جنبش سبز مخالفان دو سال پیش و برای به چالش کشیدن نتایج انتخابات بحث انگیز ریاست جمهوری در سال 2009 پا به عرصه گذاشت. این جنبش امروز چه موقعیتی دارد؟
جنبش سبز در آن موقع، نظیر همین حالا، بخشی از یک جنبش آزادی خواهی فراگیر و پویا بود. ظهور آن در حاشیه یک انتخابات ریاست جمهوری و به طور خود بخودی رخ داد. برخی ناظران از مدت ها پیش از تظاهرات ماه ژوئن پیش بینی می کردند یک جنبش دموکراسی خواهی ظهور کند. اما ابعاد و نظم این تظاهرات ـ- که تعداد جمعیت حاضر در آن را در تهران تا سه میلیون نفر تخمین می زنند ـ- برای همگان مایه تعجب بود.
دو سال پس از آن، ادعاهای جنبش سبز اعتبار بیشتری پیدا کرده است. رژیم خود به ایجاد شبهه در خصوص انتخابات سال 2009 روی آورده است. حدود 100 نماینده مجلس با امضای یک نامه از مسؤولان خواسته اند به اتهامات مربوط به استفاده از میلیون ها دلار توسط احمدی نژاد و متحدانش برای خرید نه ملیون رأی رسیدگی کنند. امروز ایران یک آتشفشان فعال است که هرلحظه می تواند فوران کند. با این حال، به نظر می رسد جنبش سبز که مایل به ایجاد تغییر در داخل چهارچوب قانون اساسی فعلی است، هنگام بروز این آتشفشان نقش رهبری را برعهده نداشته باشد.
خواسته های جنبش سبز پس از دو سال شامل چه چیزهایی است؟ آیا این خواسته ها تغییر کرده اند؟
جنبش سبز در حال حاضر در دوره خواب زمستانی است و منتظر فرصت بعدی است تا حضور خود را به نمایش بگذارد. تنها خواسته مور قبول تمامی طیف های داخل جنبش سبز و جنبش بزرگتر دموکراتیک، آزادی زندانیان سیاسی، خصوصاً رهبران جنبش سبز است.
آیا از زمان حبس خانگی دو تن از صریح اللهجه ترین رهبران مخالف-ـ مهدی کروبی و میر حسین موسوی-ـ در فوریه 2011، خط مشی مخالفان و یا شیوه های آنها تغییر کرده است؟
جنبش سبز از عدم ایجاد و تقویت مناسب یک نگرش استراتژیک رنج برده است. جنبش بر شیوه ها یی استوار است که ناکارآمدی آن اثبات شده است؛ نظیر انتظار برای دریافت مجوز برگزاری تظاهرات در خیابان ها و نافرمانی های گاه و بیگاه که در آن معترضان صلح طلب می بایست با عوامل امنیتی و نیروهای مسلح روبرو شوند. عدم موفقیت استراتژیک این جنبش با فقدان رهبری هرمی و استفاده از شبکه ای از رهبران همراه شده است.
آیا باتوجه به بازداشت رهبران ارشد و هزاران نفر از حامیان، جنبش سبز هنوز زنده و کارآمد است؟ آیا واقعگرایانه است که فکر کنیم کروبی یا موسوی، نامزدهای انتخاباتی سال 2009، به زودی دوباره صاحب منصبی خواهند شد؟ اگر خیر، احتمالاً چه کسی برای برعهده گرفتن رهبری بزرگترین گروه سیاسی مخالف وارد عرصه خواهد شد؟
جنبش سبز و جنبش بزرگ تر دموکراسی خواهی، از همان ابتدا هیچ رهبری کارآمدی نداشته است. موسوی و کروبی هر دو رهبران اسمی بودند و در خدمت شکل دادن به خواسته های نوپای جنبش سبز بودند. هم نقطه ضعف و هم نقطه قدرت این جنبش به ماهیت غیر ایدئولوژیک، غیرخشونت آمیز و غیر مدینه فاضله آن مربوط می شود. این جنبش در خواست های ساده ای نظیر مطالبه شغل و احترام، فرصتی برای زندگی در قرن بیست و یکم بدون آزار و اذیت دائمی دولتی دارد.
برای ایران به عنوان یک ملت، دیگر روزهای انتظارکشیدن برای یک رهبر سیاسی مسیح گونه – درشکل یک روحانی و یا یک حزب سیاسی تمامیت خواه دیگر به پایان رسیده است. دلیل زجر آور بودن، طولانی شدن و پیچیدگی مسیر فعلی به سوی دموکراسی، نیز از همین اعتقاد به نادرست بودن پیروی از رهبران مسیح گونه سرچشمه گرفته است. اما بدون رهبری متمرکز، مدیریت روند گذار دشوار خواهد بود.
محمد خاتمی رئیس جمهور سابق در مه 2011 خواستار گفتمان و عفو ملی شد. سخنان خاتمی از سوی حکومت و مخالفان چگونه تفسیر می شود؟ آیا او یا هیچکدام از سیاستمداران مهم می توانند این شکاف سیاسی را پر کنند؟
سخنان او با بی تفاوتی سرد هر دو طرف روبرو شد. وفاداران به آیت الله علی خامنه ای، رهبر عالی ایران، او را به دلیل اینکه وانمود می کند مردم یا مخالفان متحمل بی عدالتی شده اند، مورد حمله و انتقاد قرار می دهند. مخالفان نیز از این ایده که فردی که میلیون ها نفر را آزار داده اکنون باید بخشیده شود، رویگردان هستند. سخنان خاتمی عمدتاً به عنوان تلاشی نافرجام برای حفظ رژیم ارزیابی می شود.
باتوجه بر اکثریت محافظه کار در دولت، آیا اصلاح طلبان هیچ دورنمایی مناسب در انتخابات مجلس در ماه مارس دارند؟ این انتخابات برای آینده احمدی نژاد و متحدانش چه معنایی خواهد داشت؟
فضای سیاسی ایران در حال حاضر با ناآرامی همراه است. احمدی نژاد ظرف چند ماه گذشته با سخت سری در مقابل رهبر کشور ایستاد، و طرفداران رهبری تلاش کردند رئیس جمهوری را که زمانی محبوب شان بود، منزوی، تضعیف و یا بی آبرو کنند. آنها اکنون احمدی نژاد و طرفداران او موسوم به جریان منحرف را بزرگترین چالش در چندین دهه حاکمیت کشور و نیز چندین صده تاریخ شیعه درنظر می گیرند.
بر اساس سخنان داخل همین رژیم، بخشی از این منازعه بر سر انتخابات آتی است که گروه احمدی نژاد امیدواربود آن را به نفع خود به سرقت ببرد. اما حملات مداوم به احمدی نژاد از سوی نیروهای وفادار به خامنه ای، این موضوع را که آیا رئیس جمهور حتی خواهد توانست در مدت باقیمانده از دوره ریاست جمهوریش در دفتر ریاست جمهوری باقی بماند، زیر سؤال برده است. علیرغم سخنانی که در خصوص مرگ پیش از موعد جنبش سبز شنیده می شود، روح این جنبش همچنان بر پیکر رژیم سایه افکنده است.
منبع: فرانت لاین- 7 ژوئن 2011