مرگ بر نبوی دیکتاتور

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

ما می دانستیم فلاحیان آدمکش است، ولی نمی دانستیم ممکن است مشنگ باشد، یعنی چه که  “دولت احمدی نژاد از ارواح خبیث هند اطلاعات می گیرد؟” امروز هم صفارهرندی گفت “بازجوی جنگیرهای طرفدار دولت در حال بازجویی دچار سر درد می شد و با خواندن قرآن طلسم متهم را باطل می کرد.” من که شکی ندارم که صفار هرندی یک زمانی شعور داشته، گیریم که طرفدار استبداد بوده یا دست راستی و بازجو بوده، ولی خل و چل نبوده. در این تردید ندارم. آدم جدا خبرها را که می شنود نمی داند که دارند اخبار را می دهند، یا دارند دست مان می اندازند. در دنیا آدم دیوانه و خرافاتی، حتی در عالم سیاست و تفکر وجود داشته، شک نداریم، حتی ممکن است کسی به چشم زدن و طلسم هم اعتقاد داشته باشد، ولی هیچ کس این حرف ها را بلند نمی گوید، اگر هم بگوید نمی نویسد، اگر هم بنویسد در اخبار رسمی کشور نمی گویند. من که نمی توانم بفهمم معنی این چیزهایی که به عنوان خبر می شنویم یعنی چه. اینکه امام زمان ظهور کرده، نه اینکه ممکن است ظهور کرده باشد، این که دولت از جن گیر و رمال استفاده می کند. اینکه احمدی نژاد و مشائی شیطان هستند. اصلا نمی شود فهمید. البته وقتی خامنه ای را به اندازه خدا بزرگ می کنند، لابد مخالفش هم باید شیطان باشد. با توجه به همه این موارد، حالات مختلفی که ممکن است رخ بدهد را پیش بینی کرده ام.

حالت اول: اگر احمدی نژاد خودش امروز استعفا بدهد و برود، چه خواهد شد؟

احتمال اول: خامنه ای از خوشحالی سکته می کند و می رود بالای درخت، دو مشکل اصلی کشور یکجا حل می شود، مجلس هم که دوره اش تمام است، می ماند رئیس قوه قضائیه.

 

حالت دوم: اگر احمدی نژاد همین فردا توسط مجلس برکنار شود، چه خواهد شد؟

احتمال دوم: مجلس صبح فردا صبح احمدی نژاد را احضار می کند و می پرسد در این دو سال چه کردی؟ به استناد همان حرف هایی که می زند، عدم کفایت سیاسی اش تصویب می شود. بعد آن را می فرستند برای خامنه ای که امضا کند، خامنه ای موقع امضا باید تصمیم بگیرد، دو ماه می گذرد، نمی تواند تصمیم بگیرد. چند شب شعر برگزار می کند، چهار ماه می گذرد، نمی تواند تصمیم بگیرد. به دلیل نبودن دولت همه چیز نابود می شود، برق قطع می شود، آب قطع می شود، شش ماه می گذرد، ناتو و آمریکا به ایران حمله می کنند، هشت ماه می گذرد و آقا هنوز نمی تواند تصمیم بگیرد. در نتیجه مردم از گرسنگی به خیابان می ریزند، خامنه ای با نامه احمدی نژاد فرار می کند و به غار تورابورا می رود و وقتی حکومت در ایران تغییر کرد و قانون اساسی جدیدی نوشته شد، تصمیم می گیرد نامه برکناری احمدی نژاد را امضا کند، ولی هر چه می گردد، در غار خودکار پیدا نمی کند.

 

حالت سوم: اگر احمدی نژاد فردا برود بالای درخت و بیافتد پائین و بمیرد، چه می شود؟

احتمال سوم: روز اول گروهی از خانواده زندانیان، بعضی از حامیان خامنه ای، بعضی از نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور ابراز خوشحالی می کنند و می گویند بهتر شد مرد. فردای همان روز، همه با هم می گویند پشت سر مرده حرف نزنید و همه لباس سیاه می پوشند. روز سوم حکومت اسنادی پیدا می کند که احمدی نژاد در آخرین لحظات عمرش پشیمان شده بود و می خواست برود دستبوس آقا ولی موساد و سیا او را بالای درخت برده و از آنجا پرت کردند پائین. اپوزیسیون هم مدارکی پیدا می کند که دولت خودش احمدی نژاد را کشته است، آخر سر همه توافق می کنند که رفسنجانی عامل مرگ احمدی نژاد بوده است. تشییع جنازه باشکوهی برگزار می شود و میلیونها نفر او را تشییع می کنند. خامنه ای او را شهید می خواند و مصباح یزدی می گوید که او نیم ساعت قبل از بهشت زنگ زده و مشغول تغییر مدیریت بهشت است. خامنه ای از مشائی به عنوان نزدیک ترین فرد به رهبری نام می برد و تمام سبزهایی که با وثیقه آزاد شده اند به حبس ابد محکوم می شوند. دو سال بعد خامنه ای پشیمان می شود و مشائی را به اتهام کشتن احمدی نژاد برکنار می کنند.

