اتفاقی که در مراسم رسمی در سووتو در افریقای جنوبی افتاد، با حضورو سخنرانی اوباما و مقامات غربی، نکته قابل توجه ای داشت که محورعمده آن این بود که مقامات غربی حامی دولت نژاد پرست افریقا در مراسم مردی شرکت کردند که تا چند سال پیش او را تروریست می دانستند و از دولت نژاد پرست حمایت می کردند.اما مقامات این کشور ها با وجود آن حمایت های بی شائبه از رژیم آپارتاید در مراسم ماندلا شرکت و از او تجلیل کردند. جالب آن بود که کشورهای معروف بلوک شرق که مخالف آپارتاید بودند در این مراسم حضوری ملموسی نداشتند؛ به راستی چرا؟
مگر نه این است که رژیم های شوروی و چین انقلابی و حتی هندوستان از حزب کنگره افریقای جنوبی حمایت می کردند و مخالف آپارتاید بودند. اما چرا اوباما سخنران اصلی مراسم بود. چرا از نمایندگان کشورهای حامی حزب کنگره در دوران سخت مبارزه خبری نبود؟
فارغ از قدرت تعیین کننده کشورهای غربی در امور اقتصادی و سیاسی که بر روابط ناعادلانه جهان حاکم است، نکته ای راهبردی هم در مورد حضور غربیان و عدم حضور شرقیان وجود دارد که به آن می پردازیم.آن نکته این است که رژیم های مزبور بسته نیستند و با همه خطاهای عمدی و غیر عمدی، در حقیقت نان مناسبات و انتخابات آزاد داخلی جوامع خود را می خورند. وجود جامعه مدنی و داشتن شرایطی که چرخش قدرت سیاسی را در اندازه هایی عملی می کند،دو عاملی است که باعث انتقاد و نقد قدرت می شود و زمینه آن را فراهم می کند که کشورها در تب و تاب تحولات حکومت ها امکان نقد و بررسی اعمال صاحبان قدرت را داشته باشند.
دو ویژگی چرخش قدرت و جامعه مدنی، این امکان را فراهم می آورد که اوباما به سخنران اصلی مراسم تبدیل شود و دولت های غربی در جای ویژه بنشینند، اما از حامیان گذشته ماندلا و کنگره ملی خبری نباشد.
به راستی سیستم بسته و دولت سالار با بالاترین و والاترین آرمان های بشری چه می کند؟ وقتی که دولت محوری همه چیز و کس شود دیگر امکان نقد و بررسی رفتار حکومت میسر نیست. حتی با آمدن پوتین هم امکان نقد استالین به شکل ساختاری در جامعه روسیه فراهم نیست. اما در امریکا یک میلیون مقاله در زمان حکومت بوش پسر علیه نئوکان ها نوشته می شود، جامعه مدنی امریکا احساس خطر می کند و یک سیاه پوست رئیس جمهور می شود. سخنرانی اوباما در مراسم بزرگداشت ماندلا تا آن حد بدیهی بود که دیگرکسی فکر نمی کرد او وارث دولتی است که یار و یاور نظام آپارتاید بوده و هم اکنون از منافع اسرائیل، دولتی که در خاورمیانه صلح را تهدید می کند، حمایت می کند. در عوض حکومت هایی که ادعای مبارزه با سلطه را داشتند و تا مدتی هم در این راه وفا دار ماندند یا پیام انقلابشان چنین بود در ادامه راه تبدیل به نظام های بسته ای شدند که در عمل حتی توان مانور برای ماندلا را هم نداشتند.حتی نتوانستند از حمایت خود در دوران سخت از کنگره ملی افریقا بگویند.
ایران و ماندلا
ایران در این مراسم غایب بزرگ بود، چون بسته عمل کرده و نقش شوروی سابق را بهتر پسندیده است. با وجود تمایل دولت روحانی برای شرکت در این مراسم، فشار راست افراطی و ترس راست سنتی از این مراسم به حدی بود که روحانی نتوانست در این مراسم شرکت کند؛ مراسمی که نمایش بزرگ با شکوه ضد تبعیض نژادی هم قلمداد شد. روحانی با شرکت در این مراسم می توانست بگوید که پیام انقلاب ایران رهایی بوده است اما قدرت بسته در ایران نشان داد که چگونه در فراز و نشیب حوادث به درستی متهم می گردد.
دو کشور به این مراسم نرفتند: اسرائیل و ایران. داستان اولی که معلوم است اما قصه ایران مهم است. چون بسته بودند و از سوی دیگر اعتبار جهانی روحانی برای صاحب قدرت در ایران تحریک کننده است. اما آنچه بر صحنه جهان به خاطر غیبت ایران نقش می بندد تاسف آور است چرا که مردم ما حق داشتند در مراسم بزرگداشت مردی بزرگ،شرکتی در خور توجه داشته باشند اما حکومت بسته این حق مردم را مانع شد.