“آقای روحانی! میخواهم با شما درددل کنم. در این هشت سال به مردم ایران خیلی سخت گذشت و به جامعه روزنامهنگاران سختتر. تنها خانه امید ما «انجمن صنفی روزنامهنگاران» مدتهاست که درش قفل شده است. از شما میخواهیم قفل خانه امید روزنامهنگاران ایران را با کلید خود بازگشایی کنید.” همین یک جمله کافی بود تا آستانه کمطاقت و تحمل جریانی که طی هشت سال اخیر مشغول مالهکشی بر عملکرد دولت مورد حمایت خود بودند، به نقطه جوش برسد تا جایی که یک پرسش صنفی از رییسجمهوری منتخب را تحمل نکنند و همچون حالوهوای دولتهای نهم و دهم بر آن بتازند. پرسش ساده بود و پرواضح. خواستهای نامعقول هم نیست، نه درونمایه براندازی در آن نهفته و نه نگاه به شرق و غرب. هرچه گفته میشود صنفی و مربوط به آنچه بر احوالات یک جامعه شاغل با نیازها و مشکلات گوناگون میگذرد، است. البته شاید همین پرسش ساده درکش برای خیلیها مشکل باشد که البته باید به آن عده حق داد. درک آدم گرسنه برای آدمی که شکمش از سیری برآمده شده شاید سخت باشد. درک آدمی که از سرما به خود میلرزد و سرپناهی ندارد برای آنکه در تختخواب گرم و نرم به خواب میرود شاید سخت باشد. انجمن صنفی روزنامهنگاران به عنوان یک نهاد صنفی و نماینده فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران در حوزه بینالمللی شناخته میشود. اما این انجمن را ناباورانه در داخل کشور یک تشکیلات سیاسی میدانند. پس از رویدادهای سال 88 انجمن صنفی روزنامهنگاران با فشار بعضی نهادها و اقدام دادستانی محترم پلمپ شد و با گذشت چهار سال وضعیت تعلیق آن همچنان ادامه دارد. گرچه پیش از این توقیف نیز وزارت کار و امور اجتماعی سابق به عنوان متولی نهادهای صنفی تلاش کرد تا با ایرادهای حقوقی و اساسنامهای، انجمن را منحل کند لیکن قرعه بهنام پلمپ و توقیف افتاد. البته نوع نگاه به انجمنها و نهادهای صنفی یا مدنی تنها به روزنامهنگاران محدود نمیشود. سندیکاهای کارگری، فرهنگیان، دانشجویان، رانندگان اتوبوس و… نیز تاکنون هزینههای گزافی به دلیل فعالیتهای خود پرداخت کردهاند. توجیه همکاران وابسته به نهادهای قدرت- بازار در سیاسی بودن انجمن روزنامهنگاران چیزی جز حضور رییس سابق این انجمن در کشور بلژیک نیست. البته باید به این همکاران جهت یادآوری گفت که انتخابات هیاتمدیره انجمن صنفی هر دو سال یکبار برگزار میشد و اکنون که بیش از چهار سال از عدم فعالیت این نهاد میگذرد بنابراین نمیتوان فرد یا افرادی را به عنوان رییس یا هیاتمدیره آن متصور بود. از سوی دیگر چنانچه رییس یک نهاد یا حتی سازمانی به هر دلیل به خارج از کشور برود آیا آن سازمان باید پلمپ و از چرخه حیات خارج شود؟
با یک نگاه دقیقتر و البته صنفیتر میتوان فهمید “بیتدبیری” بهجای “سیاسیکاری” تنها عامل پلمپ یک انجمن صنفی شده است و بس. اتفاقا “تدبیر” اینجاست که میتواند به جای بیتدبیری و بیخردی بنشیند. تدبیر است که میتواند با یک تصمیم حقوقی به احیای انجمن صنفی روزنامهنگاران بپردازد تا آنان را از زیر سایه متولی دولتی خارج و به صاحبان اصلی آن یعنی اصحاب مطبوعات بازگرداند. فارغ از اینکه هیاترییسه قبلی انجمن صنفی عملکرد درستی داشته یا نداشته، باید پذیرفت که همه روزنامهنگاران، خبرنگاران، ستوننویسهای نشریات، کارمندان بخشهای حروفچینی، صفحهآرایی و ویراستاری دارای نگاه یا کنش سیاسی نیستند. اگر هم هستند لزوما نباید در انجمن که به امور صنفی آنها مربوط میشود نقش یا اثری محسوس داشته باشد.
روزنامهنگاران وابسته به نهادهای قدرت- بازار که ستوننویسی را بر رفع تکلیف یا دیدهشدن در انظار مخاطبان کمتعداد خود یا دیگر نهادهای قدرت میبینند طبیعی است که نیاز به وجود یک نهاد صنفی را بر نتابیده و با نگاه سیاسی-امنیتی خود آن را به آمریکا و انگلیس متصل کنند. اینگونه همکاران به دلیل وابستگی به نهادهای قدرت- بازار علاوه بر اینکه ضرورت نهادهای صنفی را درک نمیکنند به دلیل ساده نچشیدن طعم بیکاری و عدم نگرانی بابت تامین معیشت و هزینههای ابتدایی زندگی خود همچنان بر طبل آمریکایی- انگلیسی بودن روزنامهنگاران و صنف آنها میکوبند.
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم/ جامه کس سیه و دلق خود ارزق نکنیم.
منبع: بهار، ششم تیر