 

حالت چهارم: اگر احمدی نژاد سه ماه بعد برکنار شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

احتمال چهارم: در این سه ماه رهبر به زور چهل میلیارد دلار از بودجه را برای سفرهای استانی خودش به استان قم و مشهد رضوی از دولت می گیرد، دولت هم چهل میلیارد بقیه بودجه را برای تبلیغ در قم و مشهد هزینه می کند. احمدی نژاد سه ماه بعد برکنار شده و انتخابات ریاست جمهوری و مجلس باید برگزار شود. اما پولی برای برگزاری دو انتخابات وجود ندارد. خاتمی و هاشمی با رهبر ملاقات می کنند و او را قانع می کنند که سبزها در انتخابات شرکت کنند، کروبی و موسوی هم از زندان آزاد می شوند. طرفداران کروبی و موسوی، علیه خاتمی و هاشمی موضع می گیرند، خاتمی کنار می کشد. هاشمی ده کاندیدا دارد که مردم دوست شان دارند، ولی رهبر از آنها خوشش نمی آید، در عوض ده کاندیدا دارد که رهبر با آنها موافق است ولی مردم از آنها خوششان نمی آید. بالاخره محسن هاشمی کاندیدا می شود و با وجود اینکه همه می دانند بهتر از بقیه است، ولی چون نامش هاشمی است، هرکسی که روبروی او باشد، رئیس جمهور می شود.

 

حالت پنجم: اگر احمدی نژاد یک سال بعد استعفا بدهد و برود، چه خواهد شد؟

احتمال پنجم: طرفداران خامنه ای اول در استانداری ها و بعد در وزارتخانه ها را قفل می کنند، طرفداران احمدی نژاد هم همه بودجه مخالفان شان را قطع می کنند، دولت کل بودجه را نقد می کند و قایم می کند. وزارت اطلاعات تمام رمال ها و فال بین ها و جن گیرهای حامی دولت را دستگیر می کند، ولی نمی تواند آنها را بازجویی کند، چون بازجوها طلسم می شوند و نمی توانند حرف بزنند. تعداد فقرا از حد نود درصد بالا می رود، و نود درصد بودجه را دولت به روحانیت می دهد. وزارت اطلاعات هم همه روحانیونی که پول گرفتند می گیرد. سیستم اداری از بین می رود، انتخابات مجلس هم برگزار نمی شود. بتدریج کل سیستم خدماتی از جمله آب و برق و گاز و تلفن و موبایل و اینترنت قطع می شود. بالاخره همین مجلس که با حکم رهبری تا شش ماه مدتش تمدید شده، تصمیم می گیرد احمدی نژاد را برکنار کند، ولی محلی که بتوان در آن جلسه برگزار کرد و در آن برق و دوربین و سایر وسایل ضروری مجلس باشد، وجود ندارد. بالاخره احمدی نژاد برکنار می شود ولی تا یک سال دیگر چیزی به اسم زندگی باقی نمی ماند. چون صدا و سیما هم نابود می شود و در نتیجه کسی از برکناری او خبردار نمی شود. مدتی بعد احتمالا عده ای به خیابان می ریزند و بیت رهبری و مجلس را هم اشغال می کنند، ولی چون نمی توانند به بقیه مردم خبر بدهند، هیچ کس از سقوط حکومت خبردار نمی شود.

 

حالت ششم: اگر احمدی نژاد استعفا ندهد و مجلس خبرگان رهبر را برکنار کند، چه می شود؟

احتمال ششم: هشتاد درصد جمعیت ایران از خوشحالی سکته می کنند، به محض برکناری رهبر، رئیس جمهور هم توسط مجلس برکنار می شود. با حذف رهبر و رئیس جمهور پنج درصد مردم از کشور می روند، در عوض ده درصد جمعیتی که به خارج رفتند برمی گردند و جمعیت ایران می شود بیست میلیون. این جمعیت دو میلیون حزب تشکیل می دهند.

 

حالت هفتم: اگر احمدی نژاد تا دوسال بماند سرکار و بعد یک انتخابات آزاد برگزار شود، چه نتیجه ای حاصل خواهد شد؟

احتمال هفتم: اگر احمدی نژاد دو سال دیگر بر سر کار بماند، نه کشوری باقی می ماند و نه دولتی و نه وزارت کشوری که بتواند انتخابات برگزار کند. احتمالا بخش غربی کشور در دست رهبر و طرفدارانش می افتد، بخش شمالی کشور دست سبزها و مخالفان کل حکومت می ماند، بخش شرقی کشور دست احمدی نژاد و اجنه و غول ها و رمال ها می افتد و در جنوب کشور ناتو و نیروهای آمریکا و عربستان قدرت را در دست می گیرند.

