دل شده یک کاسه خون

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

واقعا آدم دلش برای علمای اعلام کباب می شود، دل شان دائم از همه چیز خون می شود. فلان خواننده زن قرار است مجوز همنوایی از ارشاد بگیرد، ده تا امام جمعه دل شان پر از خون می شود، فلان دختر خانم در تیم والیبال سرویس می زند، دل هزاران طلبه در قم خون می شود، محمود دولت آبادی رمان “کلنل” را می‌نویسد، ۱۶۰ تا نماینده مجلس دل شان خون می شود، فلان دختر در خیابان ولی عصر ساپورت گل منگلی می پوشد، امام جمعه مشهد دلش خون می شود، دو تا کاربر فیسبوکی چهارتا لایک می زنند به ممد نوبری شاهین نجفی، دل حزب الله همینطوری خونچکان می شود، دو تا خانم در گوشه چمخاله وسط بیابان یواشکی روسری شان را برمی دارند، یک دفعه دل همه ناموس پرست های غیاث آبادی قم از خون لبریز می شود. بابا چه خبرتان است! شما اینهمه حساس بودیم و ما نمی دانستیم؟

آیت الله مادام هابیشام حزب الله، با تارهای تنیده شده در طول تاریخ، معروف به کاظم صدیقی، دیروز در نماز جمعه گفته: “مناظر داخل هواپیما دل آدم را خون می کند.” بیچاره حق دارد. فکر کن در هواپیما چهار تا خانم با لباس تروتمیز و نسبتا زیبا به ملت سلام می کنند، مردم به جای راهپیمایی در هواپیما روی صندلی شان می نشینند و به جای اینکه یقه شان را جر بدهند، کمربندشان را می بندند. تلویزیون هواپیما هم به جای اینکه نوحه سینه زنی پخش کند، یک فیلم معمولی با مجوز را پخش می کند، در همان ابتدای ورود به هواپیما هم عوض اینکه به ملت مفاتیح الجنان بدهند، روزنامه کیهان و همشهری می دهند، واقعا بقول حضرت علی “اگر آدم از این مصیبت خون گریه کند، مسلمان نیست.” یعنی این همه بی غیرتی؟ چرا در هواپیما ملت به طرف هم تیراندازی نمی کنند؟ چرا مردان زنان را نمی کشند؟ چرا مردم غیور صندلی های هواپیما را گاز نمی گیرند؟ آیا این بود آرمانهای امام راحلی که در هواپیما گفت “من هیچ احساسی ندارم”؟

لامصب ها اگر بشنوند چهل درصد فاحشه های کشور بخاطر گرسنگی مجبور به خودفروشی هستند، اصلا به زانوشان هم نیست، اگر بدانند که چهار میلیون معتاد نیمه وقت در مملکت داریم، عین خیال شان نیست، اگر بدانند دو دقیقه دیگر هفت تا بمب اتم می خورد وسط تهران اصلا مشکلی ندارند، اگر بدانند که صدها هزار کارگر شش ماه است حقوق نگرفتند، اصلا وردست ناموس شان هیچ مشکلی پیدا نمی کند، یعنی واقعا این همه حساسیت در مورد صندلی هواپیما شایان تقدیر است. معلوم نیست اینها که در هواپیما اینهمه دل شان خون می شود، برای چی با شتر از قم به تهران نمی آیند، کاظم جان! شما سوار شتر بشو، نه دلت خون می شود و نه بیخودی مجبور می شوی حرص بخوری، هر وقت هم حالت بد شد با گیوه ات بزن به سر شتر زبان بسته، که غیرت اسلامی ات خال برندارد.

 

توانایی های جوانان

آیت الله خامنه ای با فواد معصوم رئیس جمهور عراق دیدار کرد و به او پیشنهاد کرد که “از توانایی جوانان در عرصه های مختلف استفاده کنید.” فواد معصوم گفت: “مثلا در چه عرصه هایی؟” اتفاقا این سئوال خیلی مهمی است. در سی سال گذشته جوانان ایرانی توانسته اند در عرصه های مختلف مورد استفاده قرار بگیرند:

یک، در عرصه تحصیلات عالیه و فعالیت در عرصه های فنآوری پیشرفته، جوانان ایرانی موفق شده اند بسیار پیشرفت کنند، منتهی در آمریکا و اروپا.

دو، در عرصه هنر و فرهنگ جوانان ایرانی بسیار فعال بودند و در حال حاضر در صحنه های جهانی ظاهر می شوند و در ایران هم دائم برنامه هایی دارند که انجام نمی شود.

سه، جوانان ایرانی در عرصه مصرف مواد مخدر توانسته اند یکی از بالاترین درجات رشد را داشته باشند.

