سوریه سرزمین بی آینده

سعید قاسمی نژاد
سعید قاسمی نژاد

“روز چهارشنبه، ۲۰ دی (۹ ژانویه)، خبرگزاری آناتولی ترکیه به نقل از بلند یلدیریم، رئیس بنیاد خیریه آی‌اچ‌اچ ترکیه گزارش کرد که چهل و هشت شهروند ایرانی ربوده شده توسط مخالفان مسلح حکومت سوریه با دو هزار و یکصد و سی نفر زندانی در این کشور مبادله می‌شوند. “

“هویت هفت فرمانده سپاه پاسداران که به همراه ۴۱ نفر دیگر چند ماه پیش در سوریه ربوده شده و در نهایت در قبال آزادی بیش از دو هزار مخالف بشار اسد از زندان‌ آزاد شدند٬ مشخص شد. عابدین خرم٬ فرمانده سپاه ارومیه و محمدتقی صفری٬ فرمانده سابق سپاه گناوه دو تن از فرماندهان استانی سپاه هستند که به همراه ۴۶ نفر دیگر٬ سه روز پیش آزاد و به ایران بازگشته‌اند. کریم حسین‌خانی، نماینده پیشین ولی‌فقیه در سپاه ارومیه نیز یکی دیگر از اعضای آزاد شده سپاه در این کاروان بازگشته از سوریه است. “

اینکه ولی فقیه حاکم در تهران می تواند بشار اسدی که طی این مدت تن به هیچ گونه عقب نشینی در برابر مخالفین نداده است را مجبور کند بیش از دو هزار نفر را در قبال ۴۸ سپاهی آزاد کند نشان دهنده این است که رژیم بشار اینک تقریبا به تمامی به یک حکومت دست نشانده جمهوری اسلامی بدل شده است. حکومت بشار که تا پیش از جنگ داخلی متحد نه چندان رام حکومت تهران بود اینک بیشتر به غلام خانه زاد جمهوری اسلامی شبیه شده است. به نظر می رسد جمهوری اسلامی تا بدینجا به آموزش ارتش اسد اکتفا کرده و مستقیما وارد نبرد نشده است. از دل جنگ داخلی سوریه جمهوری اسلامی هم بیش از پیش به حاکم واقعی سوریه بدل شده است، هم تا کنون به ائتلافی بین المللی ضرب شستی نشان داده و هم اینکه یقینا در حال برنامه ریزی برای سوریه پس از اسد است.

انچه تا کنون کمتر بدان پرداخته شده است این است که حتی سقوط خاندان اسد لزوما به این معنا نیست که منافع جمهوری اسلامی در سوریه حتما از کفش برود. یک سوریه تکه تکه، پریشان و بی دولت زمین مناسبی است برای بازی ای که جمهوری اسلامی در سالهای اخیر نشان داده است در آن استاد است. می توان حدس زد که بخشی از فعالیتهای کنونی سپاه پاسداران در سوریه در کنار کمک به دولت اسد برای سرکوب مخالفان، زمینه سازی برای فرو بردن سوریه به گردابی بی پایان از ناآرامی و خشونت در صورت سقوط اسد باشد. ایران به خوبی این بازی را در عراق، افغانستان و لبنان انجام داده و نتیجه مطلوب خود را از آن گرفته است، به نظر می رسد در یمن نیز چنین طرحی دارد و طبیعی است که برنامه جایگزینش در صورت شکست در حفظ اسد، فرو بردن سوریه به گرداب ناآرامی و بی دولتی و تبدیل آن به پایگاه امن تروریسم بین الملل بیخ گوش اسرائیل باشد. سوریه در تمامی این سالها نیز پایگاه امن تروریسم بین الملل بوده است با این تفاوت که تا بحال قلاده گروههای تروریستی در دستان دستگاه امنیتی قدرتمند رژیم بعث بوده است، با فروپاشی رژیم بعث و در صورت فرو رفتن سوریه به گرداب بی دولتی که یقینا مد نظر حکومت تهران است، سوریه کشوری هم مرز اسرائیل و ترکیه به میدان عمل انواع و اقسام گروههای تروریستی ای بدل خواهد شد که افسار پاره کرده اند، خصوصا که هم اکنون نیز القاعده و دیگر گروههای سلفی اگر گرداننده اصلی عملیاتهای نظامی شورشیان نباشند یقینا یکی از بخشهای مهم دستگاه نظامی آنان هستند.

