اولویت های جنبش سبز

روزبه میرابراهیمی
روزبه میرابراهیمی

به نیمه دوم سال ۱۳۸۹ رسیده ایم و زندگی همچنان ادامه دارد. جنبش سبز ملت ایران نیز همچنان اصلی ترین مزاحم حاکمان کنونی است. یک سال و اندی از خروش مردم ایران در پی رسوایی بزرگ حاکمیت در انتخابات ۸۸ می گذرد. کودتایی علیه ملت تغییرخواه ایران که متانتش جهان را به شگفتی واداشت.

نخبگان بسیاری تلاش کردند تا آنچه پیش آمده را در چارچوب های خشک نظری بگنجانند و در مسیر اثبات و انکار آن گام بردارند. از طرفی هم کسانی در بررسی های خود از این پدیده به چارچوب های نظری جدیدی دست یافتند که شاید پیش از این بدیلی نداشته است. اما نقطه مشترک همه آنها این بود که “خیزش سبز ملت ایران قابل چشم پوشی نیست”. اگر بود که نیازی به بررسی و توجه به آن وجود نداشت.

حال با گذشت ۱۷ ماه از تولد جنبش سبز و کسب تجربیاتی نادر می توان بیش از قبل به اولویت بندی ها پرداخت. این نوشته تلاشی است برای ترسیم اولویت های کنونی جنبش سبز ملت ایران.

پیش از ورود به اصل بحث ذکر چند نکته خالی از لطف نیست.(این نکات از منظر نگارنده است.)

۱- جنبش سبز با جنبش اصلاحات (با تفسیر خاتمی) متفاوت است، اما تکامل یافته همان تجربه به عنوان یک خیزش مسالمت جو و ضدخشونت است.

۲- رهبری جنبش سبز دوگانه موسوی- کروبی هستند. و تا این لحظه این دو (بخصوص موسوی) پرنفوذترین شخصیت ها در سطح جامعه هستند که توانسته اند بیش از گذشته اعتماد جامعه (بخصوص بخش وسیع تغییرخواه) را جلب و تقویت کنند. امروز کمتر کسی است که بتواند به این دو اتهام پشت کردن به ملت بزند. این دو تا این لحظه بر سر اصولی که اعلام کرده بودند محکم و بدون لغزش ایستاده اند.

۳- تعیین اولویت یا تاکید بر قانون اساسی و استفاده از آن (علیرغم برخی تناقضات) به معنی محدود کردن پیشرفت در راه اصلاح و تغییر نیست، بلکه قابل دسترس ترین ابزار برای حرکت به سمت جلو است. مهم ترین دستاورد پرداختن به این موضوع به تناقض انداختن حاکمان کنونی است. به گونه ای که امروز اصلی ترین چوب لای چرخ دولت مستقر و رهبری نظام، قانون اساسی و قوانینی است که هر روز به هر بهانه ای نقض می شود و بر لیست سیاهه حاکمان می افزاید. گزارش های دیوان محاسبات و کمیسیون های مختلف مجلس شورای اسلامی و سازمان بازرسی و … نمونه هایی از این سیاهه است. در آخرین نمونه هم نامه سرگشاده ۴ نماینده مجلس به احمد جنتی در مورد هیات حل اختلاف دولت و مجلس را می توان شاهد گرفت. این نامه و نمونه های پیش از این نکته مهمی را در خود دارد که دولت احمدی نژاد و آیت الله خامنه ای را رسما و علنی “بزرگ ترین ناقضان” قانون اساسی و قوانین عادی معرفی می کنند. حاکمیتی که مهم ترین ارکان حکومتی اش در حال نابود کردن خود از درون هستند کار مخالفان را راحت تر می کنند. هر چه بیشتر بتوان ارکان خارج از کنترل مردم را وادار به نزدیک شدن علنی به خوی و روش “استبداد و دیکتاتوری” کرد یک گام در مسیر تغییر برداشته شده است. تغییری که بتواند ضامن حاکمیت واقعی مردم بر سرنوشت شان باشد در همه ابعاد و مناصب.

پس از این سه نکته به اولویت ها می پردازم.

برای اینکه هر جنبشی بتواند گستره همراهی بخش های مختلف جامعه را برای طولانی مدت با خود داشته باشد نیازمند توجه به چند نکته است.

اول، باید در تعریف منافع و اهداف جنبش بیشترین همپوشانی را با منافع قشرها و بخش های مختلف ایجاد کند. این تعریف ها می تواند به لحاظ ذهنی منجر به یارگیری ها و همدلی ها از بخش های مختلف جامعه (طبقه پایین، متوسط و بالا- مذهبی و غیرمذهبی- تحصیل کرده یا کم سواد- اقوام و دور از مرکزها-جنسیت ها) شود.

دوم، اینکه باید تلاش کرد با تدوین درست اولویت بندی ها و واقعی کردن مطالبات بر اساس ظرفیت ها، هزینه مشارکت در حرکت های مدنی، اجتماعی را پایین آورد. پایین آوردن هزینه ها به معنی بی عملی و یا انزواطلبی نیست.

سوم، اینکه باید “فرصت طلب” بود برای پیشبرد جنبش و تحمیل خواسته ها به حاکمیت. هیچ حکومتی قادر نخواهد بود برای طولانی مدت با سرنیزه و زندان و اعدام بقای خود را تضمین کند.

