هیتوشی ایگاراشی: از ابن سینا تا سلمان رشدی

نویسنده

» نگاه ما / فتوای خمینی و قتل مترجم ژاپنی کتاب "آیات شیطانی"

مجید فرهنگ

روی جلد ترجمه ژاپنی آیه های شیطانی

 

 چنان که مشهور است آیت الله روح الله خمینی در 25 بهمن 1367 طی فتوایی حکم به قتل نویسنده هندی تبار “سلمان رشدی” داد. چنان که در آن فتوی آمده، رهبر انقلاب ایران به دلیل نگارش و چاپ کتاب آیه های شیطانی از سوی “سلمان رشدی” فتوی به قتل او و “ناشرین مطلع از محتوای آن” داده است. با وجودی که در این حکم دینی اشاره ای به مترجمان این کتاب نشده، فتوی او سایه مرگ را از سر نویسنده کتاب بر می گیرد و در دو نقطه از جهان مترجمان آن را به کام مرگ می فرستد.

 تاکنون در خصوص این فتوی هم از نظر فقهی و حقوقی و هم از نظر اجتماعی و سیاسی بحث های فراوانی درگرفته، و مخالفان و موافقان مقالات و آثار گوناگونی در رابطه با آن نشر داده اند. اما به نظر نگارنده بررسی پیامد چنین فتواهایی از منظر دیگری نیز قابل بررسی است، و آن ایجاد تاثیرات فرهنگی مخرب بر علیه ایران است. در این یادداشت ضمن ارائه شرحی از زندگی و نظرات مترجم مقتول ژاپنی کتاب آیه های شیطانی می کوشم تا این تاثیر مخرب بر فرهنگ و منافع ملی ایران را توضیح دهم.

 زمانی که دکتر مهدی محقق، در سال 1344، در دانشگاه مک گیل با توشیهیکو ایزوتسو فیلسوف و اسلام شناس شهیر ژاپنی دیدار کرد، کمتر کسی می توانست تصور کند که 10 سال پس از آن دیدار، بواسطه قدرت و نفوذ اسلام شناس ژاپنی، ایران( انجمن شاهنشاهی حکمت و فلسفه ایران)، تبدیل به یکی از مراکز اصلی پژوهش های اسلامی در میان اسلام شناسان و پژوهشگران ژاپنی شود. تا پیش از این اسلام شناسان و پژوهشگران ژاپنی یا راهی اروپا و امریکا بودند، یا روانه جامعه الازهر مصر. در واقع، ایزوتسو به مدد فضای علمی که در انجمن حکمت و فلسفه بوجود آمده بود، بسیاری از اسلام شناسان و پژوهشگران ژاپنی را به ایران کشاند، تا آنان بتوانند مطالعات گسترده ای بر روی فقه و فلسفه و کلام اسلامی به خصوص از ابن سینا و غزالی و ابن رشد به بعد انجام دهند. واقعیت این است که نیت استاد ژاپنی محقق شد و ایده ها و اندیشه های نخستین نسل های اسلام شناسان ژاپنی محدود به مباحث شرق شناسی و جهان اهل سنت نماند. شاگردان پرورش یافته او در ایران، پس از بازگشت به میهن در خصوص فلاسفه و اندیشمندان اشراقی و صداریی فراوان نوشتند و ترجمه کردند، که آخرین آن ها ترجمه بدایه الحکمه توسط اسلام شناس سالخورده، توشیو کورودا، در سال 2010 بود.

 اما، در میان آن شاگردانی که در ایران دور فیلسوف ژاپنی حلقه زده بودند، شاگردی بود که استاد نظر خاصی به او داشت؛ تا جایی که او را بیش از هرکس دیگر ادامه دهنده راه و اندیشه خود می دانست. حتی زمانی که فرزند شاگرد در ایران متولد می شود، استاد به او نهیب می زند که فرزند دار شدن سد بزرگی در برابر پژوهش های او ایجاد می کند. آن شاگرد نظر کرده هیتوشی ایگارشی بود که 11 جولای 1991 در آسانسور دانشگاه “سوکوبا” واقع در استان ایبارکی، گلویش با کارد بریده شد.