چهار، جوانان ایرانی موفق شدند کاری کنند که زندانهای ایران بالاترین سطح تحصیلات عالیه در تمام زندانهای جهان را داشته باشند.

پنج، جوانان ایرانی موفق شدند بالاترین ابتکار و نوآوری را در حوزه عبور از فیلترینگ و هک در درجات بالای فنی قرار بگیرند و حتی شاهزاده امنیتی گوگل هم ساراخانم تبریزی مسئول امنیت گوگل است.

شش، جوانان معتقد ایرانی موفق شدند در دوره احمدی نژاد جوانترین دولت تاریخ ایران را تشکیل بدهند و ملت را پیر کنند.

هفت، جوانان ایرانی وفادار به نظام چنان قدرتی دارند که می توانند روی صورت دختران اصفهانی اسید بپاشند و چنان خلاقیت و مهارتی دارند که فعلا مسئولین امنیتی از ترس با آنها برخورد نمی کنند.

و قس علیهذا، همه چیز را که نباید توضیح داد. بعد از سفارشات آیت الله خامنه ای فواد معصوم یادش افتاد که در عراق تا حالا چند هزار جوان از ایران به آن کشور رفتند تا از ایران فرار کنند، سرش را تکان داد و گفت: « البته، البته.»

 

چرا کتاب نمی خوانیم؟

دبیرکل نهاد کتابخانه های عمومی کشور گفت که “هشتاد درصد قفسه کتابخانه های کشور مراجعه کننده ندارند.” البته مطمئنم که خیلی از دوستان خودشان می دانند چرا مردم کتاب نمی خوانند، چون مردم خودشان هستند و هیچ کس مثل خودش نمی داند که خودش برای چی کاری را که لازم است بکند، نمی کند، ولی شاید ما هم بتوانیم به جای آنها بگوئیم که چرا، مردم ایران کتاب نمی خوانند؟

یک، دولت هر سال به هزاران کتاب مجوز می دهد، که مردم نود درصد آنها را نمی خوانند، در عوض مردم علاقمند به هزاران کتاب هستند که دولت فقط با انتشار ده درصد آنها موافقت می کند.

دو، هشتاد درصد نویسندگان ایرانی توسط حکومت خائن شناخته می شوند، ده درصد نویسنده هایی هم که شناخته شده اند، همان افرادی هستند که علیه آن هشتاد درصد کتاب نوشته اند، می ماند ده درصد کتاب قابل توجه که چاپ می شود و دولت و مجلس تلاش می کند جلوی چاپ بعدی آنها را بگیرد.

سه، دولت معتقد است روشنفکران و نویسندگان خائن اند، بخشی از مردم معتقدند روشنفکران و نویسندگان عامل اصلی همه بدبختی هایی هستند که یا دولت انجام داده( مثل اداره کشور) یا ملت انجام داده مثل انقلاب، آنوقت انتظار داریم مردم کتابهای یک مشت خائن را بخوانند؟ یا به یک مشت مقصر اعتماد کنند؟

چهار، نوشتن کتاب زندگی بسیاری از نویسندگان را دچار مشکل می کند، چاپ کتاب باعث ورشکستگی اقتصادی ناشر می شود، کتابفروشان دائم توسط دولت کنترل می شوند، کسی که کتاب می خواند همیشه بیش از کسی که کتاب نمی خواند در معرض ناامنی است، اصلا برای چی مردم باید کتاب بخوانند؟

پنج: مردم هر ماه وقتی یک نویسنده فوت می کند با یک نویسنده ای که نمی شناختند آشنا می شوند، و تازه یادشان می آید که در تمام آن مدتی که از جلوی کتابفروشی رد می شدند، یکی دو بار اسمش را خوانده بودند، آیا اصولا نیازی به کتاب وجود دارد؟

