سنت عذرخواهی یا آنطور که توسط اسلام و حکومت فعلی روایت میشود، توبه، سنت مورد علاقه جمهوری اسلامی است. فرقی نمیکند که فرد گناهکار از دید حکومت، نویسنده، فعال سیاسی یا هنرمند باشد. کافی است فرد مورد اتهام از کردههای خود عذر بخواهد و گذشتهاش را زیر سوال ببرد تا بتواند در شمایل جدید در کلیشه پذیرفته شده حکومت فعلی قرار بگیرد و حیات حرفهای جدیدی را آغاز بکند. اگر در سینمای فیلمفارسی جاهلها، چاقوکشها و فواحش آب توبه بر سر میریختند و وارد زندهگی تازهای میشدند، جمهوری اسلامی از اساس دگراندیشان و هنرمندان را آماج اتهام قرار داده و آنها در فشار و قرنطینه گذاشته تا از گذشته خود، هر چهقدر هم که نیک و درست، برگردند تا اجازه بازگشت به حیات در دوران قرون وسطایی حکومت را پیدا بکنند. سوپراستارهای سینما که همیشه توسط مسئولان فرهنگی جمهوریاسلامی از آنها به عنوان نماد دوران فساد و طاغوت یاد شده است هم، تنها زمانی فرصت حضور جلو دوربینها را پیدا کردند که از شکل و چهرهای که زمانی محبوب مردم بود، فاصله گرفتند و ردای طهارت شده حکومت را بر تن کردند.
ایرج قادری- مددکار اجتماعی جمهوری اسلامی
ایرج قادری جزو اولین کسانی بودند که تم دوران جدید را در فیلمهایش استفاده کرد. قهرمانان سابق قادری رخت جاهلی از تن در آورده بودند و تبدیل به معتادان یا خلافکارانی توبه کرده شده بودند که با گذشته خود میجنگیدند. اما این تغییر مسیر هم با ساخت فیلم تاراج به آخر خط رسید. تاراج با اینکه یک توبه تمام عیار بود و سرمداران حکومت قبلی را قاچاقچی تصویر میکرد و قهرمان توبه کرده را به مصافشان میفرستاد، اما فروش سرسامآورش باعث شد که حکومت کلا حضور افراد شناخته شده سینمای قبل از انقلاب را ممنوع کند. فردین، ناصر ملکمطیعی، سعید راد و بیکایمانوردی هم که بعد از انقلاب در چند فیلم انقلابی و نیمهانقلابی بازی کرده بودند، همهگی ممنوعالتصویر شدند تا پرونده حضورشان روی پرده سینما موقت و نیمهموقت بسته بشود. ایرج قادری اما از پا ننشست. در میانه دومین دوره ریاستجمهوری هاشمیرفسنجانی، با چند مصاحبه و یک نامه معروف از ساخت تمام فیلمهای قبل از انقلابش توبه کرد و دلیل کارگردانیشان را چیزی جز بدهی مالی ندانست. ایرج قادری با توضیح اینکه صحنههای سکس و تجاوز در سینمای قبل از انقلاب واقعی نبوده و در سکانسهای مشروبخواری، در گیلاسها آب میریختهاند، به نوعی راه را برای مسئولان سینمایی باز کرد تا بدون وحشت از سر و صدای گروههای فشار به او ابتدا مجوز کارگردانی وبعد اجازه حضور جلو دوربین بدهند. ایرج قادری در شمایل جدید، فرد اخلاقگرایی بود که در فیلمهای متعددش معتاد ترک میداد، بیگناه تبرئه میکرد و با زنان بیوه پیمان زناشویی میبست تا هیچکس در زیر سایه حکومت اسلامی به گناه نیفتاد. او در آخرین فیلمش، قرار گرفته در کاراکتر تکراری وکیل، جوانان گیر کرده در دام اینترنت و فیسبوک را نجات داد تا بخش دیگری از نگرانیهای حکومت را برطرف کند.