 هیتوشی ایگاراشی 10 جون 1947 در استان “نیئی گاتا” متولد شد.1970 از دانشکده علوم دانشگاه توکیو در رشته ریاضیات لیسانس گرفت. سپس تغییر رشته داد و از ریاضیات وارد دانشکده علوم انسانی دانشگاه توکیو شد، و توانست در سال 1976 دکتری خود را در رشته هنر و زیبایی شناسی دریافت کند. او اندک مدتی پس از فراغت از تحصیل به خواست ایزوتسو راهی ایران شد، و در حین پژوهش بر روی متون کلاسیک ایرانی-اسلامی و تقویت زبان فارسی، به عنوان پژوهشگر انجمن حکمت و فلسفه ایران هم پذیرفته شد.

 ایگاراشی اندکی پس از وقوع انقلاب، ایران را ترک کرد و به عنوان دانشیار گروه مطالعات تطبیقی دانشگاه “سوکوبا”، و همین طور استاد مدعو گروه مطالعات ادیان دانشگاه “تایشو” مشغول به کار شد.

 او که علاوه بر فارسی و عربی و انگلیسی، به زبان های یونانی، لاتین، عبری، فرانسه و… تسلط داشت، سلسله سخنرانی هایی با مضمون فلسفه تطبیقی در خصوص اندیشه شیخ شهاب الدین سهروردی و حکمت یونان در دانشگاه “تایشو” ترتیب داد. همین طور کتابی با نام عرفان و نوشتار در خصوص اندیشه اشراقی شهاب الدین سهروردی و رسائل عرفانی رمزگونه او به رشته تحریر در آورد.

 علاوه بر این او قانون ابن سینا را همراه با مترجمی دیگر تحت عنوان قانون طب به ژاپنی برگردانند، همین طور کتابی با عنوان طب شرقی و حکمت در خصوص دانش پزشکی شیخ الرئیس منتشر ساخت.

 چنان که اشاره شد، ایگاراشی دانش آموخته رشته هنر و زیبایی شناسی بود. او پس از بازگشت به ژاپن تا زمان مرگ دو نمایشنامه را تالیف و به روی صحنه برد. یک نمایشنامه موزیکال با عنوان فارسی “مرا ببوس!” و یک درام مذهبی با عنوان عربی-فارسی”امام”.

 ایگاراشی پس از انتشار کتاب آیه های شیطانی با وجود مخالفت شدید استادش ایزوتسو و دیگران هم درسانش در ایران، در صدد ترجمه این کتاب به ژاپنی برآمد. ایزوتسو بارها او را از ترجمه این کتاب منع کرده بود، و به او یادآور شده بود که آثار بسیار مهمتری از آیه های شیطانی برای ترجمه وجود دارد؛ و بهتر است که او وقت خویش را برای ترجمه چنین آثاری صرف کند. اما نه نصایح استاد و نه سخنان هم درسان کارگر نمی افتد و او سرانجام در 10 فوریه 1990 ترجمه ژاپنی آیه های شیطانی را در دو مجلد روانه بازار کرد.

کتاب در مدت کوتاهی همراه با نقد و نظرهای فراوان در خصوص آیه های شیطانی، از جمله ترجمه ژاپنی فتوی آیت الله خمینی به نقل از خبر 27 نوامبر 1989 نشریه نیوزویک، بر لب برگردان جلو و عقب جلد، در 1مارچ همان سال بازنشر شد.

 نثر کتاب به ژاپنی کلاسیک و بسیار شعر گونه است. نوع ترجمه و عبارات نسبتا کهنی که از ژاپنی کلاسیک به عاریت گرفته شده، به گونه ای است که خواندن آن را برای بسیاری از جوانان ژاپنی که با ادبیات کلاسیک آشنایی ندارند، دشوار می کند. با این حال به عقیده منتقدان ادبی ترجمه او را باید در شمار ترجمه های قوی ژاپنی، خاصه در زمینه ادبیات به حساب آورد.

