا از اقامت در محل مورد علاقه اش ممنوع یا به اقامت در محلی مجبور ساخت، مگر در مواردی که قانون مقرر می دارد.” این اصل در مورد زندانیان نیز صادق است، به ویژه آن گروه از زندانیان سیاسی- عقیدتی که بدون داشتن حکم قضایی به زندان های رجایی شهر کرج، کارون اهواز، زنجان، بهبهان، مسجدسلیمان  و… در شرایط تبعید شده اند.

رئیس قوه قضائیه و آنانی که صادق لاریجانی را به این پست گمارده اند، وقتی حتی حاضر به اجرای اصل سی و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیستند چگونه از آنان می توان انتظار جدی  داشت که زیر بار اجرای آئین نامه ها و مقررات خاص بین المللی بروند، حتی اگز زمانی “سازمان زندانها” مبلغ و مروج آن بوده باشد؟!

در سال 1381 انتشارات “راه تربیت” وابسته به “سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور” کتابی را با همکاری “سازمان اصلاحات جزایی بین المللی” با عنوان “رویه عملی در زندان؛ کاربرد مقررات بین المللی در امور زندان ها” با “شابک 7-4-92293-964” به قیمت 1800” تومان”منتشر کرد که به نظر می رسد از آن پس “کتاب راهنمای” مقام های قضایی کشور خواهد بود، کتاب راهنمایی که به ویژه پس از رویدادهای خرداد 88 در پستوهای کتابخانه ها بایگانی شده است.

اشاره به چند مورد توصیه شده کافی است تا نشان دهد روش و منش آیت الله لاریجانی چه میزان از رویه های عملی بالقوه در زندان ها به دور است:

-       (10) اهمیت حفظ رابطه با اعضای خانواده و دوستان بر مسئله تعیین محل حبس زندانیان بی تاثیر نیست. دور بودن محل حبس از محل سکونت باعث می شود تا ملاقات ها( و مرخصی ها) به سختی انجام گیرد و پرهزینه باشد، اصل 20 از مجموعه اصول در این باره خاطرنشان می کند: در صورت تقاضای فرد بازداشت شده و یا زندانی، چنانچه امکان آن موجود باشد، باید او را در بازداشتگاه یا زندانی نزدیک محل سکونتش قرار داد.

-       امکان انتقال زندانی به محلی در نزدیکی خانه او، باید به محض ورود او به زندان با وی در میان گذاشته شود. در بسیاری از کشورها، چنین انتقالی برای زنان زندانی دشوار است، چرا که زندان های معدود و مشخصی در خاک آن کشورها به زنان اختصاص یافته است. اگر نگهداری زندانی در محلی نزدیک به خانه او غیرممکن باشد، می توان تدابیری برای انتقال موقتی او، به منظور تسهیل ملاقات ها، اتخاذ شود. زندانیان خارجی باید در صورت امکان بتوانند محکومیت حبس را در کشور خود بگذرانند.

-       (15) اعطای زمان بیشتر ملاقات برای کسانی که راه دور و دشواری را برای رسیدن به زندان پیموده اند، شیوه مناسب و صحیحی است. گاهی اوقات، امکان و آپارتمان هایی در اختیار این گروه ملاقات کننده ها قرار می گیرد تا آنها بتوانند در شرایط آسوده تر و راحت تری با زندانیان دیدار کنند، این شرایط به هنگام ملاقات میان خانواده ها و فرزندان کاملا ضروری است.

-       (36) زندانی باید بلافاصله از فوت یا بیماری وخیم اقوام نزدیک خود مطلغ شود. در صورت بروز بیماری خطرناک برای یکی از اقوام او، چنانچه شرایط (بیمار) اجازه بدهد، زندانی باید مجاز به حضور در بالین او باشد و این حضور می تواند آزادانه  و یا با همراهی ماموران انجام گیرد.

-       (37) همچنین، یک زندانی باید  بلافاصله از خبر درگذشت، یا جراحت جدی اقوام نزدیک خویش مطلع شود و این در صورتی است که مقامات زندان نیز از موضوع آگاهی داشته باشند. از واژه “اقوام نزدیک” نباید برداشتی کاملا رسمی شود، چرا که این مفهوم در فرهنگ های مختلف تعابیر مختلفی دارد. به هر حال، پدر و مادر، نوادگان، همسر و فرزندان، همیشه مشمول این مفهوم هستند. اگر بیماری یکی از اقوام “خطرناک” باشد، یعنی زندگی وی در معرض تهدید باشد، زندانی باید اجازه حضور در کنار فرد مذکور را داشته باشد، “اگر شرایط چنین اجازه بدهد”، او می تواند طبق همین شرایط در مراسم تشییع جنازه اقوام خود شرکت کند.

 آااتتینیینن