سعید راد- علی خوشدست به دنبال رئیس دولت
برخلاف ایرج قادری که تمام سالهای ممنوعیت را در ایران سپری کرد، سعید راد بعد از بازی در چند فیلم محبوب بعد از انقلاب مثل “عقابها”، وقتی از حضور جلو دوربین منع شد، ایران را به مقصد کانادا ترک کرد. سالها از او که با کاراکترهایی نظیر علی خوشدست در سینمای متفاوت ایران شناخته میشد، خبری نبود تا ناگهان به ایران برگشت و در مصاحبهای با مجله فیلم، تمام غربتنشینان از جمله خودش را یک کاسه کرد و تصویری تیره از زندهگیشان نشان داد. راد که در تمام سالهای غربتنشینی به دور از حرفه محبوبش به کارهایی نظیر گارسونی و نامهرسانی مشغول بوده، بدون گلایه از کسانی که چنین سرنوشتی را برای او ساخته بودند، از وضعیت ایرانیان خارج کشور انتقاد کرد تا بعد از مدتی بتواند جلو دوربین یکی از کارگردانهای متعهد انقلابی یعنی احمدرضا درویش برود و در فیلم دفاع مقدسی “دوئل” بازی بکند. نقشآفرینی راد مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار نگرفت، اما هیچگاه حضورش باعث انتقاد رسانههای تندرو نشد. او بعد از بازی در “دوئل” تا مدتها در فیلمی حضور پیدا نکرد و فقط گاه به گاه تصویرش در جشنهای سینمایی یا استادیومهای ورزشی به چشم میخورد. بازی در نقش “رضا شاه” در سریال “در چشم باد” راد را دوباره در کانون توجه قرار داد و بازیاش مورد تحسین رسانهها و منتقدان اصولگرا قرار گرفت. سعید راد بلافاصله بعد از “در چشم باد” جلو دوربین فیلم “گیرنده” رفت تا رل یک راننده مستضعف را بازی کند که قهرمانانه نامههای مردم را به دست رئیس دولت وقت، محمود احمدینژاد، میرساند. سعید راد که حتی تا فیلم عقابها نقش قهرمانان را بازی میکرد و مورد توجه عامه مردم بود، در سه اثری که بعد از دوران ممنوعیت از خود ارائه کرد، هیچگاه نتوانست اقبال عمومی را به دست بیاورد. آمار فروش فیلمهای “دوئل” و “گیرنده” شاید برای مسئولان فرهنگی حکومت فعلی نه تنها غمانگیز نباشد که باعث خوشحالیشان باشد. بازیگرانی که در دیروز دور تماشاگران را به سینما میکشاندند، حالا با چهرههای در هم شکسته و نقشهای خنثی توجهی را جلب نمیکنند تا “اخراجیها”ی دهنمکی و کاراکترهای لومپنش روی بورس باشند.
سعید کنگرانی- از افتخار به گوگوش تا علاقه به امام
بازگشت سعید کنگرانی به ایران، به اندازه حضورش در آمریکا غمانگیز بود. ستاره جوان سینمای قبل از انقلاب که هم در فیلمهای متفاوتی مثل “دایره مینا” و “سریدار” درخشیده بود، هم ستاره فیلمهای عامهپسندی مثل “در امتداد شب” بود، در آمریکا، جلو دوربین یکی از تلویزیونهای معمولی نشسته بود و به رسم مجریان این شبکهها، تلفن جواب میداد و با مخاطبان سلام علیک و احوالپرسی میکرد. با چنین حضور و وضعیتی بازگشت کنگرانی به ایران محل تعجب نبود. او بدون شک دیگر نمیتوانست جوان اول سینمای ایران باشد و نقشش در کمدی معمولی “ازدواج به سبک ایرانی” هم یک جور “اسدالله میرزا”ی پاستوریزه بود که با رتوش موارد مسئلهبرانگیزش جلو دوربین “حسن فتحی” رفته بود و حتی تکرار تکه کلام معروف فنیزاده در سریال داییجان ناپلئون هم در نسخه سینمایی فیلم سانسور شد تا هیچکس به یاد کنگرانی سالهای دور و شمایل آن ستاره محبوب نیفتاد. اما نه این کاراکتر رقتانگیر که بازی کردن نقش هنرمند توبه کرده، از کنگرانی تصویری قابل ترحم ساخت. او در مصاحبه با روزنامه شرق ادعا کرده بود که همان زمان هم راضی به بازی در فیلم “در امتداد شب” نبوده، به آیتالله خمینی علاقه داشته و نوار سخنرانیهایش را تکثیر و پخش میکرده! انگار نه انگار که او همان کنگرانی چند ماه قبل بود که جلو دوربین یک شبکه لسآنجلسی درباره بازی بینظیر “گوگوش” در فیلم “در امتداد شب” صحبت میکرد و همکاری با او و پرویز صیاد را افتخار میدانست. کنگرانی بعد از بازی در “ازدواج به سبک ایرانی” موفق به حضور در فیلم دیگری نشد و دوباره ایران را به مقصد آمریکا ترک کرد.
