تاکنون ۵ پرونده قضایی به ناحق درباره من تشکیل شده و جمعاً حدود ۴۰ ماه زندان بودهام که بیش از ۳۰ ماه آن را به تنهایی تحمل حبس کردهام. زمان زیادی را صرف پیگیری این پروندههای ناحق کردهام و هزینههای متعددی را متقبل شدهام. مؤسسه پژوهشی آینده که معتبرترین از نوع خود بود را با همکاری تعدادی از دوستان تاسیس کردم، ولی به ناحق و غیرقانونی تعطیل شده است. همیشه دچار سندروم زنگ (تعبیر زیبای احمد زیدآبادی) بوده و آن را حس کردهام. بیش از دو سال است، کتابی که بسیار برای آن زحمت کشیدهام و مطمئنم با معیارهای تنگ موجود هم مجاز به انتشار است، در پشت سد سانسور وزارت ارشاد متوقف است. هنوز هم عدهای هستند که آخر شب بیدارند تا در آخرین مراحل اقدام غیر قانونی خود یادداشتهای مرا از روزنامه اعتماد حذف کنند و به جای آن چیز دیگری بگذارند. سالهاست که برای انجام فعالیت حرفهایام (پژوهشگری و روزنامهنگاری) با موانع جدی مواجه هستم و این فعالیتها عملاً به محاق رفتهاند و… اینها را نوشتم تا بگویم که علیرغم تمامی این ناملایمات، برای بازماندن روزنه امید به اصلاحات، در انتخابات شرکت میکنم، و میکوشم که موضعی بگیرم که خالی از حبّ و بغضهایی باشد که همه ما را کمابیش احاطه کرده است. نگاه من تنها به آنان که نیامدند یا ردصلاحیت شدند محدود نمیشود، هرچند این بخش از ماجرا مهم است. ولی به آنان هم که هستند نگاه میکنم. نگاه من نهتنها به وضع انتخابات که به وضع منطقه، از افغانستان و پاکستان در شرق کشور تا عراق و سوریه و… نیز هست. من هم مثل همه هموطنان، هر روز که خرید میکنم دچار استرس میشوم و میبینم که نگرانی در چشم مردمان دیگر هم موج میزند، و همچون آنان چارهای جز کاستن از سبد خرید ندارم. من به صفت حوزه تخصصیام بیش از بسیاری دیگر با وضعیت ناهنجاریها و تبعات سوء سیاستهایی جاری آشنا هستم، ولی نگاه خود را محدود به اینها نمیکنم و گمان میکنم که بدتر از این هم ممکن است و آن از میان رفتن ساختار تامین کننده امنیت، هنگامی که جامعه با چالشی غیر قابل حل مواجه شود، است. به همین دلیل هیچ علاقهای به تضعیف بیحساب و کتاب نهاد برقرارکننده امنیت، بدون آنکه از طریق دیگری تقویت و جایگزین شود ندارم. رأی به همین وضعیت می دهم تا به اندازه رأی خودم به آن رنگ خود را بزنم و زده هم میشود، و به همین میزان آن را تغییر دهم.
ولی به چه کسی رأی خواهم داد؟ مسأله اصلی برای من، ابتدا مشارکت در انتخابات و سپس فعال شدن نیروهای منتقد است. منتقدین باید از رفتار آقای هاشمی درس بگیرند. همه رهبران منتقد با حذف خود، نهتنها کمکی به اصلاحات نکردند که بیش از همیشه اثرگذاری خود را در جامعه کاهش دادند، ولی آقای هاشمی پس از ردصلاحیتی که به مخیله کمتر کسی خطور میکرد، حتی تغییر لحن هم ندادند و جالبتر اینکه خواهان ایجاد حماسه سیاسی شدند و شنبه گذشته در مجمع تشخیص مصلحت کنار آقای جنتی جلسهگردانی کردند، و از اولین افرادی است که رای خواهد داد. بنده نیز از همین زاویه دید و انگیزه بود که حتی در انتخابات مجلس گذشته نیز شرکت کردم. از این رو مسئله اصلیام در شرایط کنونی باز کردن این راه و بازگشت منتقدین به عرصه رسمی است و فردی که به آن رأی میدهم در درجه دوم اهمیت دارد. البته میان آقایان روحانی و عارف ترجیحی را در نظر دارم، ولی به دلیل اهمیتی که برای وحدت نظر اصلاحطلبان قایل هستم، دوست ندارم که پیش از رسیدن به این وحدتِ نظر، ترجیح خود را بگویم و امیدوارم که اصلاحطلبان با همکاری آقایان روحانی و عارف، مصالح مردم و کشور و اقتضائات منافع ملی ایران را در نظر گرفته و به حکمیت گروه تعیین شده برای وحدت تن دهند. با قاطعیت نمیتوانم بگویم، ولی احساسم این است که بر خلاف تصور، وضعیت پس از انتخابات 24 خرداد میتواند به بهبود روند جامعه ایران کمک کند و از تداوم مسیری که در این 8 سال رفته، پیشگیری نماید، حداقل امید دارم که چنین شود. تحقق این هدف تا حدی منوط به اشتراک نظر و عمل عقلانی نیروهای منتقد است. اشتراکی که در مقایسه با گذشته تا حدودی عقلانیتر و واقعگرایانهتر شده است.