 

تصویر روی جلد کتاب چرا من آیه های شیطانی را ترجمه کردم؟ اسلام و رادیکالیسم

 

 ایگاراشی پس از انتشار ترجمه آیه های شیطانی حدود 13 مقاله انتشار داد که آن مقالات در نهایت در یک مجلد تحت عنوان چرا من آیه های شیطانی را ترجمه کردم؟، اسلام و رادیکالیسم در 10 اکتبر 1990 منتشر شد.

 این کتاب که در واقع دفاعیه اوست از علل ترجمه کتاب سلمان رشدی، چهار بخش اصلی، با عناوین: چرا من آیه های شیطانی را ترجمه کردم؟، فرهنگ و رادیکالیسم، سیاست و رادیکالیسم، دین و رادیکالیسم، دارد که هر بخش به چند مقاله تقسیم می شود. از جمله سه مقاله از 5 مقاله بخش نخست، مستقیما به انقلاب ایران و شخص آیت الله خمینی مربوط می شود.

رویکرد ایگارشی در این مقالات انتقادی است، و از زبان استعاره و کنایه فراوان بهره می گیرد، تا جایی که برخی از اوصاف انقلاب و رهبر انقلاب را با کلمات و مفاهیم بودایی در می آمیزد. او تقریبا در نخستین جملات مقاله اول بخش اول، خط و مشی انتقادی خود را ترسیم می کند، و صریحا اعلام می کند که قهرمان گرایی و رادیکالیسم دو روی یک سکه و بسیار پوچ و خطرناک اند.

چنان که گفته شد او در 11 جولای 1991 در آسانسور دانشگاه “سوکوبا” به قتل رسید. خبر قتل او به سرعت به تیتر یک رسانه های ژاپن تبدیل شد، و پلیس به دنبال قاتل او که هرگز پیدا نشد. برخی نقل قول ها مرگ او را به پاکستانی ها نسبت می دهند. اما همه منابع متفق القول انگیزه قتل او را فتوی آیت الله خمینی در خصوص کتاب آیه های شیطانی می دانند. بر لب برگردان جلوی کتاب چرا من آیه های شیطانی را ترجمه کردم؟، اسلام و رادیکالیسم در رابطه با مرگ او نوشته شده است: گفته می شود فرمان اعدام سلمان رشدی بواسطه آیت الله خمینی، که به اعتقاد او اثر رشدی موجب حتک حرمت و نکوهش [اسلام] شده است، یک طرف ماجرا بوده، و خود را کاملا به درون این مهلکه انداختن علت دیگر مرگ وی بوده است.

 مع الوصف، قریب به 25 سال از زمان انتشار کتاب جنجال برانگیز رشدی می گذرد. نویسنده خود همچنان برقرار است و اثرات فتوی بیش از پیش کمتر شده است. در این که رشدی در اثرش به پیامبر اسلام (ص) اهانت کرده، می توان موافق بود؛ اما باید از خود پرسید که برای دفاع از کیان پیامبر و خاندانش یگانه راه ممکن دستور به قتل و خونریزی بود؟ آیا راه های دیگری برای مقابله با آن نویسنده و کتابش وجود نداشت؟ این پرسش ها زمانی بیشتر خاطر ما را می آزارد که موقعیت و تصویر بسیار منفی ایران را نسبت به دیگر کشورهای اسلامی همچون ترکیه و عربستان و امارات متحده عربی در افکار ژاپنی ها بسنجیم. شاید بهتر باشد رسانه های تندرو که در نوشته هایشان عنوان کردند و عنوان می کنند که “مترجم ژاپنی کتاب هیتوشی ایگارشی با ضربات کارد به درک واصل شد”، اندکی به این نکته بی اندیشند که افرادی امثال ایگارشی بزرگترین سرمایه های انسانی برای بسط فرهنگ ایرانی-اسلامی در سرزمین های دوری همچون ژاپن بودند. سرمایه هایی که نهادهای دولتی و دینی ایران با خرج میلیون ها دلار از سرمایه های ملی کشور و تاسیس فلان دانشگاه ها و بهمان رایزنی ها در ژاپن، هنوز نتوانسته اند مختصری از توان والای آنان را در بسط و معرفی فرهنگ ایران به دست آورند.