 

حالت هشتم: اگر مجلس دست طرفداران احمدی نژاد و مشائی بیافتد، چه می شود؟

احتمال هشتم: مجلس طی سه لایحه رشوه گرفتن، ترور و تولید بمب اتم را قانونی می کند و تحصیل در دانشگاه، رابطه با کشورهای دیگر و ورود و خروج از ایران را ممنوع می کند. مجلس طی لایحه ای رای دادن به هر فردی جز مشائی را غیرقانونی می کند. در انتخابات بعدی مشائی با 130 میلیون رای در مقابل 23 هزار رای محسن رضایی پیروز می شود. دولت برای حفظ پاکدامنی ولی فقیه بودجه بیت رهبری را به میزان صد میلیون تومان در سال برای ده نفر کارمند تصویب می کند. احمدی نژاد به عنوان معاون دولت و وزیر خارجه منصوب می شود. هواپیمای وی در هنگام بازگشت به ایران منفجر می شود و مشائی تمام اصلاح طلبان و سبزها، مخالفان سکولار، روحانیون، حامیان خامنه ای و خودش را دستگیر کرده و توسط اجنه بازجویی و همه را طلسم می کند تا به جنایات شان اعتراف کنند. او پایان جمهوری اسلامی را اعلام می کند و اعلام می کند که ظهور کبری آغاز شده است.

 

حالت نهم: اگر امام زمان روز چهاردهم خرداد ظهور کند، چه خواهد شد؟

احتمال نهم: توسط وزارت اطلاعات دستگیر شده و به همدستی با گروه انحرافی اعتراف کرده و کلیه کسانی را که در این 1300 سال با او رابطه غیرقانونی داشتند لو می دهد. هر 313 نفر نیز زندانی شده و به جرایم شان که توطئه علیه ولایت فقیه بوده اعتراف می کنند، اما رهبر هنوز هم احمدی نژاد را برکنار نمی کند.

 

حالت دهم: اگر مجلس بیافتد دست محافظه کاران طرفدار خامنه ای، چه می شود؟

احتمال دهم: هیچ اتفاق خاصی نمی افتد، همین می شود که هست.

 

حالت یازدهم: اگر رهبری همین فردا پنجره بخورد توی سرش و بیافتد زمین و شوخی شوخی به لقاء الله برود، چه می شود؟

احتمال هفتم: اول سه روز عزای عمومی اعلام می شود. همه سعی می کنند خودشان را غمگین نشان بدهند، اما موفق نمی شوند. دولت که دیگر مجبور نیست خودش را پیرو ولی فقیه نشان بدهد، شروع می کند مثل آدم رفتار کردن. مجلس هم تا دو ماه نمی داند چکار باید بکند، بتدریج یاد می گیرند که خودشان هم می توانند فکر کنند و نظر بدهند. انتخابات مجلس برگزار می شود، ولی چون شورای نگهبان نمی داند که چه کسانی را به عنوان مخالف ولایت باید رد صلاحیت کند، در نتیجه کسی رد صلاحیت نمی شود. جریان رادیکال کم کم به دلیل نداشتن دشمنی به نام رهبر دچار پیروزی زودرس شده و جریان حزب الله هم کم کم از سیاست وارد تجارت شده و به خانه و زندگی شان می رسند. در یک سال نمایندگان مردم قانون اساسی را تغییر می دهند و قدرت را به رئیس جمهور می دهند. یواش یواش آدم های طبیعی سعی می کنند که برای انتخابات یک آدم هنرمند و اهل سیاست را رئیس جمهور کنند. ابراهیم نبوی را  (برای اینکه به شخص دیگری برنخورد) رئیس جمهور می کنند. یکی از نویسندگان طرفدار نبوی برایش کتابی می نویسد و او را “معجزه طنز هزاره” می خواند، عده ای خواب می بینند که او جهانیان را نجات داده است. مردم هر روز به دفترش می روند و او را برترین دموکرات جهان می خوانند. چند شاعر در موردش اشعاری می گویند. قابله اش اعلام می کند که وقت تولد ابراهیم نبوی گفته بود “ زنده باد آزادی” وقتی چهار سال اول تمام می شود، میلیونها نفر جمع می شوند و از او می خواهند چهار سال دیگر رئیس جمهور باشد. بعد از چهار سال قانونی تصویب می شود که رئیس جمهور هر وقت خواست استعفا می دهد. کم کم مردم شروع می کنند به مخالفت با رئیس جمهور. ابراهیم نبوی در یک سخنرانی به مخالفانش هشدار می دهد و آنان را عامل ابوظبی و گرجستان و هند می خواند. مردم روی پشت بام می روند و شعار می دهند “مرگ بر نبوی دیکتاتور”