آفرین- ظهور صغری بعد از غیبت کبری
حضور زنی میانسال با حجاب اسلامی جلو دوربین رضا میرکریمی، کسی را یاد هنرپیشه نه چندان معروف سینمای قبل از انقلاب، یعنی “آفرین” نینداخت. به خصوص که اینجا به جز شکل و شمایل، نام او هم از اسم هنری شناخته شده به شکل اصلی و شناسنامهایش برگشته بود و در تیتراژ نام “صغری عبیسی” به چشم میخورد. اماحضور “آفرین” نه چندان مشهور هم بدون توبه در سینمای جمهوری اسلامی ممکن نبود. او بلافاصله بعد از اینکه هویت قبلیاش توسط نشریات سینمایی به مخاطب جدید سینما معرفی شد، در مصاحبهای حتی درباره سکانسهایی مشخصی که در فیلمهای قبل از انقلاب بازی کرده، توضیح داد و سکانس همآغوشیاش با “بهروز وثوقی” در فیلم “طوقی” را حاصل اصرار تهیهکننده و کارگردان دانست که در زمان ایفای نقش هم باعث خجالت و ناراحتیاش شده بوده. “آفرین” با نام رسمی “صغری عبیسی” بیشتر از همه هنرپیشههای سینمای قبل از انقلاب که مدتی ممنوعیت را تجربه کرده بودند، اجازه حضور در فیلمها و سریالهای جدید را پیدا کرد و هنوز هم در نقشهای فرعی حضور دارد و چهره جدیدش روی آنتن صدا و سیمای جمهوریاسلامی و پرده سینماهای کشور میرود.
ناصر ملکمطیعی- گذر از کوچه مردها به میدان سردارها
ناصر ملکمطیعی اما همپای دوست درگذشتهاش فردین از حضور در نقش هنرمند توبه کرده خودداری کرد. او هرچند مثل فردین در مصاحبههایش از سینمای قبل از انقلاب دفاع نکرد اما هر زمان که کسانی خواستند پا پیش بگذارند و ممنوعیتش را رفع و رجوع کنند، زیر بار نرفت و پیشنهاداتی مثل بازی در فیلم “سربازهای جمعه” - مسعود کیمیایی- را هم نپذیرفت. بالاخره اما هفته گذشته، ناگهان سایتهای سینمایی و غیرسینمایی از تصاویر ملکمطیعی در کنار چهرههای نظامیاقتصادی جمهوریاسلامی مثل “بابک زنجانی”، “حسین هدایتی” و “محمد رویانیان” پر شد. عکسها مربوط میشد به پشت صحنه فیلم “نقش نگار” که سرمایهگذارش “بابک زنجانی” است و توسط “علی عطشانی” کارگردانی شده است. اینطور که در شرح عکسها آمده ناصر ملکمطیعی هم در فیلم نقش کوتاهی را بازی کرده است. ابتدا به نظر میرسید همین همجواری با امثال زنجانی و رویانیان برای کسب اجازه حضور مجدد ملکمطیعی جلو دوربین کفایت میکند اما وقتی چند سایت تندرو ساز مخالفت را کوک کردند، تصویر ملکمطیعی در شکل یک مصاحبه روی آنتن صدا و سیما رفت که به رسم و سنت جاافتاده حضور مجددش در سینما را نشان بخشیده شدن گناهش از سوی مردم عنوان میکرد. ملکمطیعی که ماه گذشته به آنتالیا سفر کرده بود تا از تئاتری به کارگردانی “ایرج جنتیعطایی” دیدن بکند، یکباره از عکس گرفتن با دوست قدیمیاش بهروز وثوقی، به همنشینی با کارگزاران فرهنگیاقتصادینظامی جمهوریاسلامی رسید تا او هم تجربه شکست خورده ایرج قادری، سعید راد و سعید کنگرانی را از سر بگذراند.
انقلاب اسلامی با قدرت ویرانگرش سرنوشتها را تغییر داد. مردان و زنانی که زمانی با افتخار جلو فلاش دوربینها ژست میگرفتند تا عکس و پوستر روی دیوار خانههای مردم بشوند، به کنج انزوا و عزلت فرستاده شدند تا جا برای چهرههای جدید باز بشود. گذر زمان چهرهها را چین میاندازد، عوض میکند و میشکند اما عزت نفس از گزند گذر زمان همیشه دور بوده است. بیکایمانوردی سالها در آمریکا پشت فرمان کامیون مینشست، فرزانه تاییدی برای مخاطبان محدودش تئاتر اجرا میکرد، سوسن تسلیمی به جای همزبانان فارسی پیشروی سوئدیها نقشآفرینی کرد، نصرت کریمی عروسک و تیرز تبلیغاتی ساخت، ایرن و پوری بنایی و فروزان روزگار را در چهار دیواری خانه گذارندند و بهروز وثوقی تمام شهرت و پیشنهادهای فراوان را فراموش کرد و به فیلمها و کاراکترهای محدود بسنده کرد تا مجبور نشوند نقشی را بازی کنند که از واقعیت و روحیهشان به دور است. پایان کار را هم که تماشا کنیم چیزی به کارنامه سینمایی آنها که رسم و سنت بازی را پذیرفتند اضافه نشده است. سعید کنگرانی، سعید راد و ملکمطیعی هنوز با نقشهایی مثل “سعید”- داییجان ناپلئون-، “علی خوشدست” -تنگنا- و “فرمون” - قیصر- شناخته میشوند و مردم چیزی از نقشهای جدیدشان به یاد نخواهند سپرد؛ مگر نقشی را که نه به خواسته خود، که به دستور دیگران بازی کردهاند.