صحنه

نویسنده
پیام رهنما

حذف کلام، قطع رابطه با مخاطب…

“اتللو”نوشته ویلیام شکسپیر، یکی از شاهکارهای ادبیات نمایشی جهان است که در ایران نیز بارها و بارها توسط کارگردان ها و گروههای مختلف تئاتری بر روی صحنه رفتهاست. این نمایش کلاسیک، این بار به کارگردانی عاطفه تهرانی درمجموعه تئاتر شهر بر صحنه است.نقدی است براین نمایش و درادامه گفتگو با کارگردان در دیگر صفحه بخش نمایش هنر روز…

 

شناسه:

نویسنده : ویلیام شکسپیر، کارگردان:عاطفه تهرانی، بازیگران:مصطفی شب‌خوان، سحر افتخارزاده، کاوه قائمی، شیرین فرشباف، اشکان افشاریان، حامد سلطانی، صبا نازی انجیله، لیلا حسینی، امیر امیری، حامد سلطانی، طراحی نور و صحنه: سحر افتخارزاده، طراحی لباس:، حامد ثابت، موسیقی: نوید هدایت‌پور، مشاور کارگردان: هادی اسکندری و‌ اشکان چگینی.

 

 

تئاتر مبتنی بر نظرگاه‌ ها شیوه‌ای‌ست برای بداهه سازی با تکیه بر قابلیت‌های فیزیکی بازیگران و ویژگی‌های بصری صحنه. این شکل از تئاتر نخستین بار در دهه هفتاد توسط ماری اوورلی، طراح حرکت و کارگردان تئاتر، به کار گرفته می‌شود. او عناصری چون فضا، شکل، زمان، احساس، حرکت و داستان را جایگزین عناصر شش‌گانه ارسطویی می‌کند. بعدها آن بوگارت با همکاریِ تاداشی سوزوکی، و تأثیر پذیری از تئاتر نوی ژاپن دیدگاه اوورلی را گسترش می‌دهد و عناصری چون ریتم(تمپو)، مدت زمان هر حرکت، تکرار، شکل، ژست، معماری و رابطه فضایی را به عنوان نظرگاه و عناصر بنیادین تئاتر مطرح می‌کند.

درایران عاطفه تهرانی به عنوان کارگردانی عمل گرا، تلاش می کند تا شکلی از تئاتر را به وجود بیاورد که فاکتورهای لازم را برای نزدیک شدن به جریان تئاتر فیزیکال داشته باشد.از همین روی وی پس از نمایش “بخوان”و در دومین تجربه کارگردانی خود به سراغ متنی از ویلیام شکسپیر رفته است. تهرانی متنی را برای خلق یک اثر مبتنی بر حرکت به کار گرفته که بر یکی از عناصر اصلی نمایش، یعنی دیالوگ استوار است. بسیاری از خوانندگان آثار این نویسنده، زبان اصلی انگلیسی او را به دلیل مهارتش در دیالوگ نویسی شعرگونه‌ می‌ستایند وحال تهرانی کلام ودیالوگی را دراجرای خود کنار می گذارد که یکی از امتیازهای شکوفایی این نوشته است.

تهرانی درمقام دراماتورژ اتللو نیز به سراغ رویدادهای اصلی نمایش می رود و از میان همه رخدادهای درون متنی شاخصه های اصلی آن را آنالیز کرده وبه آن می پردازد. البته داستان نمایش اتللو نیز به شکلی طراحی شده است که می‌توان به راحتی از دو جهت و با دو شیوه ی  مجزا به سراغ آن رفت: “ نگاهی مردانه و نگاهی زنانه”.

 نگاه‌های مردانه به این اثر موجب می‌شود مخاطب در دل به سوی اتللو رود و از همان آغاز با تنفر نسبت به دزدمونا او را به خاطر تمامی خیانت‌های کرده و ناکرده‌اش محکوم کند. اما نگاه زنانه اگر به دام فمینیسم نیفتد این توانایی را خواهد داشت که به جنبه‌های پنهان شخصیت دزدمونا هم بپردازد.

اما مهم ترین ویژگی اجرای تهرانی ازاین نمایشنامه “داستان سرایی” آن است.کارگردان درهمه صحنه های پیش کشیده خود از اصول داستان گویی غافل نمی شود و همواره تمرکز خود را برای القای چهارچوب کلی اثر به تماشاگر در نظر دارد.

در همین راستا یکی دیگر از اصول بنیادین تئاتر فیزیکال در اجرای وی نقض شده است. رابطه مخاطب و اثر، در این اجرا برخلاف تمام ادعاهای آوانگارد بودن در متن و حواشی، به رابطه‌ای متحجر و واپس‌گرایانه (در مقایسه با مختصات تئاتر فیزیکال) بدل شده است. تماشاگر صرفا باید نشانه‌هایی را که کارگردان برای انتقال متن به او برایش درنظر گرفته، بیابد و قبول کند. دستگاه تخیلی و تحلیلی مخاطب در این اجرا، یکسره نادیده گرفته شده و صرفا تخیل و نشانه‌شناسی مجریان است که باید توسط تماشاگر کدگشایی شود. این انفعالِ مخاطب، آشکارا برای کارگردان این نمایش و گروه تئاتر “ایندرا “یک عقب‌گرد محسوس نسبت به آثار پیشین‌شان محسوب می‌شود.

 

 

زمان و مکان درونی نمایش به ذهنیت درونی شخصیت‌ها باز می‌گردد و تمامی آن‌ها برآیندی از حالات ذهنی موجودی به نام انسان است. تلفیق ایده های مؤلف، برداشت‌های کارگردان و حالات ذهنی تک تک شخصیت‌ها در اتللو در یک جهت قرار گرفته اند. طراحی صحنه نیزبا کشف نشانه های کارگردان از دیدگاه تماشاگر، درخدمت اجرای اثر است. از جمله نشانه‌هایی که در طراحی صحنه این کار از آن استفاده شده،  اول پله‌ای است که  حرکت به سمت بالا را توصیه می کند و دوم در برگیرنده تمامی مفاهیم اوج و استیلا است. سایه این پله بر روی کف کشیده شده و به گونه‌ای است که انگار این پله تا نهایت ادامه پیدا می‌کند و این اوج و فرود در چرخش لا انتها  است. جایگاهی که برای دزدمونا و اتللو گذاشته شده است، پایان پله‌هاست.

بحث دیگر ساختار شبکه‌ای صحنه است. درنمایش یک ساختار شبکه‌ای 9تایی دیده می شود. این نظام شبکه‌ای موجب می‌شود تا کارگردان در ارائه میزانسن های خود تنوع کاری بیشتری داشته باشد چون این شبکه‌ها متحرک است و هم اینکه مرزبندی و محدودیت‌هایی که بین آدم‌ها است یک کلیت را به وجود می‌آورند.