با این تفاصیل به نظر نگارنده اصلی ترین اولویت های جنبش سبز در مقطع کنونی که می تواند سرلوحه اقدامات و تحرکات و مطالبات قرار داشته باشد (حداقل برای چند سال) موارد زیر است:

 

۱- بازگرداندن نظامیان به پادگان ها:

هیچ تغییر با دوامی در جمهوری اسلامی کنونی به نفع حقوق مردم صورت حقیقی به خود نخواهد گرفت مگر در صورتی که در اولین مرحله همه نظامیان به پادگان های خود بازگردند. سیطره کنونی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بر عرصه سیاست، اقتصاد، تجارت، فرهنگ، ورزش، اجتماع و امنیت نافی “مردم سالاری” است. جمهوری اسلامی در حال حاضر حکومت “نظامیان” است. ورود نظامیان به عرصه هایی این چنین عملا تضعیف قدرت دفاع در مواجه با تهاجم های خارجی است. نظامی ای که دغدغه اش منافع اقتصادی و پست و مقام های سیاسی شد به راحتی بازنده بازی “نظامی گری” خواهد شد.

البته آنچه از این نظر خطری برای “مردم سالاری” است حضور “فرد” با سبقه نظامی در سیاست یا عرصه های مختلف نیست بلکه حضور “نهاد” های اینچنینی است. مکانیزم حاکم بر “نظامی گری” با مکانیزم های حاکم بر دیگر امور کشورداری متفاوت و در بسیاری مواقع متضاد است. پس یکی از اولویت های جنبش سبز ملت ایران می تواند اجماع برای مطالبه “خواست بازگشت نظامیان به پادگان ها” باشد.

 

۲- مقابله با “امپراطوری دروغ”:

حاکمیت کنونی به شدت متکی به ابزار “استحمار” است. “آگاهی” و “حاکمیت کنونی” مانند جن و بسم الله هستند. حمله همه جانبه به رسانه ها و مطبوعات و دانشگاه ها و هر چه ربطی به “دانستن” مردم دارد از سوی حاکمیت کنونی بخوبی نشان می دهد که هراس آنها از چیست. از صدا و سیما گرفته یا نشریات وابسته به نهادهای امنیتی و حکومتی از همه ابزارها استفاده می کنند تا اطلاع رسانی را در انحصار مطلق خود نگاه دارند. امری که با توجه به واقعیت های کنونی غیرممکن است اما همچنان ابزارهای کنونی حاکمیت در سطح جامعه کنونی ایران گستره بیشتری دارند تا رسانه های جریان منتقد و معترض. باید از ابزارهای مختلف برای خنثی کردن این حربه استفاده کرد. هدف آن بخشی از جامعه است که دسترسی اش به ابزارهای جایگزین همچون اینترنت محدود یا ناممکن است. در چنین شرایطی ابزارهای سنتی (مانند شبنامه یا رادیوهای موج کوتاه و صحبت های رودرو) می تواند منتقل کننده تولیدات ابزارهای مدرن باشد. از همین رو مقابله با دستگاه تولید “دروغ” حاکم یکی دیگر از اولویت های کنونی است.

 

۳- تحمیل تضمین مطالبات پایه ای:

تلاش برای تحمیل و تضمین اجرای دقیق اصول مربوط به حقوق ملت در قانون اساسی و محدود کردن ارکان و نهادهای دیگری که گرایش به استبداد دارند. تاکید بر قانون اساسی در شرایط کنونی ارکان ضد مردم حکومت را خلا سلاح می کند. اجرای اصول مربوط به حقوق ملت همه مشکلات پیش روی حاکمیت واقعی مردم را حل نخواهد کرد اما مسیری را بازخواهد کرد تا بتوان به اهداف بعدی نیز رسید. همه معترضان به وضع موجود، در این نکته توافق دارند که تغییرات باید به حاکمیت رای ملت در تمام جنبه ها بیانجامد. و تعیین کننده نهایی مردم و رای مردم باشد.

در زیر مجموعه این اولویت موارد زیر را نیز می توان با استناد به قانون اساسی فعلی از جمله خواسته های پایه ای نام برد.

     -آزادی مطبوعات و رسانه ها و حتی آزاد سازی کانال های تلویزیونی

     -آزادی احزاب و تشکل های سیاسی و صنفی و مدنی

     -انتخابات آزاد و سالم با مجریان و ناظران قابل اعتماد

     -دادرسی های مستقل و مبتنی بر استانداردهای مورد اجماع حقوقدانان صالح

 

جمع بندی:

“رای من کو؟” محوری ترین شعار معترضان از شب انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بود. شعاری که تا مدت ها سبب همگرایی ملت بود. جنبش سبز ملت ایران در حال حاضر تنها جایگزین وضع موجود است. برای آنکه این خیزش، ملت ایران را به سرمنزل “دموکراسی” نزدیک تر کند در شرایط کنونی اجماع برسر حداقل این سه اولویت می تواند محوری برای ادامه راه باشد: “بازگرداندن نظامیان به پادگان”، “مقابله با امپراطوری دروغ”، “تحمیل تضمین تحقق اصول مربوط به حقوق ملت”. مقاومت حکومت در مقابل این خواسته یعنی: حکومت نظامیان، سیطره دروغ و نادیده انگاشتن حقوق ملت.

فرجام حکومتی با این مشخصات را هم تاریخ گواهی داده است.