شش، به عنوان نمونه بهترین آثار کتاب سال ۱۳۹۲را برایتان می نویسم: “التعلیقات”، “شناخت گیاهان دارویی و معطر”، “فلور ایران تیره نعنا”، کتاب “دیسقوریدس” بهترین کتاب پزشکی، “جنبش پدیدارشناسی درآمدی تاریخی”، “فرد و کیهان در فلسفه رنسانس”، “کلیات شناسی مطالعات قرآنی در زبان اروپایی”، “دائره المعارف جهان نوین اسلام”، “آسیب شناسی فهم حدیث”، “رخساره و خورشید”( سیره حضرت علی)، “جامع الروات و رافع الاشتباهات”، “آمار فضایی و کاربردهای آن»( مهم ترین کتاب علوم اجتماعی)، “فقه و سیاست در ایران معاصر”( بهترین کتاب علوم سیاسی)، “بازار سرمایه اسلامی”( بهترین کتاب اقتصادی)، “روند جنگ ایران و عراق”، “فرهنگ ناشنیده: فرهنگ واژه ها و اصطلاحات فارسی و فارسی شده کاربردی در افغانستان”، “مقدمات زبان سنسکریت”، “گنجینه ای از مثل های گویش سمنانی”، “دستور زبان فارسی”، “درآمدی تازه بر فلسفه زبان”، “مقدمه ای بر نظریه گروه های نامتناهی”، “دیکشنری جامع دامپزشکی مصباح”، “رفتار مکانیکی مواد”، “علم و مهندسی مواد”، “فیزیک ادوات نیمه هادی”، “نوآوری در آموزش مهندسی”، “پیکره عمومی دانش مدیریت فرآیندهای کسب و کار”، “فیزیولوژی عملکرد گیاهان زراعی”، “آنتوسیانین ها”( بیوسنتز)، “معماری ایران نیارش”، “مبانی آموزش تمرینات اصلاحی”، “ مبانی آموزشی تمرینات اصلاحی”، “آناتومی فیلم”( سینما)، “گام زدن بر یخ های نازک”( نمایش)، “سبک شناسی، نظریه ها، رویکردها و روش ها”( نقد ادبی)، “روایت ها و راوی ها”، “نورالعین”، “تاج المآثر”، “اجتماعیون عامیون”، “انتفاضه شعبانیه”( بهترین کتاب تاریخی)، “امپراتوری عثمانی در عصر دگرگونی تنظیمات”، “نبرد طریق القدس”، “ جهان در ۲۰۵۰”… من مطمئنم بسیاری از این کتابها از نظر علمی به درد عده ای می خورد، ولی در میان این همه کتاب چهارتا کتاب که مردم بتوانند بخوانند و برایشان قابل توجه باشد، چرا نیست؟

داستان کوتوله ها و درازها: “آقای نویسنده کشته شد، با دقت تمام پرونده اش رو پیگیری کردند، به سرعت قاتلش رو دستگیر کردند، به شدت قاتلش رو اعدام کردند، برای نویسنده مراسم بزرگداشت برگزار کردند، عکس نویسنده رو بزرگ کردند و روی همه دیوارهای شهر چسبوندند، مجسمه نویسنده رو گذاشتند وسط شهر، اسم یک بزرگراه رو هم به اسم اون کردند…. اما اجازه چاپ کتابش رو ندادند.”

پارادوکس نبوی: “دولت برای اینکه بزرگراهها خلوت شود، در مسیر همه آنها یک کتابفروشی بزرگ درست کرد، همه بزرگراهها خلوت شدند.”

نکته شاملویی: “برای پنهان کردن یک مدرک از دست افراد فضول بهترین جا گذاشتن آن لای یک کتاب است، مطمئن باشید کسی لای کتاب را باز نمی کند تا آن را به دست بیاورد.”

 

چه چیزی عبادت نیست

اسلام تاکید زیادی روی عبادت دارد. یعنی خداوند می گوید که ما باید عبادت کنیم، بعضی ها تا قبل از انقلاب ایران فکر می کردند که عبادت کردن یعنی نمازخواندن، یا روزه گرفتن، یا رفتن به حج یا دعاکردن یا کارهایی شبیه به همین، ولی جمهوری اسلامی در این سالهای اخیر کشف کرده که در واقع خیلی چیزها عبادت است.

مثلا امام جمعه لار گفته است: “کار کمیته امداد عبادت است”، آیت الله امامی کاشانی هم گفته: “کار و تولید عبادت است.“، آیت الله خامنه ای هم گفته: “سرمایه گذاری عبادت است.“، آیت الله مصباح هم گفته: “خدمت به خانواده شهدا و ایثارگران عبادت است.“، قرائتی هم گفته: “وکالت عبادت است.” در واقع تقریبا هر شغلی داشته باشید عبادت دارید می کنید، چه سرمایه دار باشید، یا کارگر یا کشاورز، یا کارمند دولت، یا کارمند شهرداری، آیت الله خمینی گفته: “خدمت در شهرداری عبادت است.“، خامنه ای هم گفته: “سرمایه گذاری که به رونق تولید بیانجامد عبادت است.“، حسن روحانی هم گفته: “کشاورزی عبادت است.“، نماینده ولی فقیه در جهاد کشاورزی هم گفته: “درختکاری عبادت است.“، در واقع هیچ شغلی نیست که عبادت نباشد، نماینده ولی فقیه در آذربایجان شرقی خیال همه مشاغل را راحت کرده و گفته است: “اسلام صنعت، تجارت و زراعت را عبادت معرفی می کند.“، حتی لازم نیست کار شما خیلی هم بزرگ باشد، چون به قول معاون وزیر نفت: “افزایش صادرات به اندازه یک سنت عبادت است.“، ممکن است که شما نتوانید هیچ کدام از کارهایی را که گفتم انجام دهید، اما می توانید به اشکال دیگری عبادت کنید، مثلا اسلامیان مدیرعامل صندوق بازنشستگی کشور گفته: “حفظ اشتغال یک نوع عبادت است.” حتی آیت الله مقتدایی گفته: “انجام کار شهروندان در بانک شهر عبادت است.“، و بالاخره آیت الله خمینی گفته: “تعلیم و تعلم عبادت است.“، اگر از هیچکدام از روشهایی که گفتم نتوانید عبادت کنید، می توانید پلیس بشوید، آیت الله خمینی گفته: “کار پلیس عبادت است.”

