در راستای اینکه بالاخره احمدی نژاد یک کار خیر انجام داد و آن مطرح کردن موضوع ترزا لوئیس در مقابل سکینه آشتیانی بود، به نظر می رسد وسط این دعوا اگر بنا باشد دو طرف بزنند خشتک همدیگر را بادبان کنند، بالاخره خیری هم به ملت در دو طرف احتمال دارد برسد. در همین راستا من نمی دانم چرا احساس می کنم این سفر آخر محمود به نیویورک است و یواش یواش او هم مثل سه رئیس جمهور قبلی که از سال سوم دوره دوم شان “سرشان خورده شده” یواش یواش دست و پایش بسته می شود و اتفاقا حدس می زنم این کار را آقا از سیاست خارجی، فرهنگ، تبلیغات و نیروی انتظامی هم شروع می کند. اما، جدا از این، مساله مهم مملکت این است که بالاخره مجلس در راس امور است، یا رئیس جمهور در راس امور است؟
اول، مجلس می تواند رئیس جمهور را برکنار کند، اما این کار را نمی کند. در عوض احمدی نژاد نباید بدون اجازه مجلس خیلی کارها را بکند، اما می کند. پس دولت در راس مجلس هشتم است.
دوم، طبق قانون اساسی و گفته آیت الله خمینی “ مجلس در راس امور است” قانون اساسی که اجرا نمی شود، آیت الله خمینی هم که فعلا در بایگانی راکد است، پس مجلس در راس امور نیست.
سوم، مجلس نیم ساعت بعد از دستور غیرقانونی رهبر آن را گوش می کند، اما احمدی نژاد پانزده روز بعد همان حرف را گوش می کند، پس رهبر در راس تر امور است، دولت پانزده روز بالاتر از مجلس است، مجلس هم نیم ساعت در راس امور است.
چهارم، دولت سالانه بین هفتاد تا صد میلیارد دلار از بیت المال را ضایع می کند، در حالی که مجلس فقط حقوق کارکنان خودش را ضایع می کند، بنابراین دولت بیش از ده هزار برابر در راس امور است.
پنجم، رئیس جمهور سالی پنج بار سفر اروپایی و آمریکایی و آفریقایی و آمریکای لاتین می رود و سالی ده بار سفر استانی می رود [تازگی ها فقط به استان تهران و البرز و شابدولعظیم که نزدیک باشد] ، در حالی که نمایندگان مجلس سالی چهار بار می روند جمکران و مشهد و دوبی و سوریه و مکه، پس از نظر بخش سیاحتی و زیارتی هم دولت در راس امور است.
ششم، در مملکت سالی یک میلیون از امور باید انجام بشود که الحمدالله و المنه هیچ کدامش انجام نمی شود، کسی که باید این کارها را انجام دهد، دولت است، بنابراین دولت در انجام ندادن امور هم در راس امور است. یعنی بطور کلی اموری انجام نمی شود که کسی در راس آن باشد، یا در ذیل آن.
هفتم، مجلس می تواند قانون وضع کند، در حالی که دولت می تواند آبیاری کند به همان قانون و چون آبیاری کردن امری است که از بالا انجام می شود، پس دولت در راس امور قانونگذاری کشور هم هست.
هشتم، مجلس از طرف مردم باید انتخاب شود، که این کار را شورای نگهبان می کند، رئیس جمهور هم باید توسط مردم انتخاب شود که این کار را رهبری با همکاری ارتش می کند، قدرت رهبری و ارتش از شورای نگهبان بیشتر است، پس اگر قرار باشد بین مجلس و دولت یکی در راس امور باشد، طبیعتا رهبر است که در راس امور است.
نهم، یکی از مهم ترین کارهایی که حکومت جمهوری اسلامی انجام می دهد، به هم ریختن زندگی مردم و نابودی مملکت و جلوگیری از انجام کارهای مردم است. مجلس در این مورد قدرت بسیار محدودی دارد، یعنی حتی اگر بخواهد هم نمی تواند جلوی کار مردم را بگیرد، در حالی که دولت این وظیفه الهی را که از جانب خداوند به جمهوری اسلامی محول شده است، انجام می دهد، پس در این مورد هم دولت در راس امور است.
نتیجه گیری اخلاقی: مجلس خیال می کند در راس امور است، اما باور می کند راس امور است، ولی مردم می گویند رهبر در “ راس تر” امور است.
نتیجه گیری بوروکراتیک: وقتی اموری انجام نمی شود، چه فرقی می کند چه کسی در راس آن باشد.