بر خلاف آنچه تبلیغ می شود اوضاع جمهوری اسلامی در منطقه چندان وخیم نیست. بهار عرب و رشد اخوان المسلمین، سلفیون و گروههای افراطی مرتبط با القاعده،  اگر چه در کوتاه مدت از نفوذ آشکار جمهوری اسلامی در برخی مناطق خاور میانه می کاهد اما در نهایت اتفاقا منجر به گسترش آن مدلی از حکومت می شود که مد نظر ایران است، حکومت اسلامی مبتنی بر شریعت، با دشمنی آشکار علیه غرب و اسرائیل. به نظر می رسد طوفان بعدی بهار عرب کشورهای حاشیه خلیج را در بر گیرد جایی که جمهوری اسلامی پیشاپیش در بحرین، یمن، کویت و قسمتهای شرقی عربستان خود را برای مواجهه با آن آماده می کند.

باز بر خلاف آنچه تبلیغ می شود سقوط دولت بشار و فروپاشی ساختار دولت در سوریه یا حتی آغاز جنگ داخلی و تجزیه در عراق که اینک می توان چشم اندازش را تا حدودی مشاهده کرد لزوما به معنی تضعیف جمهوری اسلامی در منطقه نیست. جمهوری اسلامی اینک در دفاع و هجوم نامتقارن استادی تمام است. آنجا که غرب مایل است هر چه سریعتر خود را از سرزمینهای ناآرام خاور میانه بیرون بکشد؛ بهشت جمهوری اسلامی و استراتژی دفاع و هجوم نامتقارنش است. تنها در دل یک لبنان ناآرام بود که جمهوری اسلامی می توانست حزب الله لبنان را به عنوان متحد استراتژیک خود از هیچ بیافریند؛ ناآرامی، هرج و مرج و فقر و فاقه در کشورهای منطقه زمین حاصلخیزی است برای به بار نشستن برنامه های استراتژیک حکومت ایران در منطقه خاورمیانه.

بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای موثر هر یک دلایل خود برای درگیر نشدن در سوریه برای بروز یک تغییر رادیکال را داشته و دارند. ایالات متحده تحت زعامت باراک اوباما اساسا تمایلی به درگیر کردن خود در عملیات نظامی در هیچ جا نشان نمی دهد. اسرائیل سخت نگران حکومت سوریه پس از اسد است، چرا که اسد را دشمنی قابل پیش بینی می یابد، اما نمی تواند درباره سوریه پس از اسد چنین قضاوتی داشته باشد. ضمن اینه از یاد نبریم آنچه افراطیون سنی را پس از بهار عرب روبروی افراطیون شیعه قرار داده است مسئله سوریه است، می توان حدس زد که اگر سوریه نبود اسلامگراهای سنی اینک به قدرت رسیده، اسلامگراهای ایران را متحدی علیه اسرائیل می یافتند. ترکیه که در ابتدا با حرارت برای سرنگونی اسد تلاش می کرد اینک باید نگران استقلال کردها در سوریه پس از اسد باشد و آرامتر حرکت کند.

سوریه اینک گزینه های بسیاری پیش روی خود دارد که یک سوریه یکپارچه، دموکراتیک، تکثرگرا و متحد غرب شاید نامحتمل ترین آنها باشد. سرنوشت سوریه می توانست این نباشد اگر در روزهای آغازین جنگ داخلی که هنوز نیروهای دمکرات و غربگرا دست بالا را در اعتراضات سوریه داشتند، حکومت اسد با دخالت نظامی ناتو سرنگون می شد. کنار نشستن غرب و واگذار کردن مسئله به عربستان سعودی و قطر اما از سوی سوریه را به قرارگاه نظامی افراط گراهای اسلامی بدل کرده است و از سوی دیگر به جمهوری اسلامی فرصت داده است که خود را برای سوریه پس از اسد به خوبی آماده کند.