اما عبادت فقط در سرمایه گذاری، بانکداری، کشاورزی و صنعت و صادرات و واردات نیست، خیلی از کارهای سیاسی هم عبادت است، مثلا به قول مصباح یزدی: “انتخاب جلیلی از صدها سال عبادت بالاتر است.” در واقع بخش بزرگی از مردم که می توانستند با صدها سال عبادت با کله بروند توی بهشت فقط بخاطر اینکه به جلیلی رای ندادند، بکلی آینده خودشان را از دست دادند. مسائل سیاسی در اشکال دیگرش هم عبادت می تواند باشد، مثلا بقول یزدی: “رد صلاحیت ها از عبادات ماه رجب بیشتر است.” بقول احمد خاتمی: “شعار مرگ بر اسرائیل عبادت است.” حالا فرض کنید شما نرسیدید شعار مرگ بر اسرائیل بدهید، می توانید قضای آن را به جا بیاورید، چون بقول پناهیان: “شعار مرگ بر آمریکا عبادت است.” گاهی اصلا می توانید شعار هم ندهید، چون بقول لاریجانی: “شرکت در راهپیمایی عبادت است.” البته بعضی جاهاست که کلا همیشگی است، بقول مرتضی آقاتهرانی: “ مجلس و دولت محل عبادت است.” حالا چطوری این همه نمایندگان مجلس و دولت که سالها در این محل عبادت زندگی می کردند، مثل کروبی و خاتمی و موسوی یک دفعه همه عبادت شان به باد رفت، آن هم مسئله ای است.

البته عبادت راههای ساده تری غیر از بیل زدن، بیزنس و ایجاد خط تولید دارد، مثلا می توانید اگر نماز و روزه را بیخیال شدید به حرف قرائتی گوش کنید که “نگاه با محبت به والدین عبادت است.” حتی اگر والدین تان هم دم دست نبودند، خیالی نیست، چون بقول عماریون “نگاه به سیدعلی عبادت است.” حالا فرض کنید که دیدار رهبری هم دست نداد، راههای جبرانی وجود دارد، چون بقول آقای رویانیان: “دیدن تلویزیون ملی عبادت است.” اما اگر هیچکدام از اینها هم دم دست نبود، بقول استاندار آذربایجان شرقی: “ورزش کردن یک نوع عبادت است.” البته راههای دیگری هم هست، مثلا بقول آیت الله نوری همدانی: “غنی سازی صلح آمیز انرژی هسته ای عبادت است.” یا بقول امام جمعه ملایر: “پرستاری عبادت است.” و بقول آیت الله عاملی: “حفظ حجاب مهم ترین عبادت برای یک زن است.”

در واقع هر کاری شما بکنید، در حال عبادت هستید، فقط احتمالا وقتی دارید نماز می خوانید، از عبادت غافل شدید. اینهایی را که نوشتم خیلی جدی بگیرید، ممکن است دوست داشته باشید به بهشت نروید، و کلا بی خیال خدا و پیغمبر و دین و نماز و روزه شده باشید، با این حرفهایی که علما می زنند، یک دفعه الکی الکی بخاطر یک سرمایه گذاری، دو تا بیل که در جوانی زدید، یک کار صادرات، یا فعالیت در بانک می فرستندتان بهشت کنار محسنی اژه ای و هر چه اصرار هم کنید فایده ندارد. به شما می گویند: بیخودی حرف مفت نزن، همه عمرت در حال عبادت بودی، حالا می خواهی از زیرش دربروی، بی خیال، باید در همین بهشت پهلوی احمدی نژاد و حسینیان بنشینی و بوی گندشان را تحمل کنی. منظورم این است که این حرفها را شوخی نگیرید.